نمیدونم وقتی صحبت از خواب دیدن میشه چه چیزی تو ذهن بقیه میاد،
ولی تو ذهن من تصاویر زیادی از عجیب ترین صحنه های اکشن،کمدی،تخیلی، با کمترین رنگی از واقعیت میاد!
مثلا خواهرم هرموقع خواب ببینه که یه موج داره خونه امون رو با خودش می بره، از فرداش ما کاسه کوزه هامون رو دستمون می گیریم، لباس رزمِ مناسب می پوشیم و منتظر موج بلا می شینیم؛
یا حتی دوستم، هر وقت مرگ کسی رو تو خواب می بینه در واقعیت هم اینقدر دقیق همون ادم می میره که من دیگه حس نمیکنم یه چشمه از اینده بهش الهام میشه بلکه حس میکنم خودش اون آدمارو میکشه!
اون وقت من چی خواب می بینم؟ خواب می بینم که قوری ام! اونم نه یه قوری شیک و آنتیک تو یک خونه ی خوشگل قدیمی

بلکه قوری مضطربی که تو یک مهمونی بزرگ گیر افتادم و یک صدایی که سعی میکنه بهم دلداری بده مدام میگه:
(برو نترس تو میتونی)
منم با استرس میرم روی پله ها می ایستم تا از بالا، لیوانایی که اومدن مهمونی رو پر از چای کنم درهمین حین یکدفعه قوری بزرگی که گویا صاحب مجلسه میاد، عصبانی میشه و میگه: ( واقعا فکر کردی چاییت به همه ی مهمونا میرسه؟؟)
تا بخوام توضیح بدم هم شوتم میکنه وسط سالن و درم پرت میشه یه گوشه :| خب واقعا چرا؟
الان من چه تفسیری میتونم داشته باشم؟ کدوم قسمت از اینده بهم الهام شده؟ قراره در آینده ای نزدیک تبدیل به یک قوری مضطرب بشم؟ قراره از پس چاییِ مشکلات بر نیام و صاحب مجلسِ زندگی پرتم کنه وسط سالن ناتوانایی هام؟
نمی فهمم،
شاید هم کائنات_یا هر چیز دیگه ای_ اطراف من حس شوخ طبعیشون بالاست. شاید هم صرفا دغدغه هاشون زیاده و نیاز به تفریح دارن! به این صورت که تایم اداریشون رو تو خواب های خواهرم،مادرم،دوستم و هرکسی غیر از من میگذرونن و برای آنتراک میان سراغ خواب های من. احتمالا یک همچین جمله رو هم پیش خودشون میگن:
(دوستان! امشب مرگ و بلا و واقعیت های زیادی رو هشدار دادیم وقتشه یکم قوری بازی در بیاریم! )
خلاصه فقط یهو به ذهنم رسید که بگم خیلی دلم میخواد یک روزی کائنات یا همون_هر چیز دیگه ای_من رو هم جدی بگیرن.