کتابخوان ابزاری است که این روزها سر زبانها افتاده و توجه خیلیها را جلب کرده. خود من هم یک روزی از این دسته بودم. تا وقتی که سر کار مجبور شدم از سازوکار کتابخوان سر در بیاورم، نمیدانستم که قضیه استفاده از کتابخوان چیست! اگر شما هم اینطورید، شاید این تجربه شخصی تاحدی کمکتان کند.
حتی مفهوم کتاب الکترونیک هم در جامعه ما تازه است، چه برسد به کتابخوان! کتاب الکترونیک درواقع کتابی است که در فرمتهای خاصی در وسایل الکترونیکی قابل دسترسی است و حضور فیزیکی ندارد. مثلاً کتابی با فرمت pdf یا فرمتهای خاص کتابها، قابل مطالعه با گوشی، تبلت و لپتاپ و کامپیوتر است.
کتابخوان هم، یکی از ابزار دنیای مدرن است که فقط و فقط برای مطالعه کتابهای الکترونیک ساخته شده است. البته این کتابخوانها را نباید دست کم گرفت. خیلیهایشان قابلیت دسترسی به مرورگر و سرچ کردن در آن دارند و مقاله و جزوه خواندن با آنها آب خوردن میشود.
درواقع شروع فکر به اینکه یک کتابخوان بخرم، از همین دوران مجازی شدن دانشگاه به سبب کرونا شروع شد. بعضی از کتابهای دانشگاه را که اصلاً دوست نداشتیم با این قیمتها گزاف کاغذ بخرم، در اپلیکیشن طاقچه یا فیدیبو پیدا کرده بودم و با قیمتی در حد نصف یا کمتر، بهراحتی برای امتحان استفاده شان کردم. اما آن موقع کتابخوان نداشتم و از گوشی کتابها و جزوههای دستنویس همکلاسیها را میخواندم که زیاد راحت نبود و مشکلاتی داشت.
اول از همه اینکه نور گوشی حتی با وجود فیلتر نور آبی هم، چشمها را اذیت میکرد. بعد از مدتی مجبور شدم بخاطر کار کردن زیاد با گوشی و لپتاپم، عینک بلوکات بخرم که مواظب چشمهایم باشم. بعد از آشنایی با ویژگیهای کتابخوان فهمیدم این دستگاه قابلیتی پیشرفته به اسم جوهر الکترونیک دارد. کفم برید! جداً و واقعاً فکر نمیکردم به این زودیها تکنولوژی به جایی برسد که کاغذی الکترونیک بسازد. اما این اتفاق افتاده است و صفحه کتابخوان برخلاف گوشی و تبلت، چشمها را آزار نمیدهد چون درست مثل کاغذ است و نور را بازتاب نمیدهد. آن لحظهی فهمیدن اینطور بودم که: جلل خالق واقعاً!
مشکل دوم اندازهی نامناسب گوشی و لپتاپ بود. صفحه گوشی بیش از حد کوچک و صفحه لپتاپ هم زیادی بزرگ است و با اینکه در لپتاپ راحتتر صفحه را میبینم، نمیتوانم مثل کتاب راحت آن را در دستم بگیرم. کتابخوان اما ابعاد مختلفی دارد که ۷ اینچیهایش تقریباً برابر با یک کتاب معمولی است. وزنش هم معمولاً بیشتر از ۵۰۰ گرم نیست و گاهی حتی ۲۰۰ گرم هم پیدا میشود. پس جابهجاییاش درست مثل یک کتاب معمولی یا یکم سنگینتر از آن است. البته نکته در اینجاست که در کتابخوان میشود صدها کتاب و جزوه و مقاله داشته باشی و کتابخانه زندگیات را به هر جایی ببری...
مشکل سومم این بود با خواندن کتابها در گوشی، حتی با اینکه میدانستم نزدیک امتحان است و باید درسم را بخوانم، حواسم به شدت پرت میشد. پنج دقیقه نمیگذشت که میرفتم سری به تلگرام میزدم و اگر مباحث امتحانم زیاد بود، بدتر برایش عذاب وجدان میگرفتم. همانطور که روانشناسان هم میگویند، بهتر است محیط مطالعه و تفریح تا حدی از هم تفکیک شده باشند تا ما نسبت به یک مکان خاص شرطی شویم.
بنظرم این شرطی شدن برای کتاب خواندن و درس خواندن را میتوان با بوک ریدر یا کتابخوان خیلی بهتر عملی کرد. خواندن کتابها از اپهای کتاب، ارزانتر است و جای فیزیکی نمیگیرد ولی حواسپرتکن است. اما با استفاده از کتابخوان، دیگر در دستگاهمان تلگرام و واتساپ و اینستاگرام نداریم که هر بار سری به یکی از اینها بزنیم.
این سه مشکل اصلیترین دلیلی بود که به فکرم رسید یک کتابخوان برای دوران دانشجویی انتخاب خوبی است. درواقع اولش کافی است هزینه کمی زیادی کنم تا در طول زمان، نخریدن کتابهای کاغذی برایم بیارزد. مثلاً توانستم یک کتابخوان با قیمت مناسبتر پیدا کنم که کتابخوان وایکینگ است. درواقع با هزینه زیر ۶ میلیون، میتوانم دستگاهی بخرم که انواع کتابهای درسی و غیردرسی و حتی جزوات را در آن بخوانم؛ بدون اینکه نگران اذیت شدن چشمها با نور بد و اندازه کوچکش باشم.
امیدوارم تا رسیدن عید ۱۴۰۲ این ایده را عملی کنم؛ چون دو سال باقیمانده از کارشناسی و دو سال ارشدم، پر از کتابهایی است که باید خواند و مقالههایی که باید ورق زد!
نظرتان چیست؟ ایدهی خوبی است؟ اگر خودتان دانشجویید، چطور با مشکل هزینه بالای کتابها و یا سختی جابهجا کردنش کنار میآیید؟
حتماً برایم بنویسید:)