دلم آتش گرفت آن هنگام که چشم گشودم و دیدم که سخنانت را چون کوفیان بر زبان میرانند اما ذرهای در وجودشان جوهره عمل نیست!
سینهام از شدت غم پاره پاره گشت آن هنگام که یافتم کسانی را که به ظاهر در کنارت ایستادهاند اما، با خنجرشان، پنهانی به روحت ضربه میزنند
اشک از چشمانم جاری گشت آن زمان که به نام تو و پیروی از تو، آوازه شیعه آل علی را به بیراهه کشاندند و نه تنها مردمان را از لذت شناخت سیره حقیقی تو محروم ساختند بلکه آنان را با هدف دوری از پروردگار تو خوار و خفیف گرداندند...
وای بر مایی که فریاد زدیم «ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند» ولی خود را زانو زده در محضر معاویه یافتیم و مقابل علی ایستادیم و به سوی او بانگ برآوردیم که
«ای علی، جانم به فدایت اما تو هم خلقی هستی چون ما؛ نعوذبالله که جای خدا ننشستی! گر تو خطا کرده و منحرف گشتی، گناه منِ بیگناه چیست؟»
و سپس آن زمان که امویان جور و ستم پیشه کردند، علی را انگشت نما کرده که تو گفتی حکومت اسلامی؛ این بود آنچه وعده دادی؟
و هرچه نشانه های غربت علی در پیرامونمان بیداد کند، هنوز به مانند گرسنهای در مقابل باغ کرم این خاندان، فریب سراب یک دل سیر را میخوریم!
هشدار: این امر نه برای هزار و چهارصد سال پیش بلکه برای تمام ثانیه ثانیه کنونی ما نیز حکم میکند و هماکنون داستان خیلی از ما چشم و گوش بسته هاست!