امروز میخوام یه واقعیت رو براتون تعریف کنم: روزی پسری تو دوره ابتدایی شاگرد اول کلاسش بود این پسر اهل استان گیلان بود روزی برام تعریف میکرد که مزرعه شون در حال کشت بود و کارگرها به همراه مادر این پسر تو مزرعه مشغول کار بودن ، این پسر می دید که مادرش هی از پاش چیزی رو جدا میکنه و آخ میکشه و بقیه هم همینطور.
این پسر شروع میکنه به خندیدن باصدای بلند ، که مادرش متوجه اون میشه و میگه درس بخون درس بخون درس بخون ، این پسر با شنیدن این حرف ناراحت میشه و میره خونه و کلی گریه میکنه و با پرخاشگری به خواهرش میگه من که شاگرد اول کلاسم چرا مامان اینطور بهم گفت جلو بقیه؟! غروب میشه و مادر میاد خونه و میره دست و صورت و پاهاشو میشوره ، شب مامان که دراز کشیده این پسر پای مامانشو میبینه و میبینه جای زخم رو پاهای مامانشه و اونجا میفهمه چیزی که مادرش از پاش جدا میکرد زالو بود . با ناراحتی میره تو اتاق و پتو میندازی رو سرش و کلی گریه میکنه و عهد میبنده با خودش بهتر و بیشتر درس بخونه ، این پسر سن ۱۶ سالگی با رتبه ۱۸ وارد دانشگاه سراسری میشه و بعد کارشناسی ارشد رو با رتبه ۸ . این مطلب چیو داره میگه ؟! اینکه باور داشته باشیم و انگیزه داشته باشیم واقعا به هدفمون میرسیم و توش شکی ندارم.
زمانی که کسی توقع نداره تو به جایی برسی مثل کرم ابریشم باش و ناامید نشو. ما کارهامون رو تو تمام هستی از حیوانات یاد گرفتیم مثل ( پرواز - تلاش و پشتکار مورچه و ....) پس ببینید و یاد بگیرید و عبرت بگیرید و اگه شکستی تو زندگی داشتی و ناامید شدی خوب دور و اطرافتو نگاه کن و ببین خیلی ها از شکست پیروزی رو ساختن و به خودت بگو چرا من اینکارو نکنم ، پس با قدرت جلو برو و برای هدفی که داری بجنگ و تلاش کن.
? فردین حق پور هستم. مدرس و مشاور کنکور?