مواد لازم جهت شروع فعالیت افراد، در کارآموزش پروکسیما:
آموختنِ سئو کیست و چه می کند؟
راستش را بخواهید از همان روز اول کارآموزش، تصوراتم نسبت به خیلی چیزها عوض شده است. یکی از مهمترین هایش، همین سئو.
کورمال کورمال و دست به عصا به عنوان یک مخاطب که یک سری اطلاعات مفید را به تازگی از «کتاب سئو برای همیشه » دریافت کرده است، میتوانم یک سایت خوب را از بد تشخیص دهم.حداقل این که دیر بالا آمدن صفحات برخی سایت ها تقصیر اینترنت خانه ما نیست.
وقتی به یک سایت خوب و با محتوا برمیخورم، حس مهم بودن میکنم .متوجه زمان، هزینه و انرژی که برای یک سایت و محتوا شده است، می شوم. توجه به نیاز مخاطب و پاسخ به آن، باعث جلب دو چندان اعتماد من شده است.
از طرفی حرص خوردن از دست سایت های بی محتوای رتبه اول هم مزید بر علت شده است. سایت هایی که باعث میشوند آدم از هر چه وبگردی است پشیمان شود. باید یک کمپین هشتگ نه به سایت های بی محتوا بزنیم تا شرشان را کم کنند و سایت های بهتر بالا بیایند.
بله من تا امروز یک لیست خوب ها و بدها دارم که مخصوص سایت هاست.
کنار گذاشتن مته به خشاش گذاشتن ترجمه متون انگلیسی و نابودی ترس خواندن مطالب انگلیسی مربوط به تولید محتوا
زبان انگلیسی دوست همیشگی ماست و او هم بی شک ما را دوست دارد؛ چون بیشتر وقت ها توقعی که از ما دارد فهمیده شدنِ خوب است تا ترجمه شدنِ غلط.
او توقع دارد، بایستیم به حرف هایش گوش بدهیم و بعد به آنها عمل کنیم. رابطه با متن های انگلیسی باید یک رابطه دو طرفه باشد، همیشه رابطه های یک طرفه بی سرانجام بوده و جز ناکامی پیامد دیگری نداشته است. در این رابطه هر دو طرف میدانیم از یکدیگر چه میخواهیم و نیازی به صغری کبری چیدن نیست و مستقیم میرویم سراغ اصل مطلب.
متن روز دوم از ما پرسید: میخواهی در مورد Content marketing چیزی بدانی؟ و اگر جواب ما بله میبود، آرام آرام اصل مطلب را میگرفتیم. و اگر هم پاسخ ما نه بود که، چرا سر از کارآموزش پروکسیما درآوردهایم؟
بدون اغراق میگویم، فهمیدن برخی از مطالب انگلیسی (مثل همان مطلبی که در روز دوم مطالعه کردیم) از متون فارسی که ادعای سلیس و روانن بودن دارند، راحتتر است.
Say hello to understand main idea and bye translation.
نکته اضافه :2 نکته خیلی مهمی که از مقاله انگلیسی روز دوم یاد گرفتم در مورد ایده گرفتن از عکس ها واینفوگرافیکها بود؛ و معجزه عنوان بندی کردن مطالب.چیزی که در متن، در موردش حرف آنچنانی زده نشده بود ولی به طور عینی این عنوان بندی را نشان داده بود.
چشیدن مزه ی فوق العاده نگارش با دیدن فیلم و بازگشت غرورآفرین به نکته روز اول، «سئو».
فیلم معرفی محصول را که برای بار اول نگاه کردم، ترس همه وجودم را برداشت و چیزهایی که متوجه شدم فقط یک کلمه بود و دو حرف انگلیسی. تلوزیون، Qو C.
دیدن دوبارهی فیلم،کم کردن سرعت پخش ویدیو و نکته برداری به صورت نموداری باعث شد نیمی از ترسم محو شود. باقی ترسم این بود که حالا به چه صورت اطلاعات را نگارش کنم؟جسته و گریخته از نکاتی که روز دوم یاد گرفته بودم استفاده کردم و حس بهتری داشتم و حس بازنده بودن نداشتم.
تسک جالبی و متفاوت دیگری که باید روز سوم انجام میدادیم، انتخاب یک سایت برای خرید گوشی و یک سایت برای بلیط هواپیما بود.
در نگاه اول شاید کار بسیار سادهای به نظر میرسید؛ اما حس بازرس مآبانهای داشت. با یک ذره بین و دفترچه یادداشت بین سایتها میچرخیدم و «کتاب سئو برای همیشه» آکادمی وبسیما مشوق من در این کاراگاه بازی بود.حالا وقت آن رسیده بود که از نکات سئو، که روز اول آموخته بودم استفاده کنم.
یکی از شگفتی های روز چهارم هم آشنایی با سایت زومیت بود. و البته یادگرفتن قابلیت لینک دادن به کلمات «Ctrl+k» توسط یکی از دوستان، که به اندازه آشنایی با زومیت برایم مسرت بخش بود.
پوشاندن جامعه عمل بر تن عریان مطالبی که مطالعه میکنم.
یکی از مطالبی که باید روز چهارم میخواندیم، مروبوط به سایت ویراستارن بود. یک مطلب درباره تجربه افرادی که فایل متنشان به نحوی از دست رفته بود.
در حین خواندن مطلب، ذهنم مصرانه میگفت این اتفاق برای ما رخ نداده است و نمیدهند، چون تنظیمات ورد هر2 دقیقه یکبار مطالب را ذخیره میکند. نگران نباش. همه چیز تحت کنترل است.
نگارش محتوای روز چهارم هم مثل روز سوم با تماشای فیلم بود. زودتر از هر روز متنم آماده شد و خوشحال از این موفقیت بر طبل شادانه میکوبیدم.
برای ویرایش نهایی فایل ورد رو باز کردم و با صفحه سفید مواجه شدم و 1200 کلمه ناقابل پر. زمان باقی مانده برای تحویل محتوا چقدر؟ حدود 2 ساعت.
ذهن بازیگوش اشرف مخلوقات گاهی اوقات فرمان میدهد به جای save، از don't save استفاده کند و دست و اعضا جوارحش هم که در اختیار اویند، پیروی میکنند.
زمانی برای ناهار خوردن نبود چه برسد به افسوس خوردن . همه چیز از کنترل خارج شده بود؛ اما راهی جز اعتماد و التماس به ذهن بازیگوش، برای به یاد آوردن مطالبی که به تازگی نوشته بودم، نداشتم.
و درس مهم روز چهارم هزارن کپی از فایلی که مینویسم و یا گوگل داک.
ادای دین به زبان فارسی به کمک ویراستاران.
از روز سوم، اولین تسک هر صبح مربوط به مطالعه مقاله هایی از سایت ویراستارن بود. این سایت برای «هر کسی» که میخواهد بنویسد ضروری است.
میانههای روز پنجم، وبیناری با آقای باقری، مدیر ویراستارن برگزار شد. با موضوع «کجای نوشتن گیر میکنم؟»
وبینار مثل یک دوپینگ، ذهن همه مان را زیر و رو کرد و جانی دوباره در رگهایمان تزریق کرد. حالا ردپای ویراستاران برای درست نویسی و اقای باقری برای گیر نکردن در نوشته هایمان مشهودتر میشود، البته به شرط رد کردن غول مرحله اول کارآموزش پروکسیما راس ساعت 10 صبح.
چیزهای زیادی هستند که هنوز نمیتوانم از آنها به عنوان آموختنی هایم نام ببرم. زیرا در حال یادگیریشان هستم و اول راهم. مثل صبر زیاد، دقت، سرعت عمل، سرچ کردن، درست نویسی با رعایت تمام قواعد و... .
اما تا همین لحظه می توانم اعتراف کنم، هر روز نسبت به روز قبل چیزهای بیشتر و جدیدتری آموختهام. هرگز در تصورم نمیگنجید در 5 روز کارآموزشی ممکن باشد این حجم مطالب جدید یاد گرفت.
نباید از مطالب هر چند ساده ای که روزانه آموختیم بگذریم، حتی اگر آن رعایت نیمفاصله در نوشتار فعل هایی که با«می» آغاز میشوند. همه ی آموخته وقتی به چشم می آیند که از آن ها استفاده کنیم. و اینگونه است که فرایند کامل شدن یاد گیری، به تدریج کامل میشود.