-نویسنده فـائـزه رحـیمی راد-
-نویسنده فـائـزه رحـیمی راد-
خواندن ۲ دقیقه·۶ ماه پیش

«بهشت رضا و گریه هایی از جنس دلتنگی»

[ بِسْمِ‍ اللّٰهِ الرَّح‍ـْمٰنِ الرَّحیم‍ْ ]


-•بـهـشـتِ رضـا•-


به قول معروف میگن مشهد بهشت رضا، واقعا هم انگاری رفتی تو بهشت، اونجا همه چیز رنگ و بوی خدا رو داره. خادمایی که می بینی با جون و دل خدمت میکنن به آقا و زائرا، مردمی که میبینی هرکدوم تو دلشون دارن دعا میکنن... یکی‌ کربلا می خواد، یکی بچه ش مریضه، یکی خونه نداره و... یه نفر یه گوشه وایساده داره گنبد رو نگاه میکنه و اشک میریزه و حرفها میزنه یا یکی که تماس تصویری گرفته تا طرف پشت تلفن سلام بده، یا ازدحام جمعیتی که ملتمسانه کنار پنجره فولاد ایستاده یا نشستن و منتظر یک گوشۀ چشم از آقا مون هستن...از اون ور توی حرم جور دیگه حالت خوبه اونجا بین شلوغی جمعیت دلت میخواد خودتو مشتاقانه به ضریح برسونی تا شاید دلت ذره ای آروم بکیره ضریحی که با نور سبز لطیف و گل های طبیعی بالاش مزین شده و خادما برای هدایت مردم کنارش وایسادن ...

اونجا همه چیز آرامش بخشه ...حتی وقتی آب سقا خونه رو میخوری انگار شربت آرامش نوشیدی، به روح و تنت صفا میده...

نزدیک غروب آفتاب صدای نقاره خونه طنین انداز صحن ها می شه و شنیدنش گوش ها رو نوازش می کنه.

وقتی نزدیک اذان صدای لذت بخش قرآن تو صحن انقلاب می پیچه و همه در تلاطم هسن و خودشونو آماده می‌کنن برای ملاقات با خدا ... خادما فرشارو پهن میکنند، صف های بزرگ و طولانی زائرا رو مرتب میکنن و با جان و دل شرایط رو به بهترین نحو برای ملاقات با خدا و برای آسوده بودن مردم فراهم میکنند و همه منتظر می مونند تا خدا صداشون بزنه...

وقتی شب میشه گنبد طلایی رنگ آقا جلوی چشمات بدجور خود نمایی میکنه جوری که طاقت دل کندن نداری و نمیتونی نگاه ازش بگیری...


****

-•گــریه‍ هایی از جـنسِ دلتنگـی•-


وقتی بعد از چندین سال چشمت به گنبد و گلدسته های طلایی رنگ اقا میخوره مات و مبهوت می ایستی و فقط نگا می‌کنی و گریه میکنی و شاید هم کمی گله کنی که چرا این همه سال منتظرت گذاشته...درد و دل میکنی از ناگفته هات میگی از غم و غصه هات میگی و اقا هم پدرانه و مهربانانه به حرفات گوش میده ..وقتی میخوای بری به سمت حرم خیلی بی تابی و بی قرار انگاری قلبت هم بی تابه و با عجله می کوبه به سینت و میگه: زود باش! آروم اروم میری و میرسی به کفش داری حرم و کفشهاتو تحویل میدی و میری داخل اولش با خودت میگی چقد شلوغه وای خدا حالا چجوری برم سمت ضریح و ممکنه تو دلت یه کم غر بزنی و غرق در افکارت باشی تا اینکه به خودت میای و میبینی دستات رو گرفتی به ضریح و مبهوت داری نگاهش میکنی و بی اختیار میزنی زیر گریه ... گریه هایی از جنس دلتنگی گریه هایی که نشونه ی عشق و محبت به امام رئوفمونه....

••السلام علیک یا علی بن موسی الرضا••


|| نـویسـنده‍: فـائـزه‍ رحـیـمی ||

بهشت رضاگریه دلتنگی
قلبم میگه..من می نویسم!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید