کتاب داستان یک مناظره رو که میخوندم اول فکر کردم استاده اینوریه و فکرش مثل منه بعد یکم جلوتر رفت دیدم نه این استاده خورده شیشه داره فکرش. بی منطق حرف میزد. در حد یه دانش آموزی که ته ته تفکرش فضای مجازیه. در جایگاه یه استاد انتظار دیگه ای ازش داشتم که خراب کرد. یجورایی بچگانه حرف میزد.
کتاب در مورد یه مناظره است که تو کلاس برگزار میشه. یه عده نقد هایی به مسائل روز کشور دارن که خب باعث شده حتی پیشرفت های تو مملکت از زمان شاه به اینور رو نبینن و یه عده دیگه هم هستن که سعی میکنن این نقاط مثبت رو یادآوری کنن که اون تصور سیاهی که از ایران تو ذهنشون هست برطرف بشه.
بریده کتاب
می گویم: نه استاد. من بر خلاف شما فکر نمی کنم که اونا از این که ما بمب هسته ای بسازیم واقعا نگران باشن. استاد با پوزخندی می گوید: پس لابد با ما پدرکشتگی دارن. ادامه می دهم: استاد، راستش هیچ کس تو کتش نمیره که اینا واقعا نگران این باشن که ما با بمب هسته ای بهشون حمله کنیم. ولی این که چرا اینقدر براشون مهم بود که ما این فن آوری رو نداشته باشیم شاید یه جور دیگه قابل توضیح باشه.
اصطلاح ژاندارم منطقه رو که شنیدین؟ حکومت ایران اون موقع به قول خودشون ژاندارم منطقه بود. یه حکومت دیکتاتوری که بیگانه ها آورده بودنش سر کار؛ ازش حمایت می کردن و قرار بود منافع اونا رو تامین کنه. یه دفعه اوضاع عوض میشه. ایرانیا حکومت وابسته رو می ندازن بیرون و میگن ما استقلال می خوایم. بعد هم توی خیلی چیزا پیشرفتاشون تصاعدی میشه و ادعاهای گنده می کنن. کشوری که تا دیروز توی مشتشون بود، حالا مستقل شده و این جوری که داره پله ها رو دوتایکی برمیداره میتونه در آیندۀ نزدیک تبدیل بشه به یه رقیب. این برای توجیه دشمنی هاشون کافی نیست؟
تاثیر رسانه های فارسی زبانی که تمام تمرکزشون رو ایران گذاشتن و باعث شدن جوان ایرانی دیدگاهش نسبت به ایران یه کشور خیلی فقیر و عقب افتاده باشه در صورتی که اینجوری نیست. تاثیر کار القا در همینه که شما یه چیزیو هی میگی میگی میگی در نهایت طرف باورش میکنه که عه خب راست میگه. چرا که در کتاب تاثیر ماهواره هم گفته شد و برام عجیب بود که همچین درصدی ماهواره میبینن. ماهواره ای که قصه داره پشتش.
اسم این حرفایی که ما میزنیم توهم توطئه نیست. هم ما میدونیم هدف اونا چیه و هم اونا میدونن چرا اینکارارو میکنن ولی یسری از بچه های خودمون فکر میکنن اینا فقط زاییدهی ذهن ماست که دوست داریم همش دشمن تراشی کنیم در صورتی که این کشور از قبل انقلاب به اینور دشمن داشته و ساده لوحی در اینه که ما دشمن قسم خورده خودمونو نفی کنیم و سرمونو تو برف فرو کنیم و گمان کنیم کسی نیست.
داستانی بودن کتاب خوب بود. در محیط دانشگاه اتفاق افتاد اما بنظرم میتونست ادامه داشته باشه و حالا چالش های زیادی به وجود بیاد. تو این موارد من یاد کتاب های آقای راجی افتادم مثلا کتاب های یک ون شبهه و زن زندگی آزادی (البته یه جاهایی فرق داره).
خیلیا این کتابو دوست نداشتن و خوششونم ازش نیومده بود اما بنظر من خوب بود (حالا نه اینکه عالی باشه نه. ولی خلاصه و مفید بود)
کتاب رایگانه و برای تهیه اش فکر نکنم مشکلی داشته باشید.
اون قسمتی که گفته بودن چرا جلوی آمریکا وایمیستیم و دانشجوی دیگه از استقلال حرف زد خوب بود.
از آقا مقام معظم رهبری هم سخنانی آورده بودن (مثلا این مراحل پنج گانه ی تحقق اهداف انقلاب: انقلاب اسلامی، نظام اسلامی، دولت اسلامی، جامعه ی اسلامی، تمدن اسلامی) که یادمه قبلا سخنرانی رائفی پور هم گوش دادم بهش اشاره کرده بود. انشاءالله زنده باشیم و تمدن اسلامی رو ببینیم.
این پست را برای چالش مرور نویسی فراکتاب نوشتهام.