شب روز (تخس دیوونه قدیمی!)
شب روز (تخس دیوونه قدیمی!)
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

سالِ نو،حالِ نو


خواستم بنویسم
از درد
از غم
و ازسالی که گذشت،
اما
نشد!...
نشد زخمی را که سال هاست با خودت این گوشه و آن گوشه میکشانی را شرح دهم ...
اصلا کلمات قادر به ابراز واقعی درد ها،نیستند..
گویی برای درد هایمان ،کلمات کم باشند؛اری مینویسم برای درد هایی که پشت هزار و چهارصد رها کردیم
برای تویی ک رو دست خورده ای از تمام دنیا!
برای تویی که زخم ها و زجر هایت را پنهان کردی و مثل خیلی های دیگر بلند نشدی نایستادی ک بگویی هان مردم نگاه کنید! این زخم من است !حال دلم خوب نیست! مرهم بگذارید..
برای تویی که هزار و چهارصدت را با تمام نا امیدی ها و تلخی های شکست گذراندی و به رویشان خندیدی !
مینویسم برای بی حال ترین حول حولنایی که خواندی..
برای سالی که کودکی را از گشنگی کشت،
زنی را بیوه کرد،
پدری ک پیر شد و پسری که پشت سیگارش دود شد.
مینویسم برای تویی که هنوز گوشه ای از دلت عشقش را نگه داشته ای و امید داری ک برگردد و دوباره صدای خنده هایتان گوش خیابان را کر کند..


مینویسم،برای امسالت ،برای سالی که با تمام بدی هایش بدرقه کردی، برای سالی ک باید باشیم، بمانیم،زندگی کنیم و از همه مهم تر عاشق باشیم و عشق بورزیم!
مینویسم برای تو
برای تنهایی هایت
برای دلهره هایت و برای تویی ک میخوانی ام و میدانی ام...
امیدوارم امسالت بهترین هارو برا خودت و دیگران رقم بزنی و حال دلت خوبِ خوبِ خوب باشه:)




مسابقه دست‌اندازحال خوبتو با من تقسیم کنسال نوحال خوب
دانشجوی تاریخ . farnazshabrooz@gmail.com ENTP_A
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید