بارها اتفاق افتاد که از بسیاری از افراد و یا خیلی از چیز ها خشمگین و عصبانی شدم. از رفتار برخی آدم های اطرافم و یا خیلی عوامل دیگر. اما دفعات زیادی را به خاطر ندارم که برای دفاع از خود سخن گفته باشم، میتوان گفت اکثر مواقع سکوت را ترجیح میدادم و سخن گفتن را به دیگر افراد میسپردم.
همیشه با تندگویی مخالف بودم اما خودم را بارها بخاطر موقعیت هایی که میتوانستم با منطق سخن بگویم، سرزنش کردم. اما خیلی از مواقع که میدیدم موقعیت مناسبی پیش آمده سعی میکردم با عملم به فرد مقابل احساسم را نشان بدهم و به صورت غیر مستقیم به او بگویم که رفتارش نادرست بوده است.
اما جدا از تمام اینها همیشه سعی داشتم ببخشم. زمانی که میدیدم افرادی که دهها برابر من در چنین موقعیت هایی بودهاند چگونه میبخشند، به بخشندگی آنها غبطه میخورم. کسانی که میبخشند و با همین رفتارها بسیاری را آگاه میکنند.