فاطمه سادات
فاطمه سادات
خواندن ۴ دقیقه·۳ سال پیش

پدر مهربان


سلام پدر ، آمده ام ، کمی ، گله کنم ، شکایت کنم، کمی غر بزنم و بروم. دو سال پیش در همچین شبی ، وقتی در خاک عراق به سر می بردی پهبادی ، امد و تو را به آرزویت که شهادت بود رساند...تو ما را تنها گذاشتی و رفتی ، پیکرت همچون علی اکبر حسین پاره پاره شد ، و جز دستی از تو باقی نماند ، ساعتی نگذشته بود که تصویر دست سوخته ات همه جا پخش شد و از آن روز تو شدی قهرمان میهن....درصورتی که سال ها ، از ایام جوانی برای آرامش و آسایش این مردم جنگیده بودی ، برای تمامیت ارضی و عظمت و بزرگی اسلام ، جان را گرفته بودی بر کف دستانت و بی هیچ چشم داشتی می جنگیدی که آب در دل این مردم تکان نخورد. آن گونه شهادتت خودش گواه این بود که تو انسان مقربی بودی در درگاه الهی اما....چندی بعد حرف شد از اینکه تو نمی گذاشتی کشور پیشرفت کند ، نمی گذاشتی تحریم های خانه‌مان سوز و بیچاره کننده برداشته شود . گفتند میدان را گرفته ای و نمی گذاری حرف ، مشکلات را حل کند

هشتگ مرد میدان ، همه جا پیچید ، همه گفتند تو مرد میدان هستی و مردانه در میدان همیشه جنگیده ای و سربلند بوده ای ، اما آن حرف ها آتشی بود بر دل های ما ، آتشی که هنوز خاموش نشده است و هر وقت به آن فکر میکنم اشک است که روان می شود که آخر تو چقدر میتوانی مظلوم باشی؟!

اوج مظلومیت تو را آن وقتی درک کردم که اشک هایم روان بود بخاطر رفتنت ، بچه های مدرسه مدام نگاهم می کردند ، هروقت کسی من را در آغوش می کشید گریه امانم را می برید، یکی از همکلاسی هایم ، گفت که تو ناراحتی او رفته است اما من خوشحالم

دلیل شاد بودنش را هیچ گاه نفهمیدم که چطور یک انسان می تواند از سوختن تن کسی ، از پاره پاره شدن تن کسی ، از اینکه هیچ چیز جز دستی از انسانی باقی نماند شاد باشد دل سنگ هم آب می شود ....اما ما انسان ها گاهی ، از سنگ دلمان سختتر است ، شاید بخاطر این است که بی فکر سخن می گوییم و بی فکر تر عمل می کنیم....شده ایم طوطی هایی که فقط و فقط تکرار می کنند کار دیگران را....

چند روز پس از آسمانی شدنت ، هواپیمایی را زدند به اشتباه....اولش می گفتند دلیل خاصی داشته است که هواپیما بلند شده است ، تقصیر فلان بوده است و .....تلویزیون کسی را آورد و گفت همه و همه اش تقصیر خودمان بوده است و هیج اتفاق غیر قانونی اتفاق نیفتاده است . ولی همچنان دلم صاف نیست....وقتی سردمداران مملکتی ، آنهایی که ظلم میکنند به مردمان، آن تشییع چند میلیونی را دیدند ، قند در دلشان آب شد که همچنان می توانند هرکاری می خواهند بکنند ، شاید آن خون هایی که ریخته شد ، تقاص فکر پلید آنها بود....واضح است که منظورم آن نیست که تمام مسئولین این مرز و بوم فاسد اند . کسانی مانند تو هنوز پیدا می شوند در این دستگاه خراب....محبوب خدا وقتی از روی زمین عروج کرد ، خدا ، درهای رحمتش را تنگ تر کرد و مارا مبتلا کرد به بیماری و ویروسی به اسم کرونا....روزهای اول آنقدر افسرده بودم که خودت بهتر می دانی، اما هرچه بیشتر گذشت زندگی تقریبا عادی تر شد . آن اول ها فکر می کردم مهدی دیگر می آید، صبر مردم تمام شده است و طاقتشان طاق شده است اما خب دیدیم که مردم باز یادشان رفت که باید برای آمدنش تلاش کنند و....هروقت کسی آسمانی می شود به این فکر می کنم که چه کسی قرار است مهدی موعود را یاری کند ، همه خوبان که رفته اند یا در اخر می روند....مهدی چه می شود این وسط....پدر مهربانم ، ای عزیز و ارجمند نزد خدا ای مقرب درگاه باری تعالی ....

می شود برای این بنده ناخلف حقیر دعایی بکنی ، که شاید ، روزی آرامشی از جنس نور نصیبش شود و آنقدر خوب شود که نور خدا را حس کند...‌

دعایش کن آرام بگیرد ، دعایش کن آنقدر خوب شود که از عمق جان خواستار آن بشود که مهدی بیاید . این بنده ناخلف حقیر روی ندارد از خدا ، ظهور منجی عالم بشریت را بطلبد ، او با چشمانی گنه‌کرده و گناه آلود و کثیف روی دیدن مهدی جانش را ندارد .

او فقط دلبسته است به چند قطره اشکی که برای پدرش حسین ریخته است ای مهربان و عزیز ، ای پدر بی همتا

از خدا ، ظهور منجی عالم بشریت را بطلبد

و دعا کن این کشور خسته و بی رق ، آرام بگیرد ، خوش شود حال نابسامانش

سخن کوتاه می کنم .

دعا کن که دعای تو مقرب عزیز مستجاب است ان شاءالله

دوازدهم دی ماه ۱۴۰۰

اندکی تا شب

مرد میدانمذهبیسردارحاج قاسمامام زمان
او سال ها پیش به زمین هجرت کرد و در تلاش برای بازگشت به وطنش بود.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید