بعضیها اعتقاد دارن تو زندگی مدام اتفاقات بد براشون پیش میاد. برای اینکه بتونیم جلوی این اتفاقات بد رو بگیریم، اول باید بدونیم چرا این اتفاقات بد برامون پیش میاد. پیش از اون هم باید متوجه بشیم دلیل اتفاقات زندگیمون چی هست؟ فرقی نمیکنه این اتفاقات خوب هستن یا بد. وقتی به یک دید درست درباره اتفاقات بد و خوب زندگی برسیم میتونیم اونها رو کنترل کنیم. در این مقاله روش این کار توضیح داده میشه.
دو نوع نگاه به اتفاقات زندگی وجود داره. یکی از این نگاهها اتفاقات زندگی رو به دو دسته خوب و بد تقسیم میکنه. کسانی که این نوع نگاه رو به اتفاقات زندگی دارند، از اتفاقات خوب خوشحال میشن و از اتفاقات بد ناراحت میشن. اگه مدام اتفاقات خوب تو زندگی براشون پیش بیاد میگن ما آدم خوش شانسی هستیم. اگر هم مدام دچار اتفاقات بد بشن میگن ما بد شانسیم.
اما دسته دوم اتفاقات زندگی رو زیاد به چشم خوب و بد نگاه نمیکنن. بلکه اتفاقات زندگی رو به چشم درسهایی میبینن که جهان هستی بهشون میده. هر چند هر اتفاقی میتونه خوب یا بد باشه و واقعا دستهبندی اتفاقات زندگی به خوب و بد اشتباه نیست. اما دسته دوم بیشتر از این که به خوب و بد اتفاقات زندگی توجه کنن به درسها و تجربههایی که در این اتفاقات وجود داره توجه میکنن.
وقتی آدمها فقط به خوب و بد اتفاقات زندگی کار داشته باشن، همونطور که گفتیم وقتی اتفاق خوبی براشون بیوفته خوشحال میشم و اگه اتفاق بدی براش پیش بیاد ناراحت میشن. در واقع میشه گفت مثل تکه چوبی هستن روی امواج دریا. اگه موجهای دریا بالا برن، این افراد هم با امواج بالا میرن و حس اوج گرفتن بهشون دست میده. اگر هم امواج دریا پایین بیان، با موجها پایین میان و حس میکنن بد شانس هستن و از موقعیتی که شانس و اقبالشون براشون فراهم کرده بود دور شدن.
اما آدمهایی که بیشتر از خوبی و بدی اتفاقات به درسهایی که در اتفاقات بد و خوب زندگی هست توجه میکنن. مثل شناگری هستن که هر لحظه به مهارتش اضافه میشه. چون از این اوج و فرودها درس میگیره.
برای اینکه برخوردمون با اتفاقات زندگی مثل یک شناگر ماهر باشه باید به ۲ نکته توجه داشته باشیم.
همه ما مثل شاگردهایی هستیم که سر کلاس درس زندگی حاضر شدیم. اگه یک شاگرد با آغوش باز به استقبال درسی که معلم بهش میده نره، نمیتونه درس رو به خوبی یاد بگیره. پس هر وقت اتفاقات بد یا خوب در زندگی برامون پیش اومد، باید با آغوش باز به استقبالشون بریم تا بتونیم بیشترین بهره رو از درسی که زندگی بهمون میده بگیریم.
بدون فکر کردن چطور میشه درس معلم رو سر کلاس فهمید؟ زندگی هم همینطوره. باید به اتفاقات بد و خوب زندگی فکر کرد تا درسی که در اونها نهفته هستن رو یاد بگیریم. خیلی اوقات ما خیلی راحت از کنار اتفاقات زندگی رد میشیم. همین باعث میشه درسی از اتفاقات بد و خوب زندگی نگیریم. پس از این به بعد باید به هر اتفاقی که تو زندگیمون میوفته به خوبی فکر کنیم.
خب تا حالا متوجه شدیم که نگاه درست به اتفاقات بد و خوب زندگی این هست که باید اونها رو به چشم درسها و تجربیاتی که زندگی بهمون میده نگاه کنیم. علاوه براین بررسی کردیم که چطور باید با این اتفاقات بد و خوب زندگی برخورد کنیم تا بیشترین بهره رو از اونها بدست بیاریم. حالا میتونیم به این سوال که چرا اتفاقات بد مدام برامون تکرار میشه جواب بدیم.
همونطور که گفتیم زندگی مثل یک معلمه. البته یک معلم خیلی مهربون. وقتی ما درسی رو یاد نگیریم معلم اون درس رو برامون تکرار میکنه. اینقدر تکرار میکنه تا بالاخره درس رو یاد بگیریم. بنابراین دلیل اینکه خیلی از اتفاقات بد تو زندگیمون تکرار میشه اینه که درسی که باید از اون اتفاقات بد بگیریم رو به درسی دریافت نکردیم.
پس اگه اتفاقی داره مدام تو زندگی برامون تکرار میشه باید متوجه بشیم درسی تو اون اتفاق هست که هنوز اون رو به درستی درک نکردیم. برای اینکه بتونیم درسی که در اتفاقات زندگی هست رو بهتر متوجه بشیم ۴ راهکار عملی وجود داره
امیدواریم از این به بعد به جای اینکه حوادث زندگی رو فقط به چشم اتفاقات بد و خوب ببینید، اونها رو به چشم درسها و تجربیات زندگی نگاه کنید. اگر اتفاقات بد براتون تکرار میشن، به جای ناراحتی و افسردگی، متوجه بشید باید بیشتر درباره اون اتفاقات فکر کنید و درسی که در اون اتفاق هست رو درک کنید.