Hanie Farmani
Hanie Farmani
خواندن ۲ دقیقه·۸ روز پیش

| فروپاشی مفاهیمِ ذهنی |

یک هفته پیش فهمیدم دوستم در فرایند متزوج شدن قرار گرفته و دوروز قبل خبر داد که همه چی درست شده!
با هیچ معیار و منطقی در مغز پیچیده‌ام نمی‌رفت که چطور!؟
مگر میشه در یک هفته کیس ازدواج رو بشناسی و انتخاب کنی؟!
قفلِ اولِ ذهنی که توسط این عزیز برای من آنلاک شد (درواقع شکست باز نشد...)
رسیدیم به دیروزِ امروز و فردایِ اون‌روز
گفت مراسم محضر دارم و قراره تو عکاس باشی!!
دوباره هنگ کردم یعنی چی؟؟من؟؟ درسته گاهی عکس میگیرم اما تجربه عکاسیِ عروس در کارنامه‌ام نداشتم.
گفت ایرادی نداره و سخت نگیر دوست دارم تو عکس بگیری زاویه عکسهات رو دوست دارم.
تا دیشب که آخرین شات عکسشون رو روبه گنبد صحن گوهرشاد ثبت نکرده بودم باورم نمیشد من چنین کاری رو بدون برنامه‌ریختن و مهارت دیدن انجام بدم.(در همون اثنا از دوتا عروس داماد دیگه هم عکس گرفتم!)
الان میگید مهارت نمیخواد آره؟ شما و دوستم شاید بگین نمیخواد ولی برای من کاری ک حداقل ۶ ماه آموزش و تمرین نکرده باشی قفله!
دیشب از شدت حیرت خوابم نمی‌برد...
داشتم به خودم و پتانسیل‌های خطرناکم فکر میکردم (برای من حداقل خطرناک)

رسیدیم امروز
قرار بود بریم محضر و حتی من صبح متوجه شدم که مراسم دارن!
نه آمادگی، نه شرایط، نه لباس، نه و...
بسختی داشتم میگفتم هانیه سخت نگیر یه مراسم کوچیکه . . .
درحال اقناع خودم بودم و دوباره گوشیم زنگ خورد
_هانیه آرایشگاهم لازمت دارم میتونی خودتو برسونی؟؟؟

حیرت در کلام من همچنان زنده است  
که چه مقدار درونم، قدرت و عشق نهفته است
حیرت در کلام من همچنان زنده است که چه مقدار درونم، قدرت و عشق نهفته است


.

.

از نوشته‌ بالا تا الان سه ساعت وقفه افتاد
راهی آرایشگاه و تالار شدم و درگیر...

سرتون رو درد نیارم توی این دوروز کارهایی انجام دادم که در مخیلاتم نمی‌گنجید!!

حاضر شدن در نیم ساعت برای عروسی در ساده ترین حالت ممکن
پیاده رفتن قسمتی از مسیر تالار
فیلمبرداری و عکاسی کامل یک مراسم
خریدن ده دقیقه کادو عروسی
لاک زدن ناخن‌های عروس پنج دقیقه قبل رسیدن داماد


شاید تمام این کارها ساده بنظر بیاد اما تمام ارزش‌های عمیق ذهنی من رو درهم شکوند...
اعتراف میکنم برای اولین بار ساده بودن در عین زیبایی رو درک کردم و عمیقا تجربه کردم...
همیشه میگم کاش اندکی سختگیر نبودم
تا بتونم از همه‌چیز لذت ببرم!

•پی‌نوشت:
_این متن اولین نوشته من در ویرگول هست که به دلیل همین کمال‌گراییِ مفرط و سختگیری به خودم اجازه نوشتن نمیدادم.
اگر امروز نمی‌نوشتم هرگز نمی‌نوشتم چون امروز یک آدم دیگه بودم!
حتی نصف این متن رو توی اتوبوس نوشتم!!!

_امروز این جمله‌یِ "زیبایی در سادگی‌ست" درک کردم.
و
چقدر توی ذهنم محدودیت برای خودم دارم !

_ازتون درخواست دارم برای این زوجِ قشنگ و ساده زیست آرزویِ خوشبختی کنید❤️

_ممنونم از اینکه وقت گذاشتید💚🌱



تجربهعروسساده زیستیعکاسی
و مَــن؟.... مُصمم در سَـ🌱ــبـز زیـســتن ✨
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید