کتاب اردیبهشت، کتاب دیگری از حدادپور جهرمی که همین امروز تمومش کردم. یادمه یبار اینو قبلا خونده بودمش ولی دوباره کتابو گرفتم و خوندم.
هشدار: این کتاب برای هر سنی توصیه نمیشود.
کتاب باز هم ژانر امنیتی داره و این بار قراره نفوذ یکی از نیروهای خودمون رو به داخل این گروهک ها و در نهایت متلاشی شدنشون در موردش بخونیم.
بریده کتاب
همه در سالنی که طبقۀ زیرزمین آنجا بود جمع شدیم. یک خانم خیلی معمولی برایمان حرف زد و گفت: «شما برای مؤسسۀ کاریابی ایرانیان اعلام تقاضا کرده بودین و باید بدونین که اینجا غیراز شما حدود سیصد چهارصد نفر دیگه هم تقاضا دادن و از بین همۀ شما حدوداً پنجاه نفر نیاز داریم. بهخاطر همین، لطفاً فرمها رو با دقت پر کنین و تشریف ببرین تا برای روز مصاحبه باهاتون تماس بگیرن.»
ما هم مثل بچههای خوب فرمها را پر کردیم. کیک و آبمیوه هم دادند و یواشیواش متفرق شدیم. وقتی به خانه رسیدم، با یک شمارۀ ثابت به من زنگ زدند.
داستان از کجا شروع میشه؟ اونجایی که فردی به نام محسن (بابک) تو پارک قراره نژاد یک سگ که متعلق به یه خانومی به نام بهاره هست رو بفهمه و اونو به فردی به نام محمد اطلاع بده و تمام. نه به این خانم نزدیک بشه و نه فکر نزدیک شدن به اینا تو ذهنش بیاد اما داستان اونجوری که محمد میخواد پیش نمیره و محسن از بهاره خوشش میاد و درگیر میشه. بعد از مدتی درگیر کارهای غیراخلاقی و فساد میشه و چون به طلبکارها بدهکاره برای اینکه بدهیش رو صاف کنه مجبور میشه تو این باتلاق جلو بره. با خودش فکر میکنه که محمد کمکش نکرده ولی اینارو خیّر به حساب میاره.
زمانی به خودش میاد که (محمد) دست رو نقطه ضعفش میزاره و بهش از خواهرش میگه که باید مواظب اون باشه و چون محسن رو خواهرش حساسه برای اونم که شده به خودش میاد اما یجاهایی بازهم ساده لوحانه فکر میکنه مخصوصا در مواجهه با محسن که فکر نمیکنه خطری اصلا داشته باشه.
یه نکتهای که تو کتاب وجود داره اونه که زمانی محسن تو گروه مجازی مربوط به همین جماعت که طرفدار شاهزاده و پهلوی و سلطنت طلب ها هستن بهش میگن که اسم عربی نباید داشته باشه و اسم حقیقیش که بابک هست رو استفاده کنه در صورتی که یار وفادار وحید، یعنی محسن همچنان اسم عربی داره.
یه نکته خیلی مهمتری وجود داشت و اونم تلاش گروه های معاند مخصوصا داعش برای گرفتن زمین های مسلمان های شیعه بود. مثلا در مشهد. یعنی حتما باید اون زمین متعلق به شیعه میبود وگرنه نمیخریدنش. خب این حتی فکر کردن در موردش هم فاجعه است...
ناآگاهی و ساده لوحی و از قضا داشتن نقطه ضعف اللخصوص مثل بابک که بدهکار هم بود باعث شده طعمه بشه و با علم به اینکه خیلی از اینا مفسد فی الارض هستن بازهم کار میکرد براشون.
بازهم میگم کتاب رو چون رنج سنی لحاظ نکرده (طبق معمول) بنابراین توصیه کردنشو مجاز نمیدونم.
این پست را برای چالش مرور نویسی فراکتاب نوشتهام.