ویرگول
ورودثبت نام
مریم ترابی
مریم ترابی
خواندن ۴ دقیقه·۸ ماه پیش

درباره کتاب خاطرات خانم حدیدچی (دباغ)

تاریخ شروع: 5 آبان

تاریخ پایان: 8 آبان

امتیاز: 4.5

بریده کتاب
دیدم اگر تو ذوق گورباچف بزنم خیلی بد است، از این رو وقتی او دستش را دراز کرد، من چادر را روی دستم انداختم و با او دست دادم. این برخورد برای هربری امپراطوری شرق خیلی سخت و گران آمد. سعی کرد به روی خود نیاورد و گفت: «من دستم را برای دست دادن دراز نکردم، بلکه دستم را به سوی این مادر انقلاب دراز کردم که بگویم ما همسایه های خوبی هستیم، ما دست بی اسلحه مان را به سوی شما دراز می کنیم، شما هم مردهایتان را تشویق کنید که دست...

....
کودتای نوژه در ایجاد رابطه ای صمیمی و متقابل با مردم و اتکا به کمک هایشان، برکات زیادی برای تثبیت انقلاب داشت. کشف شبکه ها و کانون های جاسوسی و توطئه، بر اساس اخبار دریافتی از شیر زنان همدانی از آن جمله است. روزی خانمی به من زنگ زد، اطلاعات عجیبی در اختیارم گذاشت و گفت که میخواسته با شخصی تلفنی تماس بگیرد، ولی خط تلفن بر روی خطوط مکالمات دو نفر دیگر می افتد که با هم قرار مدارهایی در نفت شهر می گذاشتند قرار بر این بود که یکی با ماشین تویوتا قهوه ای و دیگری با بی ام و قرمز رنگ به دیدار هم بروند. آن خانم تاکید کرد که حرف‌های آنها خیلی مشکوک بود و شب حادثه با آمادگی نیروها و غیره صحبت می کردم....

این کتاب خاطرات خانم حدیدچی (دباغ) در مورد یک خانم به شدت مبارز، یک چریکی، یک انقلابی، یک مادر با 8 تا بچه است که از همون بچگی تو سرش سوالاتیه که کسی رو پیدا نمیکنه تا ازش جواب درست بگیره، موقعی که میزارنش مدرسه وقتی معلم یسری کاغذ برای امتحان پخش میکنه به این و دونفر دیگ نمیده، سوال میکنه چرا بما ندادید میگ پدر شما و اونای دیگه گفتن که ما فقط به شما خوندن یاد بدیم (و نه نوشتن). اینم یواشکی نوشتنو خودش تمرین میکنه و یاد میگیره. تو سن پایین ازدواج میکنه و این باعث نمیشه که دست برداره از عقاید و مطالعاتش، پای درس خیلیا میره، به دیدن امام میره و بعد فعالیت های سیاسیشو به شدت تمام ادامه میده و جاهایی که میبینه داره لو میره فرار میکنه. تا جایی که دستگیر میشه توسط ساواک و تحت شکنجه قرار میگیره (از طرف یک فردی که فکر میکردن مطمعنه لو میره) خودشو فردی بیسواد نشون میده ولی بعد یه مدت دخترش (رضوانه) رو که تازه شوهر کرده بوده رو دستگیر میکنن، خودش آزاد میشه اما دخترش تو زندان قصر میمونه.

وقتی ساواک میبینه نمیتونه به وسیله مرضیه اطلاعات دیگ ای بگیره ازش میخوان دوباره خودشو تحویل بده اما اون نمیره و میان و به زور میبرنش و دوباره شکنجه و .... تا جایی که زخم ها سرباز میکنه و وضعش بدتر میشه این دفعه منتقلش میکنن زندان قصر پیش دخترش، اونجا وضع جوریه که چپی و تیپ های انقلابی وجود داره و مرضیه و بقیه انقلابی ها سعی میکنن جلو کار چپی ها را تا حد ممکن بگیرن و نزارن ذهن هارو شستشو بدن، آزاد که میشه به تنهایی راهی فرانسه و لبنان و ... میشه تا مبارزاتشو اونجا ادامه بده و نزدیک امام باشه، میشه کنیز بیت امام و ....

تو این کتاب فساد ها و جنایت های یسری گروه های افراطی و ضدانقلاب رو توضیح میده مثل کومله، دموکرات، مجاهدین و ... که خیلی وحشتناکه...

این خانم همون فردیه ک نامه امام رو تو اون گروه اعزامی قرار بود به دست گورباچف برسونن و از اینک یک خانم تو اون تیم بوده تعجب میکنن. وقتی گورباچف میخواد به خانم دباغ دست بده اول خانم دباغ دستشو میکشه عقب و گورباچف از این کار خوشش نمیاد، برای بار دوم که جلسه تموم میشه و قراره بیان بیرون دوباره دست دادنه شروع میشه و ایندفه خانم دباغ چادرشو میندازه رو دستش و دست میده.... این حرکت امام رو خانم دباغ که بررسی میکنه میبینه که امام میخواسته با این حرکت بفهمونه که حضور زنان در همه جا لازم و ضروریه حتی در رابطه با مسائل بین المللی، میدان دار باشند، برای همین تیم اعزامی متشکل از زن و مرد بود.

من خیلی خوشم اومد از فعال بودن و پویایی این خانم ☘️

#پیشنهادی

آیدی کانال تلگرامی kakaooeet@

این پست را برای چالش مرور نویسی فراکتاب نوشته‌ام

کتاب خاطرات خانم حدیدچی (دباغ)
کتاب خاطرات خانم حدیدچی (دباغ)


خانمچالش مرور نویسی فراکتابفراکتابانقلابزنان
عاشق کتاب خوندن و هدیه گرفتن آیدی کانال در تلگرام @kakaooeet
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید