MBA خونده ، دیجیتال مارکتینگ می دونه، اجرای کمپین رو خوب بلده و در مسیر یادگیری جلو می ره . وب سایت شخصی من : farbod.digital
مترو یعنی شلوغی همراه با شوخ طبعی و یادگیری

ماها که ماشین نداریم استفاده از حمل و نقل عمومی جزوی از روال روزانه ی زندگیمون شده و یکی از جاهایی که زمان زیادی رو هم در روز به خصوص در مسیر خونه به محل کار و بالعکس در اونجا می گذرونیم مترو هستش .
در مترو در روز اتفاقات زیادی میوفته و رفتارهای جالبی گاها در این فضا از افراد سر میزنه، یکی از این رفتارها در نحوه سوار شدن افراد به مترو هستش، معمولا صبح ها و عصرها اوج شلوغیه و در سوار شدن به مترو شاهد رفتارهایی جنگجویانه هستیم به خصوص در ایستگاه هایی ابتدایی که افراد در تلاش برای سریع نشستن رو صندلی هستن و همچون تیری کشیده در کمان آماده باز شدن در مترو و سوار شدنش هستن که معمولا می بینیم با هول و فشار زیاد وارد میشن .

رفتار متناقض رو اونجا میبینیم که چند ایستگاه بعد وقتی یکی پیاده میشه و صندلیش خالی میشه ، همین افرادی که اونجوری در تلاش برای نشستن بودن شروع به تعارف کردن به همدیگه برای نشستن می کنن، نه به اون فشار و عجله و نه به این تعارف کردن ، این رفتار متفاوت افراد همیشه برام جالب بوده.

معمولا صبح ها که می ریم به سمت سرکار همه خواب آلود و عصبانی ان و به خوبی می تونی ببینی که به زمین و زمان در حال فحش دادنه ولی غروب موقع برگشت با اینکه خستگی بیشتره ولی چهره ها عصبانیتش کمتر و حس شوخ طبعی بیشتر، راستی یکی از چیزهایی که معمولا در شلوغی های زیاد می بینم اینه که هر چی مترو شلوغ تر و فشار بیشتر باشه مردم بیشتر شوخی می کنن که به نظرم یه دلیلش به خاطر حس شوخ طبعی هستش که ما ایرانیا همه مون کم و بیش داریم ، یه دلیلش هم به نظرم عادی شدن این شلوغی ها و قبول این قضیه اس و افراد با شوخی و طنز خودشون می خوان این فضا رو برای خودشون تلطیف تر کنن و با اولین شوخی معمولا بقیه دوستان هم همراه میشن و فضا رو قابل تحمل تر می کنن.

گروه ثابت دیگه ای هم که معمولا می بینیم دست فروشان مترو هستند که یه جورایی جزو جدایی ناپذیر مترو هستند و عملا خودشون تبدیل به شبکه ای قوی در توزیع اجناس شدن ، انصافا هم خوب دارن کار می کنند و تقریبا همه چی می فروشن به طوری که می تونی بری مترو ، خرید عیدت رو بکنی بیای بیرون.
در کنار همه ی این شلوغی ها و خستگی ها یکی از نکات جذاب مترو همسفر شدن با افرادی به خصوص سالمندان هستش که سر صحبت رو باز می کنن و از تجربیات و گذشته شون می گن ، خاطراتی که پر از نکات و یادگیری و شاید در جایی دیگه نشه پیداش کرد.
به طور کلی من مترو رو به عنوان بخشی از زندگی روزمره ام پذیرفتم و سعی می کنم به جای غرغر از شلوغی و چیزای دیگه اش تا جایی که میشه ازش لذت ببرم و یاد بگیرم و چقد خوبه که خودمون تلاش کنیم که با هم مهربون تر باشیم، چون هیچکس دیگه ای به فکر ما نخواهد بود.
مطلبی دیگر از این نویسنده
چگونه در Tapstream کمپین بسازیم؟
مطلبی دیگر در همین موضوع
داستان دچار پیچش میشود
بر اساس علایق شما
قسمت چهارم- رویای جیرو