ویرگول
ورودثبت نام
Fatemeh Shahabi
Fatemeh Shahabi
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

بچه‌ها متشکریم!

تقریبا هیچ‌کس به جز دو سه تایی از دوستان نزدیکم نمی‌دانند من مشغول چه شغلی هستم. یعنی کلیاتش را می‌دانند. اما فقط کلیاتش را می‌دانند. بچه که بودم یکی از فامیل‌هایمان در یکی از مراکز نظامی شاغل بود. البته هنوز هم هست. یادم می‌آید وقتی ازش می‌پرسیدم چه کاره‌ هستید؟ می‌گفت: مسئول کبریت کشیدن برای روشن کردن موشک‌ها و فرستادنشان به فضا. الان هم هرکس از من می‌پرسد چه کاره‌ای تقریبا همچین جوابی می‌دهم. هر بخشی از کارم را که بیشتر طرف مقابل را قانع یا خوشحال می‌کند می‌گویم. مربی، طراح، گرافیست، ادمین، مدیر سوشال مدیا، کارشناس تولیدمحتوا، پژوهشگر و... عنوان‌هایی هستند که هرکسی بنا به شرایطش من را به آن می‌شناسد. بعضی‌ها هم می‌دانند من در یک استارت‌آپ کار می‌کنم. یا بعضی‌ها هم به عنوان یک موسسه آموزشی که کار خفنی برای بچه‌ها می‌کند کارم را می‌شناسند. اینکه چه کار می‌کنم را با توجه به عقبه ماجراجویانه‌ام در زندگی خیلی با جزئیات پیگیر نمی‌شوند و همین که سرم گرم باشد و هیجان و علاقه‌ام را نسبت به کارم ببینند برایشان کفایت می‌کند. خانواده‌‌ام و تعدادی از دوستانم از این دسته هستند. به همین خاطر تقریبا در شبکه‌های اجتماعی حرفی از فعالیت‌های کاری‌ام نمی‌زنم. چون حوصله توضیح دادن ندارم. اما امروز با صحنه‌ای در محیط کارم مواجه شدم که آنقدر برایم ذوق برانگیز بود و آنقدر در دلم شور و شوق ایجاد کرد و آنقدر قربان صدقه کارم رفتم که بدو بدو آمدم این مطلب را اینجا بنویسم. استارت‌آپی که من در آن کار می‌کنم خیلی جای خفنی است. یک هولدینگ است برای خودش. البته یک مینی هولدینگ. درواقع یک مینی مینی هولدینگ. اما هولدینگ است به هر حال. شاید هم یک کمپانی باشد. اسمش مهم نیست. چون احتمالا به‌زودی یک عنوان اختصاصی برای خودش به جای هولدینگ و کمپانی اختراع می‌کند. اما از آن صحنه هیجان‌انگیز برایتان بگویم. به این عکس دقت کنید:

این عکس درنگاه اول یک دیوار درب و داغان است با تعدادی ابزار و یک تخته بی‌ربط و لوله و گلدان و دیوار اپن آشپزخانه و اینطور چیزها. اما در حقیقت اینجا یک مهدکودک در حال ساخت است. یک مهدکودک اختصاصی. مهدکودکی که از صفر تا صدش کار خودمان بوده و با کمترین پول و امکانات ممکن ساخته شده است. لذتی که این یک جمله دارد از هزاران پست مدیریتی کلان و ردیف شغلی مشخص و تعریف‌پذیر با حقوق و مزایای درست و حسابی و حتی بیمه‌دار برابری که هیچ هزاران سال نوری جلوتر است. اینجا که تا دیروز به هر چیزی شبیه بود الا یک مهد کودک که یه دونه است و فقط واسه نمونه است، امروز واقعا به من چند جان اضافه بخشید. دست طراح کار و آدم‌هایی که بی‌منت و باظرافت اینجا را کوبیدند و ساختند درد نکند. درواقع باید از همه تشکر کنم. حتی خانواده محترم رجبی به جز برادر کوچک‌تر. مشتاقانه منتظر شنیدن صدای جیغ جیغ بچه‌ها در اینجا هستم. من با تمام وجودم کارم را دوست دارم حتی اگر بعضی وقت‌ها اشکم را در بیاورد. مامانم همیشه به من می‌گوید: هر جا رفتی خانه‌ات را از دِل بساز، نه از گِل. جایی که همه آدم‌های تیمش از دل و جان برای کارشان مایه می‌گذارند قطعا دوست‌داشتنی‌ترین محل کار دنیا است. فلذا بچه‌ها متشکریم./پایان

در سرود ملی بردار آمده است: بر من همه در ها بسته شد و از پا ننشستم.
در سرود ملی بردار آمده است: بر من همه در ها بسته شد و از پا ننشستم.
در بخشی دیگر از سرود ملی‌مان که توسط آقای محمد معتمدی خوانده شده آمده: آمد سوی من سنگ از همه سو اما نشکستم.
در بخشی دیگر از سرود ملی‌مان که توسط آقای محمد معتمدی خوانده شده آمده: آمد سوی من سنگ از همه سو اما نشکستم.




کاررضایت شغلیکنکور ارشداستارت‌آپنوآوری
کی می‌تونه خودش رو تو حداکثر دویست تا کاراکتر معرفی کنه؟
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید