FariN
FariN
خواندن ۱ دقیقه·۶ سال پیش

از رویابافی تا واقعیت نگری

با تقریب خوبی میتونم بگم برای همه ماها پیش اومده که وقتی یه هدفی داشتیم و میخواستیم از برای رسیدن به اون هدف برنامه ریزی کنیم، یه مقدار رویابافی کردیم. مثلا ۴ روز برای خوندن یک درسی با حجم زیاد وقت داشتیم ولی با خودمون برنامه ریزی کردیم که توی هر روز یک مقداری از کتاب رو بخونیم. روز اول میگذره و تقریبا هیچی نمیخونیم میگیم اشکال نداره روز دوم، روز دوم میگذره و باز نمیخونیم و میشه روز سوم هم باز دست و پا شکسته یه کارهایی میکنیم ولی خودمونو قانع میکنیم که با فشرده تر درس خوندن میتونیم جبران کنیم، با اینکه دو روز گذشته و ما توی این دو روز تقریبا هیچی نخوندیم فک میکنیم میتونیم روز اخر بکوب بشینیم درس رو بخونیم و نمره خیلی خفنی هم بگیریم. این جور وقت ما دچار پدیده ای میشیم که فک میکنیم سوپرمن هستیم و قدرت خارق العاده و ویژه ای داریم و من اسمش رو رویابافی میذارم.

اگر میخوایم برنامه ریزی کنیم و یک برنامه ریزی بلند مدت داشته باشیم، عملکرد خودمون رو با واقعیت هایی که قبلا باهاشون برخورد کردیم تخمین بزنیم، نه با رویاها و چیزهایی که میخوایم بشه. یادمون باشه نزدیک تاریخ امتحان یا تحویل که میشیم هیچ اتفاق خاص و ویژه ای قرار نیست بیفته، آدمی که دو روز گذشته هیچی درس نخونده روز سوم نمیتونه ۱۸ ساعت درس بخونه. این نکته ای که خیلی از آدمها بهش توجه نمیکنند و به جای دیدن واقعیت ها ترجیح میدن به رویاهاشون توجه کنند و بعد وقتی نمیتونن اونقدر خوب و درست عمل کنند حس بدی نسبت به خودشون پیدا میکنند و دلسرد میشن.

اونجایی که تو به عنوان یک انسان قبول کردی که نقطه ضعف هایی داری و با همون نقطه ضعف ها واقع گرایانه برای هدفت برنامه ریزی کردی میتونی کم کم کم کم به رویاهات نزدیک تر شی.



تجربه شخصیواقعیت نگریرویابافیسوپرمن
M.S Artificial intelligence, ENTJ, Multipotentialite, Cat lover
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید