کتاب هک پلاس رو که اسمشو یجا دیده بودم و دوست داشتم بخونم رو تموم کردم و خدایی موضوعش جذاب بود. اونقدر جذاب که تونستم تمومش کنم یه روزه. البته که حجم کمش هم یه دلیل دیگه زود تموم شدنش بود.
کتاب در مورد سه تا دختره که انگاری همشهری بودن و دوست همدیگه. به اسم حانیه، مهشید و پروانه. تا اینکه پروانه و مهشید رشته مهندسی کامپیوتر تهران رو انتخاب میکنن ولی حانیه دندانپزشکی اصفهان رو.
پروانه و مهشید تو دوران کارشناسی ارشد با گرفتن پروژه هایی که مرتبط به رشتشون هست به درامد میرسن و درکنارش درس هم میخونن. اما با همدیگ پول میزارن و یه خونه اجاره میکنن (دور از چشم خانواده هاشون)، خونه ای که طبقه دومش بعدا دو تا پسر میان به اسم های رامین و احسان که از قضا همکلاسی اینا هستن. رفته رفته رابطه این دو گروه بهم گره میخوره و باهم آشنا میشن اما متأسفانه از نبود پدر و مادراشون سوءاستفاده میکنن و رو به ازدواج سفید میارن. کارشون میگیره و پروژه هارو میگیرن و تحویل میدن که کمکم متوجه میشن که همسایه ها از رابطه ای که اینا دارن بو بردن. خونه رو عوض میکنن که راحتتر باشن. دو تا از بچه ها که به کار هک آشنایی دارن شیطنت میکنن و کاری میکنن که دردسر بزرگی براشون درست میکنه و منجر به مردن یکیشون میشه.
کتاب خوبی بود.
بریده کتاب
ترم آخرِ ارشد شروع شد و زمان بهسرعت میگذشت. کار در دفتر جدید در پالادیوم جذابیتهای خودش را داشت؛ بهخصوص برای پروانه که عاشق زندگی لاکچری و بریزوبپاش بود. زندگی در قالب ازدواج سفید، آن هم در منطقۀ قلهک تهران و کار در یکی از مجللترین برجهای تجاری تهران، آنچنان چشموگوش هر چهارنفرشان را بسته بود که بهجز صدای پول و ارتقای سطح مالی و موقعیت تجاریشان، هیچ صدایی را نمیشنیدند. از طرفی کسبهای دیگری مثل هک سایتهای بختآزمایی و قمار آنلاین، آنچنان پولهای بادآوردهای را بهحساب ارزی دیجیتالشان واریز میکرد که کمکم از مسیر کسب درآمد از طریق انجام پروژههای نرمافزاری، تولید و طراحی فروشگاههای اینترنتی، اپلیکیشنهای خرید آنلاین، طراحی و پشتیبانی از سایتهای اینترنتی و... منحرف شدند و بیشتر به درآمدهای بادآورده با اعداد و ارقام درشت فکر میکردند که زحمتی هم نداشت.
نکته هایی که تو کتابه حائز اهمیته:
۱: دوتا دختری که با قبول شدن تو تهران بعد یه مدتی شروع کردن به پنهان کاری و رو به کارهایی آوردن که در فرهنگ اسلامی ما غلطه
۲: همیشه دیدیم اونی که جذب سرویس های معاند میشه یا بخاطر ساده بودنشه یا اینکه یه پرونده سیاه، گیر و گوری تو زندگیش داشته که میترسه خانواده اش ازش باخبر بشن پس زودی وامیده و همکاری میکنه و اونا هم خب از همین ترس ها استفاده میکنن.
۳: یسری از مطالب تو اواسط کتاب منو یاد کتاب مه شکن انداخت. حس میکنم تکراری بود بعضی مطالبش بازهم مطمئن نیستم.
کاش رامین رو میفهمیدیم چرا کشتن. نمیخواسته دیگه همکاری کنه؟
خدا انشاءالله هیچکس رو در جایگاه پروانه قرار نده. کسی که دیگه آبرویی براش نمونده (ازدواج سفیدش با رامین و بعدم کشته شدن رامین و در آخر خبردار شدن خانواده شون)
در کل کتابیه که میشه برای یک بار خوندن بهش فرصت داد و خوندش. اون پروانه هم که هرکاری میکردن توضیح نمیداد چیشده من به چه سناریوهایی فکر کردم و چی بود در آخر. بیشتر از غلطای خودش میترسید تا چیزی که خواسته بودن.
این پست را برای چالش مرور نویسی فراکتاب نوشتهام.