[بسم الله الرحمن الرحیم]
آرزوی پرواز دارم. پر کشیدن و رفتن به سمت هر چیزی که در خود عشق و زیبایی را جای داده است. عشق، خود به تنهایی زیباست! اینطور نیست؟
روی زمین بودم، حس عجیبی داشتم، همه چیز بوی جدایی می داد، سرم را رو به بالا بردم و به آسمان نگاه کردم آرامش بی نهایتی داشت، ترکیبی از سفید و آبی بود. به زمین نگاه کردم، چه اتفاقی افتاده؟ من معلقم؟
ناگهان در اطرافم نوری جلوه گر شد. هیچ چیز جز آن روشنایی مطلق که آرامشی مطلق نیز به من هدیه کرده بود نمی دیدم.
چشمانم را بستم ونفس عمیقی کشیدم.
سکوت عجیبی بر فضا حاکم بود و وجود چیزی را احساس نمی کردم. احساس سبکی، شادابی و نشاط داشتم.
ناگهان در آن سکوت صدای آرامی به گوشم رسید...
«هو الذی انزل السکینة فی قلوب!»