درباره کتاب شبیه صدام

تاریخ شروع: 25 شهریور

تاریخ پایان: 28 شهریور

امتیاز: 3.9

این کتاب شبیه صدام از زبان شخصی است به اسم میخائیل رمضان که شوهر خواهرش (اکرم) به دلیل تشابهی که بین اون و صدام حسین وجود داره پیش شخص صدام میره و اینو بهش معرفی میکنه، البته کامل شبیه نبوده و مجبور شدن عمل های جراحی روش انجام بدن مثلا خال تو صورت و ...(حالا چطوری تونسته با خودش کنار بیاد موندم. یعنی اینقدر براش همچین شخصی مهم بوده که از خودش بگذره؟)

این عمل تنها به جراحی ختم نشد و مجبور بود حتی برای رفتارهاش، گفتارش و ... هم کپی صدام باشه که این خب مستلزم یه مربی بود و اینم براش فراهم کرده بودن.

میخائیل معلمی در کربلا بوده که این معرفی باعث میشه معلمی رو کنار بزاره و زندگیشو صرف خدمت به صدام کنه

افشاگری هایی که میکنه در مورد خلق و خوی صدام، نسب هاش (که پدری یهودی داشته)، پسرها و دخترهاش، حرکات وحشیانه صدام نسبت به معارضین، نسبت به کسایی که هیچ حرکتی دال بر توطئه علیه رژیم بعث نداشتن، رفتارش نسبت به جنگی که با ایران داشته، کردنشین های کردستان، جنگ کویت و استفاده از ابزارهای شکنجه و بمب های شیمیایی که خوندنش باعث عذابه، کمک رسانی های آمریکا و اسرائیل و آلمان و عربستان و ...، آموزش هایی که صدام در انگلیس به مدت 4 سال دیده بود، تفکرات صدام، اعتقاداتش نسبت به شیعیان اسلام و قتل و غارتشون، باورهاش نسبت به بی اعتمادی حتی به فرزندانش و اصولی که در کتابش ذکر کرده برای فرزند دومش (قصی) به عنوان جانشینش و زندان هایی ک توصیف میکنه و ....

این شخص همیشه در جاهایی که صدام جرئت نداشته بره، حضور داشته و سپر بلای اون میشده مثلا در زمان جنگ ایران و عراق به سمت سربازای عراقی میرفته و بهشون با حضورش قوت قلب میداده. صدام تنها هم به این یک بدل اکتفا نکرده و چندین بدل داشته

این کتاب یجاهاییش میخائیل میگه من مجبور بودم این چیزارو ببینم (فیلمایی از صدام و جنایت هاش) و بالطبع روش تاثیر داشته. مثلا با خانمش که جزو کمونیست ها بوده بحث میکنه و میخائیل همچنان خوشبین هست به این که شاید صدام دستی نداشته باشه مثلا تو فلان جنایت

اگ بخونید متوجه میشید همش داره میگ مردم عراق فلان کنید و ... ولی خودش به یه کشور دیگ رفته از ترس اینک صدام بکشتش و ... (این شخص نزدیک صدام بوده و کم گناهکار نیست)

همچین شخص ملعونی که حالا هم زمین از لوث وجودش پاک شده (البته با توجه به این کثرت بدل هاش من یکی شک دارم) باید خدارو هزاران بار شکر کرد. شخص منفوری که در تاریخ کمتر آدمی پیدا میشه ازش خوب بگه و یا دوستش داشته باشه. مگه اینکه یا فامیل طرف باشه یا خیلی دیگه نفع ببره از این علاقه.

آدمی بوده که زیاد به کسی اعتماد نمیکرده و هرجا فکر میکرده به ضررش دارن برنامه میچینن (همون توهم توطئه) سریع سر طرفو زیر آب میبرده. حتی اگه اون فرد شوهر دخترش میبود چون دشمنش به حساب میومد و احساس خطر میکرد میکشتش

آیدی کانال تلگرامی kakaooeet@

این پست را برای چالش مرور نویسی فراکتاب نوشته‌ام