Farvah
Farvah
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

راه‌بلد

تنگه‌‌ی زرانگوش- دره‌شهر- استان ایلام
تنگه‌‌ی زرانگوش- دره‌شهر- استان ایلام

_

ما گذشتیم

از شب‌هایی که فکر می‌کردیم توشون دفن می‌شیم،

از روزهایی که انگار قرار بود توشون حل بشیم، گذشتیم

از دقایقی که غمباد دست گذاشته بود رو خرخره‌مون،

از لحظه‌هایی که چند سال گذشتن،

عبور کردیم

نه همینقدر ساده که به لفظ میاد

نه همینقدر سریع که نوشته می‌شه

یه جاهایی تا گردن توی باتلاق اون ثانیه‌ها فرو رفتیم و با شاخه‌های ترد و نازکی خودمون رو بیرون کشیدیم که فکر نمی‌کردیم وزنمون رو طاقت بیارن،

یه جاهایی اصلاً دست از تقلا کشیدیم و بَسْت نشستیم وسط آتیش و خواستیم خاکستر بشیم و باد ذره‌ذره پراکنده‌مون کنه،

اما بازم پا شدیم و تن دادیم به عبور؛

یه جاهایی از مسیر دویدیم،

یه جاهایی راه رفتیم،

یه جاهایی تلوتلو خوردیم،

یه جاهایی سینه‌خیز خودمون رو کشیدیم،

و گذشتیم

اون مسیر تموم شد

درد و کوفتگی تنمون خوب شد،

آزردگی و خستگی روحمون دیرتر،

یه سری زخم‌ها هم اون گوشه‌گوشه‌ها موندن و پاک نشدن،

با همه‌ی این‌ها، ما اون مسیر رو از بَر شدیم

یا دیگه قدم توش نمی‌ذاریم

یا این‌بار که واردش شدیم پیچ‌و‌خم‌هاش رو بلدیم

فراز‌و‌فرودهاش رو بلدیم

می‌دونیم کجا مردابی داره که باید دورش زد

و کجا درختی که می‌شه زیر سایه‌ش نفس تازه کرد

***

و آدمی که راه‌ها رو بهتر می‌شناسه، تنش پر از زخم‌هاییه که شاید نبینیم.



متن ادبینیمه‌شب‌نویسی
در ستایش لحظه‌های “همیشه در هرگز”
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید