همون طوری که توییت هوایی داریم، ویرگول هواییم میتونیم داشته باشیم دیگه(برای اونایی که نمیدونن توییت هوایی چیه، یعنی جواب یه توییتی رو به صورت غیر مستقیم توی صفحه خودت و نه به عنوان ریپلای زیر یه توییت بدی)
توی ویرگول چرخ میزدم و یه بلاگی دیدم که واقعا حرصیم کرد و حس کردم اونقدر اون ادم اصلا خود خاص پنداره که حتی نمیشه باهاش بحث کرد و باید براش ویرگول هوایی نوشت.
به صورت خلاصه ایشون گفته بودند، لطفا خانومها و اقایون دهاتی که خوب نمینویسند و خودمونی مینویسند توی ویرگول ما نیان مرسی اه. ما اینجا دولوپ میکنیم:))) ایشون فرموده بودن ادمها باید برن زبان فارسی رو یاد بگیرن بعد بیان، وبلاگ نویس بشن.
این خاص پنداری بیماریه که گریبان گیر خیلی از آدمهای اطرافمونه. یه مثال خیلی ملموس همین دعوای دهه شصتی و هفتادیا، دعوا کی از همه بدبخت تره، کی بیشتر سختی کشیده، ما شصتی ها خاص تریم، ما هفتادی ها قوی تریم، دعوای کلاسیک دیگه ای که میشه بهش اشاره کرد "دعوای پسرا شیرن مثل شمشیرن، دخترا بادکنکن دست بزنیم میترکن" ه. این بیماری خود خاص پنداری خیلی جاها گریبانمون رو میگیره و خیلی جاها باعث جلوگیری از پیشرفت جمعی مون میشه.
آدمها به ذات دوست دارن خاص باشند، دوست دارن فک کنن با بقیه ادمها فرق دارند، ولی بیاین قبول کنیم با همه تفاوت های زیادی که داریم، بسیار به همدیگه شبیه هستیم. اینکه یکی به اندازه ما مهارت نداره، یا شبیه ما فکر نمیکنه، یا هر چیز دیگه ای نباید به ما اجازه بده صدای اون آدم رو خفه کنیم و بگیم تو حق نداری حرف بزنی، تو حق نداری فلان کنی...
اصلا از قصد هم یه متن فوق العاده پراکنده بدون در نظر گرفتن پاراگراف بندی نوشتم، حرص اون دوست عزیزمون در بیاد:))