سلام خانواده ی مهربانم
عزیزانم شما تنها دارایی من در زندگی هستید و زمانی که در جمع شما هستم احساس می کنم عقربه های ساعت از حرکت می ايستند تا من در لحظه ای که کنار شما هستم غرق شوم ارزش هرکدام از شما برای من با تمام دنیا برابری می کند در این نوزده سال که از خداوند عمر گرفته ام هر سال سالروز تولدم را با شما می گذراندم ویکسال ذوقم را برای گرفتن هدیه ی تولد از دستان پر مهر شما جمع می کردم و انصافا هر سال هم شما مرا با هدیه های بزرگ و کوچکتان خجالتزده می کنید اما امسال آنقدر درگیری ها زیاد بود که نتوانستم ازشما هدیه بگیرم نازنین خانواده ام بدانید که من به دلیل نگرفتن هدیه از دستان شما با وجود گذشت یک هفته ازتولدم هنوز احساس می کنم در هجده سالگیم مانده ام انگار گمشده ای دارم که تا به من نرسد یک سال به زندگی وبه تجربیاتم اضافه نخواهد شد من نمی خواهم شما را که بهترین هایم هستید مجبور به کاری کنم اما بدانید که اگر هدیه های من به دستم نرسد تا آخر عمر در دلم می ماند که تولدنوزده سالگی ام از کسی هدیه نگرفتم لطفا مرا با حس بد روانه ی سال جدید زندگیم نکنید و به وعده های خودتان در اولین فرصت عمل کنید و اینگونه تا ابد ازشما در یاد من نام نیک می ماند و دیگر هیچ
از طرف کوچک ترین عضو خانواده به بهترین هایش