وقتی به عنوان شغلیم نگاه میکنم و می نویسم من یک تولید کننده محتوا هستم، به خیلی چیزا فکر می کنم. مهم ترین سوالی که بعد از گفتن این جمله ذهنمو به خودش درگیر میکنه اینه که آیا من کارشناس محتوای زندگی خودمم هستم؟ یا فقط بلدم تو محیط کار محتوا تولید کنم. گه گاهی درمورد زندگی روز مره ای که دارم شبکه های اجتماعی و پر از دست خط ها و افکارم میکنم!
اگه قرار باشه محتوای یه صبح تا شب زندگیتونو در بیارید و درموردش بنویسید چه چیزی تو ذهنتون میاد؟ اصلا تا حالا چقدر برای محتوای کیفی زندگیتون و آنالیزش وقت گذاشتید؟
اگر فرض رو بر این بگیریم که هر کدام از ما نویسنده هایی هستیم که با هر قدم تو زندگی شخصیمون داریم یه صفحه از رمان شخصی زندگیمون رو می نویسیم پس هر کدام از ما آدم های مهمی هستیم!
ما نویسنده ای هستیم که آزادانه داریم از صفحات سفید زندگی استفاده می کنیم تا یک نوشته ماندگار از اون در بیاریم.
بیشتر مردم به اون میگن سرنوشت! واژه درستیه چون همون (سر) نوشته به ما یاد داده که میشه باهاش نوشت زندگی رو. پس همه ی ما نویسنده ایم، نویسنده هایی که همیشه در حال نوشتن کتاب قطور و جذاب زندگیمون هستیم.
خیلی از ما ممکنه برای نوشتن سرنوشتمون، مدادهای زیادی خریده باشیم، خودکارهای رنگی زیادی عوض کنیم، حتی بارها از کاغذهای جذاب با حاشیه های فانتزی استفاده کرده باشیم و هیچ کاری نبوده که انجام نداده باشیم؛ اما در نهایت اون حس رضایت رو از خودمون نداریم.
رضایت نداشتن از محتوای زندگی به معنای تلاش نکردن و هدف نداشتن نیست برعکس؛ گاهی اوقات هرکاری برای بهتر شدن این محتوا به نام زندگی انجام میدیم و گاهی وقتا دنبال این هستیم یه سری پاراگراف های بامزه به این نوشته اضافه کنیم تا محتوای زندگیمون رو حداقل یذره جذاب ترش کنیم ولی همین پاراگراف های جذاب گاهی اوقات اونقدر که باید به درد این سرنوشت نمی خورن و باعث می شن بی جهت کاغذای باارزشمون رو از دست بدیم.
با یه حساب سرانگشتی بارها به این نتیجه رسیدم که خیلی از آدم های اطرافم بدون حساب و کتاب و هیچ گونه تحلیل محتوا احساس خوشبختی می کنن و گذشته از این بحث بزرگ و طولانی که اصلا خوشبختی چیه و چه معیارهایی برای اندازه گیری خوشبختی و خوشحالی وجود داره به این رسیدم که مهم اینه آدم ها فقط حالشون خوش باشه!
اگه ازشون بپرسی حالت چطوره مکث نکنن، سکوت نکنن، سعی هم نکنن تا با سکوت بهت جواب بدن خیلی سریع و محکم فقط بهت بگن خوبم!
منم دنبال همینم یه راهی که بتونم بدون مکث درباره حال خوبم صحبت کنم بدون اینکه بخوام با تحلیل های بی مورد محتوای زندگی خودمو سخت کنم!
آلن دوباتن حرف خیلی قشنگی درمورد خوشبختی میزنه: تنها یک اشتباه مادرزادی بین همه ما آدم ها وجود داره و اونم تصور اغراق آمیز ما نسبت به خوشبختیه! ما همه زندگی میکنیم که خوشبخت بشیم، بدون اینکه زندگی کنیم تا زندگی کنیم.
بنظر من شاید اگر هممون تصورمون و نسبت به خوشبختیمون تغییر بدیم می تونیم راحت تر خوشحال بودن و تجربه کنیم.