این روزها دارم از ایران باستان بیشتر میخونم، یکی از کتابهایی که میخونم شناخت اساطیر ایران هست و همینطور پادکست که کتاب تاریخ مردم ایران رو هم میخونه و هم توضیح میده پیشنهاد میکنم شما هم به این دو منبع مراجعه کنید.
بگذریم نوشته ای دیگر رو که مورد علاقه هست براتون به اشتراک میگذارم، به رسم خودم اول قسمت هایی که بیشتر نظرم رو جلب کرد میگذارم و بعد کل نوشتار رو ، امیدوارم شما هم مثل من خوشتون بیاد:
توضیح : این نوشته درواقع یک مصاحبه هست با دکتر اشکان زارعی پژوهشگر تاریخ و فرهنگ
?بیش از ۲۰۰ جشن در ایران باستان برگزار می شد که ۲۱ جشن بصورت همگانی و در سطح ملی در کشور برگزار می شد. این آیین ها از منظر چگونگی پیدایش و شیوه برگزاری به ۳ گروه دسته بندی می شوند.
?از این میان ۱۲ جشن ماهانه هستند که هر کدام ویژگی های خاص خود را داشت. ۶ جشن دیگر هم گاهان بار یا گُهن بار گفته میشد که ایرانیان با نگاهی فلسفی به آفرینش جهان معتقد بودند خداوند در ۶ مرحله جهان را آفریده است. همچنین ۳ جشن بزرگ،سده، شب چله و نوروز را هم داریم
?بر پایه استورههای ایرانی هوشنگ شاه پیشدادی به شکار که می رود مار سیاهی می بیند و سنگی به سوی آن پرتاب می کند اما این سنگ به سنگ بزرگی می خورد و از جرقه سنگ ها، بوته کنار آنها آتش گرفته بدین گونه انسان ایرانی پی به آتش میبرد.
?عدد هفت نماد هفت امشاسپند که ویژگی های خداوند است و نام ماه های سال است
?جشن امردادگان نیز که واژه درستی است نه مردادزیر امرداد به معنای نامیرایی است نماد سرسبزی، جاودنگی و ماندگاری درختان و گیاهان دارد.
?استرابون می گوید ایرانی ها برای صرفه جویی آب در چارچوبی به نام آبزن که احتمالا مانند وان امروزی بوده تن را شستشوی میدادند.
?هرودوت می گوید ایرانی ها از کودکی به فرزندان خود یاد می دهند که آب دهان را در آب نیندازند و پیشآب( ادارار) در آب نکنند، مرده را در آب نمی شستند؛ حتی در تاریخ داریم زمانی که تیرداد اشکانی به جنگ امپراطور روم می رود یک مسیر آبی دارد که راحت تر بود و یک مسیر زمینی که سخت تر ولی او برای آلوده نشدن آب و ارزش نهادن به آن از راه زمینی که سخت تر بوده می رود.
?واکاوی انگ دیرپا و ناروایی است که در رابطه با آتش پرستی به ایرانیان زدند در حالی که ایرانیان آتش پرست نیستند و فقط آتش را به واسطه نقشی که در زندگی داشته ستایش می کردند.
?جشن مهرگان قیام کاوه آهنگر بود و نوروز با جمشید پیوند خورده است.
?جشن های ماهانه دوازدهگانه مانند مهرگان، آبانگان، آذرگان، دی گان، بهمنگان، سده بیشتر همگانی بودند. ۵ جشن بین این۲۱ جشن در درازنای تاریخ با ملیگرایی ایرانی و هویت ملی ما پیوند خورده است از جمله نوروز، سده، شب چله، مهرگان و تیرگان.
? فکر میکنم اگه بقیه نکات رو بنویسم خیلی طولانی بشه پس دعوت میکنم خودتون مطالعه بفرمایید، خوشحال میشم اگر شما هم کتابی رو میشناسید زیر همین پست بهم بگید، سپاسگزارم
متن کامل:
اشکان زارعی دانشجوی دکترای تاریخ و به عنوان یک کنشگر فرهنگی و اجتماعی عضو هیئت مدیره انجمن تاریانا است.از این نویسنده و پژوهشگر تا کنون بیش از ۴۰ مقاله و یادداشت با موضوعات تاریخی و فرهنگی در روزنامه ، هفته نامه و پایگاه های خبری، قانون، اعتماد، مردم سالاری، امرداد، خورنا و ایلنا منتشر شده است.
متن گفتگویی در ذیل به استحضار می رسد:
۱-فلسفه جشن های ایران زمین چه بوده است؟ آیا ماهیت این آیین ها تنها شادی آفرینی بوده است؟
براساس منابع معتبر تاریخی بیش از ۲۰۰ جشن در ایران باستان برگزار می شد که ۲۱ جشن بصورت همگانی و در سطح ملی در کشور برگزار می شد. این آیین ها از منظر چگونگی پیدایش و شیوه برگزاری به ۳ گروه دسته بندی می شوند.
از این میان ۱۲ جشن ماهانه هستند که هر کدام ویژگی های خاص خود را داشت. ۶ جشن دیگر هم گاهان بار یا گُهن بار گفته میشد که ایرانیان با نگاهی فلسفی به آفرینش جهان معتقد بودند خداوند در ۶ مرحله جهان را آفریده است. همچنین ۳ جشن بزرگ،سده، شب چله و نوروز را هم داریم. به زبانی دیگر در ایران باستان در هر ۱۷روز یک جشن برپا میشد. برپایهی گاه شمار و روزشماری ایران باستان به ویژه در دوره ساسانی سی روز ماه ۳۰ نام داشت و ۱۲ ماه سال هم دوازده نام داشت به طور مثال با تلفظ های اوستایی بهمن را وهومن به معنای اندیشه نیک، مرداد هم امرداد یا امرتات بوده به معنای جاودانگی و نامیرایی، اسفند کنونی سپندار مزد به معنای بردباری و شکیبایی و اردیبهشت را می گفتند اشی وهش. این نامهای دوازده گانه در نام روزهای ماه هم هست و هرجایی که نام روز با نام ماه برابر می شد را جشن می گرفتند که جشن ماهانه بود.
اولین روز هر ماه به نام هرمز یعنی خدا؛ نامگذاری شده بود زیرا نیاکانمان باور داشتند هرکاری را باید با نام آفریدگار آغاز کرد. پس رفتاری امروزین ما ریشه در گذشته دارد. از سویی در ۳۰ روز ماه چهار روز به نام دی داشتند که به معنای دارار یا همان آفریدگار بود . با این نامگذاری همواره به یاد خداوند بوده و نام او را در زندگی به فال نیک گرفته مایهی برکت میدانستد. ایرانی ها اعتقاد داشتند که خداوند در ۶ مرحله زمین، آسمان، آب ها، کوه ها، نباتات، گیاهان را آفریده و آخرین مرحله که تکامل چرخه آفرینش جهان بوده، انسان زاده میشود . این مهم در نخستین روز سال انجام میگیرد پس نوروز جشن زادروز انسان هم به شمار میآید. این جشن ها نشانی از خداپرستی ایرانیان و نگاه بلند آنان به جهان آفرینش است.
در همه جشن های ایرانی چه ۱۲ جشن ماهانه چه جشنهای گاهانبار و شبچله، سده و نوروز ویژگی های مشترک بسیاری بوده که از آن جمله می توان به شادی و شادمانی، هم زیستی، پاسداری از زیست بوم و محیط زیست اشاره کرد؛ جای پای محیط زیست و تأکید بر اهمیت آن در زندگی ایرانیان در همه جشن ها وجود دارد. جشن تیرگان، آبانگان و خردادگان همه در مورد آب است جشن آذرگان و سده در ر به آتش میپردازد .جشن امرداد در خصوص گیاهان است وجشن بهمنگان در در ارج گذاری حیوانات بوده است. پیشینیان ما اعتقاد داشتند ماندگاری جهان آفرینش را بر اساس ۴آخشیج آب، هوا، آتش و خاک استوار است که اگر هر کدام از این دادههای خداوندی آسیب ببیند، زندگی انسان دچار کاستی میگردد. ایرانیان با برپایی این جشن ها به فرزندان خود پاسداری از محیط زیست، ستایش و سپاسمندی از خداوند برای خلقت جهان آفرینش و پیروی و ارجگذاری از بزرگان را یاد میدادند. جامعه ایرانی در هزارههای گذشته توانست تندبادهای تاریخی زیاد و یورش های بیگانگان را با امیدواری به آینده پشت سر بگذارد.
درواقع یکی از دلایل این پایداری و ماندگاری دیرینهسال فرهنگ و تمدن ایران را باید در همین جشنها دانست که شادی و پایبندی به فرهنگ ملی را منتقل می کرد.
بر اساس آمار جهانی جامعه امروزین ایران خشمگینو پرتنشاست. نگرانی، کمبود شادی و نبود امیدواری، در آن آشکارا دیده میشود. انواع بزهکاری اخلاقی و گسست های خانوادگی رو به افزایش است. این در حالی است که نیاکان ما هزاران سال پیش با برگزاری این جشن ها از بروز چنین مشکلاتی جلوگیری می کردند، پس ما نیر اکنون با برگزاری و زنده کردن این جشنها می توانیم نگرانی خشم را کاهش داده و زمینهی افزایش شادمانی و اعتماد عمومی را فراهم ساخته ، خداگرایی را نیز در جامعه نهادینه کنیم.درچهل سال گذشته اگر چه حاکمیت کشور دینی بوده، اما شوربختانه آموزههای دینی به درستی و با زبانی درخور و بهروز شده به جوانان آموزش داده نشد. به همین شوند آگاهیهای دینی و پایبندی اخلاقی در نسل کنونی به اندازه گذشته نیست.
فراموش نکنیم نیاکان ما بدون فرمان دادن یا تبلیغات از طریق بزرگداشت همین جشن ها اندیشه های اخلاقی، دینی و فرهنگی را به جوانان منتقل می کردند.
۲-اشاره داشتید به جشن هایی که عمومی برپا می شد. کدام جشن ها همگانی تر برگزار می شد؟
جشن های ماهانه دوازدهگانه مانند مهرگان، آبانگان، آذرگان، دی گان، بهمنگان، سده بیشتر همگانی بودند. ۵ جشن بین این۲۱ جشن در درازنای تاریخ با ملیگرایی ایرانی و هویت ملی ما پیوند خورده است از جمله نوروز، سده، شب چله، مهرگان و تیرگان. نکته مهم تاریخی این است که هر وقت حکومت های خودکامه و انیرانی مانع برگزاری این ۲۱ جشن می شدند ایرانی ها با برگزاری هر چه باشکوهتر این جشن ها با حکومت ستیزهجویی می کردند.
۳-در مورد جشن سده بیشتر بگویید، احیای جشن سده چه مفاهیمی برای انتقال دارد؟
فلسف پیدایی جشن سده و برگزاری آن را باید د پیدایش آتش جستجو کنیم؛ بر پایه استورههای ایرانی هوشنگ شاه پیشدادی به شکار که می رود مار سیاهی می بیند و سنگی به سوی آن پرتاب می کند اما این سنگ به سنگ بزرگی می خورد و از جرقه سنگ ها، بوته کنار آنها آتش گرفته بدین گونه انسان ایرانی پی به آتش میبرد.
دلیل برگزاری جشن های ایرانی هم یک بحث تاریخی و به موازات رویدادها است، هر کدام یک اسطوره به آنها پیوند خورده است. جشن مهرگان قیام کاوه آهنگر بود و نوروز با جمشید پیوند خورده است. ایرانی ها برای ماندگاری چهره های اسطوره ای و جشن ها، آنها را به یکدیگر پیوند داده است. آتش وقتی از سوی انسان شناخته شد زندگی اش دگرگون شد با شناخت آتش از غار بیرون آمده و آن گاه روشنایی را می شناسد و پیرامونش را ضدعفونی می کند و وسیله ای برای پاکی می شود، غذا را می پزد و به نوعی آتش آغازگر زندگی شهری و تمدن و شهرنشینی است.
این اتفاق مهم را با هوشنگ پیشدادی که یک پادشاه و اسطوره خوب بوده با جشن سده یکی نمودند؛ آتش نقش مهمی در دگرگونی و پیشرفت زندگی انسانی دارد، عنصر مهم زندگی و محیط زیست است. آتش همان انرژی گرمایی است و این انرژی نقش مهمی در زندگی انسان دارد؛ هزاران سال پیش نیاکان ما این موضوع را درک کردند ولی آنچه در مورد جشن سده مهم است واکاوی انگ دیرپا و ناروایی است که در رابطه با آتش پرستی به ایرانیان زدند در حالی که ایرانیان آتش پرست نیستند و فقط آتش را به واسطه نقشی که در زندگی داشته ستایش می کردند.
در نگاه انسان ایرانی نور جلوه ای از خداوند و قبله ایرانیان برای نماز گزاردن بوده و این نور در روز می شد خورشید و در شب می شد آتش؛ در واقع آتش و خورشید نماد خداوند بودند. در این زمینه دو مثال میزنم: کعبه خانه خدا نیست زیرا خداوند در ظرف زمان و مکان محمدود نمیشود اما آیین حج ابراهیمی بهانهی برای یکپارچگی هر چه بیشتر مسلمانان، به یاد خداوند بودن آنان است . در واقع کعبه نماد برای مسلمانان به شمار میآید. هم چنین همه مردم جهان برای راز و نیاز با خدای خویش شمع روشن میکنند . کرداری که برخاسته از باورهای مهرپرستی ایرانیان باستان است.. آیا این کار که جنبه. روانی و عرفانی دارد ، آتش پرستی است؟ در سنت و باورهای ایرانیان هر خانه، کوی، برزن و شهری دارای آتش بوده است و مکان آتش در خانه اجاق نام داشت و روشنی آتش نماد پاکی، برکت، فراوانی، بیماری زدایی و روشنایی است و اگر خاموش می شد می گفتند “اجاقش کور شده” و این ضرب المثل فعلی نشان از همان اعتقاد دارد و البته روشن کردن اسپند و چرخاندن آن در خانه نیز نوعی دگردیسی همان آتش باستانی است.
۴-اشاره داشتید به جشن هایی که اهمیت محیط زیست را یادآور می شد. بیشتر توضیح دهید؟
در جشنهای خردادگان،تیرگان و آبانگان ، که درستایش آب هستند؛ انسان ایرانی هزاران سال پیش پی برده بود که اگر آب نباشد بیابان می شود و این نشان از اهمیت محیط زیست در جشن های ایرانی و نگاه خردمندانهی مردمان این سرزمین دارد. هرودوت می گوید ایرانی ها از کودکی به فرزندان خود یاد می دهند که آب دهان را در آب نیندازند و پیشآب( ادارار) در آب نکنند، مرده را در آب نمی شستند؛ حتی در تاریخ داریم زمانی که تیرداد اشکانی به جنگ امپراطور روم می رود یک مسیر آبی دارد که راحت تر بود و یک مسیر زمینی که سخت تر ولی او برای آلوده نشدن آب و ارزش نهادن به آن از راه زمینی که سخت تر بوده می رود.
استرابون می گوید ایرانی ها برای صرفه جویی آب در چارچوبی به نام آبزن که احتمالا مانند وان امروزی بوده تن را شستشوی میدادند. جشن امردادگان نیز که واژه درستی است نه مردادزیر امرداد به معنای نامیرایی است نماد سرسبزی، جاودنگی و ماندگاری درختان و گیاهان دارد. بهمنگان نیز در رابطه با گرامیداشت جانوران و احترام به آنها است. مهرگان با کشاورزی ارتباط دارد و آغازگر فصل کاشت است.
۵-هنوز اجرای آیین های ملی و باستانی در فرهنگ فولکلور خوزستانی به ویژه شمال استان وجود دارد مانند آیین های باران خواهی در اندیکا. این آیین به کدام آیین و مذهب ایران باستان نزدیک تر است؟
جشن های ایرانی در عین حال که بین همه اقوام ایران برگزار می شود و از ساختار کلی و ملی پیروی میکند اما باورها و هنجارهای ایلی خود را با نام های گوناگون دارد.
جشن تیرگان یا باران خواهی که در ۱۳ تیر برگزار می شد برای باران خواهی که جنبه اسطوره ای (دو اسطوره) و آیینی دارد. یکی از اسطوره ها جنگ ستاره تیر یا تیشتر (ستاره باران خواهی یا “ترسالی است که هر موقع در آسمان بدرخشد مژده باران می دهد) با آپوش (دیو خشکسالی).
روایت دیگر هم آرش کمانگیر است و برخی اعتقاد دارند در چنین روزی که جنگ ایرانیان و تورانیان شکل می گیرد و ارتش ایران در محاصره قرار می گیرد این محاصره چند ماه طول می کشد به پیشنهاد و توافق دو طرف قرار می شود که یک پهلوان از طرف ایران تیر را رها کند؛ آرش در کوه دماوند تیر را پرتاب می کند و در ناحیه ماورالنهر تیر به درخت گردویی برخورد و مرز ایران با جانفشانی آرش گسترش یافته جنگ به اتمام می رسد.
در ریشه شناسی آیینی و مفهومی واژه تیر جشن تیرگان واژه تیر نماد است هم نماد ستاره تیشتر است که باران آور است و باران ساز می شود و جامعه ایرانی را از خشکسالی نجات می دهد و هم در داستان آرش کمانگیر مرزساز می شود و با گسترش مرز به زندگی ایرانی جان تازه ای می بخشد.
در مورد ریشه هایی آیینی تیرگان در میان مردم خوزستان، اقوام خوزستانی دزفولی، شوشتری، بختیاری و بهبهانی این جشن را دارند، در میان اقوام بختیاری و بهبهانی سرشت جشن تیرگان که باران خواهی است به شکل آیین نمایشی خودش را نشان داده ولی در میان دزفولی و شوشتری به صورت نیایش و دعا اجرا می شود، بهبهانی ها آیین باران خواهی به اسم” نچ نچی” دارند، بختیاری ها سه تا آیین باران خواهی دارد یکی هل هله کوسه، دیگری دا بارون و بعدی برد بارون ،آیین برد بارون در روستای شاهزاده عبداله اندیکا شهریور سال ۱۳۹۱ثبت ملی شده است، در گویش بختیاری بَرد یعنی سنگ و بارون یعنی همان باران.
در این روستا سه تخته سنگ دارند نماد باران، تندباد و باد است که در یک خانواده ای از سادات به نام سید جلال نگهداری و به صورت نسل به نسل برگزار می شود. در سال هایی که باران نمی آید این سه تخته سنگ را از امامزاده بیرون می آورند و نخست آنها را می شویند سپس رو به قبله می گذارند نماز را با حضور روستاهای پیرامون برگزار و بعد قوچ یا گوسفند را قربانی می کنند و خون را روی سه تا تخته سنگ ها ریخته تاب می دهند و با چرخش باز نیایش می کنند و از خدا طلب باران می کنند، این آیین آمیخته ای از فرهنگ مهرپرستی، زرتشتی و اسلام است. چنانکه رو به قبله شدن که همان جهت تابش آفتاب است ایستادن و نیایش کردن و قربانی کردن ریشه در مهرپرستی و باورهای اسلامی دارد.
لازم است شورای شهر اندیکا، میراث فرهنگی اندیکا و خوزستان این آیین را به صورت سالانه برگزار و از ظرفیت آن برای جذب گردشگر بیشتر استفاده کند و از همه مهمتر این آیین ها نشان از دیرینگی خوزستان و قوم بختیاری دارد.
۶-اشاره داشتید ایرانیان آیین ها را به استوره ها پیوند می زدند ولی برخی معتقدند این نشان از آن است که بنیان های فرهنگی ایرانی بر مبنای اوهام شکل گرفته است، پاسخ شما چیست؟
اسطوره نگاه خردمندانه انسان باستانی به جهان آفرینش، خداوند و جهان هستی است؛ استوره تخیل، رویا و اوهام نیست و برآیند اندیشه انسان است و به همین دلیل تمدن های بزرگ مصر، یونان، روم، چین و ایران همه استوره داشتند.
۷-این دگرگونی که در برخی آیین های باستانی به وجود آمده و با مذاهب و اندیشه های دیگر ترکیب شد آیا سبب تغییر ماهیت آن شده است؟
به طور مثال:جشن سده به صورت آتش (اجاق) در خانه بود که به آیین اسپندان تغییر شکل داده که اسفند باید دود بدهند؛ این ها نمادی از دگردیستی هستند.انگاره های فرهنگی شاید دگرگون شده ولی ذات و سرشت آیین ها همان است.
۸- نوروز مهمترین جشن باستانی ایرانیان است در خصوص فلسفه انسانی آن توضیح دهید؟
دلایل پیدایش نوروز دارای جنبه استورهیی و طبیعی است. در نگاه استورهیی جمشید شاه پیشدادی پایه گذار نوروز است و به لحاظ طبیعی نیز نوروز نخستین روز سال، آغازگر سال و پایان گردش یکسالهی زمین به دور خورشید است. یادمان باشد در گاهشمار میلادی سال عوض نمی شود بلکه از زادروز مسیح تا زادروز سال بعد است و در هیچ کدام از جشن های پایان سال دیگر کشورها و فرهنگها نیز سال واقعا به پایان نمیرسد ولی در نوروز ایرانی سال واقعا متحول می شود و این دقت محاسبه نشان از رشد دانش اخترشناسی ایرانی هاست یک سال گردش زمین وقتی به دور خورشید انجام شد سال نو می شود؛ پایان یک ساله واقعی و راستین سال که که نوروز نامیده میشود. به همین دلیل است که سازمان ملل نخستین روز سال نو ایرانی را به رسمیت شناخته و آن را به عنوان مبنای سال نو قرار داده است.
ایرانیان اعتقاد داشتند که آفرینش انسان در این روز انجام می شد و چرخش آفرینش هستی کامل می شود. همچنین لحظه ای که سال کهنه می رود و توپ را می زنند خورشید و زمین در کمترین فاصله ممکن قرار دارند که این موضوع هم نشان دهنده پیشرفت دانش ایرانیان است که ریشه در باورهای مهری دارد. به طور طبیعی نخستین روز سال گرما و سرما برابر و شب و روز هم برابر است (۱۲ ساعت شب و ۱۲ ساعت روز) و این برابری و تعادل آرزوی انسان ها خصوصا ایرانی ها بوده که انسان ایرانی این آرمان ها را به صورت نمادین در نوروز می بیند و به آن ارج می گذارد زیرا برابری یکی از آمال های انسان در درازنای تاریخ بوده است. زمستان تیره و تاریک است و طبیعت در زمستان چهره زردی دارد ولی با آمدن بهار جانی دوباره گرفته و سبز می شود و به لحاظ نمادین این پیام را دارد انسان نیز میتواند همچون طبیعت که دوباره زنده شده است، امیدوارنه چشم به آینده داشته باشند. در ادبیات سیاسی ایران آمدن بهار همیشه نشانه پایان ظلم و ستم است. در باور ایرانیان همیشه بهار نشان از زندگی دوباره است
۹-اشاره داشتید به مفهوم برابری در فلسفه اخلاقی و انسانی جشن نوروز شاید همین ویژگی سبب شده است اقوام گوناگون خوزستان ما از هر قوم و نژادی خیلی با حرارت و شوق این عید را برگزار می کنند، شاید به فلسفه برابری نوروز برمی گردد؟
نوروز تنها یک روز نیست درواقع مجموعه آیین است که با سبزه سبز کردن به پیشواز آن می رود و با سیزده بدر آن را بدرقه می کنند. سبزه سبز کردن، چهارشنبه سوری، لباس نو، خانه تکانی، شستشو بدن، سفره هفت سین، دید و بازدید، برطرف کردن کدورت ها، سیزده بدر از جمله این آیین هاست که همه ریشه های اخلاقی و انسانی است و همه ادیان موافق آن هستند.
۱۰-در مورد فلسفه هر کدام از این آیین ها نوروزی که اشاره داشتید توضیح بیشتری ارایه دهید؟
سبزه سبز کردن: در ایران باستان ۲۰ روز مانده به آمدن سال نو هفت نوع ستون گلی را تعبیه و در آن حبوبات می کاشتند وقتی سه تا زودتر رشد نمود آن گاه روی سفره هفت سین می گذاشتند.
عدد هفت نماد هفت امشاسپند که ویژگی های خداوند است و نام ماه های سال است؛ در اسلام صفات ثبوتیه و سلبیه داریم؛ ثبوتیه صفات خوبی که به نام خداوند و سلبیه صفات بدی که از خداوند دور هستند.
همچنین شماره هفت که نشان آن را در هفت خان، هفت مرحله سیر و سلوک، هفته، هفت آسمان، هفت دریای عشق و……میبینیم همه برآمده از خجستگی هفت امشاسپند دارد.
عدد سه نیز برآیند سه آموزه اندیشه، گفتار و کردار نیک است.
چهارشنبه سوری مهمترین آیین پیش از تحویل سال است؛ در ایران باستان در یکی از ۵ روز پایانی سال که به آن پنجه یا اندرگاه یا بهیزک می گفتند، جشنی برگزار میشد به نام سور یا سوریک که نام آن از سرخی آتش گرفته شده است. با آمدن اعراب مسلمانان به ایران از آنجا که گمان میرفت ، جشن سوریک آتشپرستی است.. با برگزاری آن دشمنی ورزیدند. شیوه برگزاری بدین گونه بود هنگامی که هوا رو به گرگ و میش و تاریکی می رفت یک بته به نماد یگانگی خداوند، یا سه بته به نماد کردار، گفتار و اندیشه نیک و یا هفت تپه نماد امشاسپند قرار می دادند و آتش می زدند و دور آن به شادی و پایکوبی می پرداختند و با نیایش و ستایش خداوند را سپاسگزاری می کردند که سال آینده،سال خوبی داشته باشند. آیینهایی هم ماند آش بیمار، توپ مروارید، قاشق زنی، فال کوزه و کوزه شکستن انجام می دادند.
۱۱-در مورد فلسفه جشن چهارشنبه سوری نیز شبهاتی است، و اینکه ایرانیان آرزوهایشان را از آتش طلب می کردند؟
جمله سرخی تو از من و زردی من از تو و پریدن از روی آتش از قدیم نبوده و طی ۱۰۰ سال اخیر اضافه شده است و اصلا چنین چیزی نبوده که از آتش چیزی را طلب کنیم چون مطالبه گری باید تنها از خداوند باشد.
فرهنگ ایرانی یک فرهنگ شعرگونه و پر از کنایه، ایهام و نماد است؛ در جشن چهارشنبه سوری در عین حال که بهانه ای برای ستایش خداوند، دور هم بودن و شادی است یکی از آرزوهای دیرینه که همان پیروزی خوبی بر بدی است را جشن می گیرد. آتش جلوه ای از خداوند و اهورا و تیرگی شب نماد بدی ، ستم و اهریمن است وقتی فروزههای آتش سیاهی شب را میشکافد نماد پیروزی خوبی بر بدی است.
در ایران باستان اعتقاد داشتند زمانی که سال تحویل می شود فروهرها (در فرهنگ ایرانی دو نماد هستند نماد انسان ایده آل و آرمانی که هر بخش آن یک معنی دارد و از طرفی روان درگذشتگان هستند) روح درگذشتگان به دنیای زندگان می آیند یعنی اعتقاد به زندگی پس از مرگ داشتند یعنی جسم فقط از بین می رود و روح می ماند یعنی با تحویل سال روان مردگان به دنیای زندگان می آیند و به خانه های خود سر می زنند بنابراین تلاش می کردند که با شاد کردن روان مردگان آنها را روانه دنیای خود کنند تا مردگان برای آنها دعای خیر داشته باشند. تمام شادی ها، خانه تکانی و لباس نو علاوه بر بزرگداشت آمدن سال نو ریشه در تکریم روح رفتگان داشته است در جشن سور یا سوریک مردم روی پشت بام ها آتش روشن می کردند که مردگان راه و مسیر را پیدا کنند و حتی برخی ها خوراکی هایی میگذاشتند. که این نگرش ورفتار اکنون در جشن مردگان وآخرین پنجشنبهی بازتاب دارد .
اما چرا واژه سوریک امروزه چهارشنبه سوری میگویند؟
اعراب فکر می کردند که ایرانی ها آتش پرستی می کنند و جلوی آن را گرفتند ولی بعد ایرانی ها متوجه شدند که پنجمین روز هفته یعنی چهارشنبه بین مردم حجاز و عربستان کنونی روز نحسی است به این بهانه که با برگزاری جشن آتش ناخجستگی این روز را برطرف کنیم و در شب سه شنبه یعنی قبل چهارشنبه با برگزاری این جشن نحوست آن را برطرف کنند. در واقع نیاکان ما با خردمندی حاکمان عرب را فریب داده و ژاجازه یافتند که همچون گذشته جشن سوریک را اما بانام چهارشنبهسوری برگزار کنند.
۱۲- از جشن مردگان یا عید مردگان نام بردید، آیا این جشن ریشهی ایرانی دارد؟ نمونههای آن را در کدام آیینها و جشنهای ایرانی میتوان یافت؟
بله این آیین که به آن «عرفه»، «علفه» «روز برات» هم گفته میشود آخرین پنجشنبه سال به یاد درگذشتگان همراه با داد و دهش(نذورات) برگزار میشود که ریشهی ایرانی و آریایی دارد زیرا برآمده از اندیشه فرود آمدن فروهرها یا فروشیها به جهان زندگان است و باید پیشینهی آن در جشن سوریک (چهارشنبهسوری) که من در پرسش پیشین موشکافانهتر به آن پرداختم ودر جشن فروردینگان جستجو کرد.
در نگاه فلسفی نیاکانمان ٬ «فروهرها» از یکسو نماد یک انسان نمونه و آرمانی بوده و از سوی دیگر «روان درگذشتگان» به شمار میآیند که در یکی از پنج روز پایانی سال که بدان پنجه٬ پنجهوه٬ اندرگاه و بهیزیک میگفتند میهمان خان ومان خویش میشدند. افزون بر چهارشنبهسوری٬ به گفتهی مسعودی در کتاب مروجالذهب و قزوینی در کتاب عجایبالمخلوقات ایرانیان باستان جشن فروگ یا فروردینگان را در ۱۹ فروردین هر سال برای سپاسگزاری از مردگان خویش با پخش نان «سورگ»٬ آجیلی به نام «لرک» که از هفت گونه میوه خشک فراهم میآمد٬ خواندن نیایش و سرودهیی به نام آفرینگان در آرامگاههای آنان برگزار میکردند. ایران اگر چه بارها به دست بیگانگان گشوده شده است اما فرهنگ آن همچنان استوار مانده و کمتر دستخوش تاختوتاز گردیده است. نیاکانمان همواره در برابر انیرانیان با دگردیسی فرهنگی٬ پوسته را برای خوشایند «فاتحان»اندکی دگرگون کرده٬ تاهسته را پاسداری کنند که میتوان از تعزیهخوانی٬ آیین زورخانهیی٬ جشن مردگان آخر سال و…… نام برد.
۱۳-درباره حاجیفیروزها بگویید؟ آنها در کجای تاریخ هستند؟ کارکردشان چه بوده است؟
ازدیرباز کسانی در هرکوی و برزن با شادی و پایکوبی آمدن سال نو را به گوش مردم میرساندند. آتش افروزها، کوسه برنشینان، میرهای نوروزی و حاجی فیروز، همگی نامهای گونهگون مردانی هستند که در درازنای تاریخ ایران با خوانندگی و خنیاگری مژده رسان سال نو بودند. بر پایه پژوهشهای تاریخی پیشینهی پیکهای نوروزی را باید تا روزگار هخامنشیان پی گرفت. روزگاری آتش افروزها٬ با چهره یی سیاه شده٬ جامه یی سرخ رنگ و کلاه شیپوری با آتش بازی به پیشواز نوروز رفته، تا سیزدهم فروردین با ساز و آواز در کوچه ها می گشتند. برخی بر این باورند پیش از اسلام در کنار آتش افروزها٬ سیاهانی با رخت های رنگارنگ و آرایش تند به هنگام آغاز سال نو با نواختن دف و دایره و خواندن ترانههای نوروزی مردم را سرگرم میکردند. با برآمدن اسلام و جلوگیری از آتش بازی٬ کوسهبرنشینان جایگزین آتش افروزها شدند٬ آنان سوار برخر با چهره هایی خنده دار و کارهای نمایشی رفتن ننه سرما را جشن میگرفتند. مسعودی در مروج الذهب میگوید: «آیین کوسه برنشینی یا خروج الکوسج» از روزگار کمبوجیه به مصر٬ شام و یمن راه یافت آنان نوروز را نیز گرامی داشته٬ به آن نوروز قبطی میگفتند. میرهای نوروزی از دیگر پیک های بهاری بودند که با پشتیبانی پادشاهان٬ برای سرگرمی شادمانی و خنده پیشاز آمدن بهار چندروزی را برتخت پادشاهی نشسته و به گونهی نمایشی فرمان میراندند. در یک سده گذشته با گسترش زندگی شهرنشینی ٬آیین کوسه برنشینی و میرنوروزی از میان رفته ٬حاجی فیروزها با همان پوشش آتش افروزها٬ به جای آتش بازی٬ با دایره و دنبک٬سرنا و دهل٬ پیام رسان نوروز بودهاند.
برخی براین باورند حاج فیروز بازمانده آیین بازگشت سیاوشیا آفرینش دوباره است٬ چهره ی سیاه شده او یادآور بازگشت وی از جهان مردگان٬ پیراهن سرخ او نماد خون سیاوش و شادی او نمایشگر شادی، زایش و رویش است. بعضی از مردم شناسان نیز پیدایش حاجی فیروز را دراستوره دوموزی میدانند٬ دوموزی یا «ایزدگیاه» ریشه در اندیشههای میانرودان دارد.
پیکهای بهاری همراه با جشن نوروز در سده های گذشته از خراسان بزرگ تا قفقاز از عراق تا مصر و از ترکیه تا دل اروپا را در نوردیده است. چنانکه مقریزی از جشن کوسه برنشینی درعراق و میرهای نوروزی در مصر نام میبرد٬ همچنین آدام متز٬ داستان «دن کیشوت نوشته ی سروانتس» را برگرفته از آیین میرنوروزی میداند بعضی نیز بازی شناخته شده ی «شاه و وزیر» رانو شده و دگرگون یافته ی میر نوروزی دانسته اند. آیین پیک نوروزی در تاریخ دیرینه سال ایران آنچنان با دل و جان مردم درهم آمیخته که هر قومی نامی برای آن برگزیده است. در خراسان به آن «جیگی جیگی ٬ننه خانم» در آذربایجان «تکم چی و سایاچی»، در گیلان «عروس کولشی»، در مازندران «پیشخوان و سرخوان»، در قزوین «نوروزنثار» و در کردستان «امیربهاری» گفته میشود.
۱۴-باتوجه به آن چه گفتید، آیا کارکرد وتاثیر حاجیفیروزها را باید فراتر از خوانندگی و سرگرمی در تاریخ ایران دانست؟
بله همین طور است اگر در تاریخ ما آرش کمانگیر، ابومسلم، یعقوبلیث، بابک خرمدین، حسن صباح از یک سو و رودکی، فردوسی،حافظ٬ مولوی و سعدی از سوی دیگر قهرمانان و چهره های ملی به شمارمیآیند.
آتش افروزها، کوسه برنشینان میرهای نوروزی وحاجی فیروزها، نیز مردان گمنامی هستند که آیین ها، باورها، تاریخ و فرهنگ ایران را سینه به سینه پاسداری نموده، با شورآفرینی امید به آینده را به ویژه در دوره های سیاه تاریخ ایران در دل مردم زنده نگه داشتند؛ چنانکه در جنبش شعوبیه و مبارزه با روش های نژاد پرستانه ی خلفای بنی عباس نقش آنان را نباید نادیده انگاشت. پیکهای بهاری را نباید تهیدستانی دانست که برای تکه نانی میخوانند و مینوازند، تاریخ ایران بسیار به آنها بدهکار است.
۱۵-آیا آیین سفره هفت سین امروزی مطابق هفت سین در ایران باستان بوده است؟
فلسفه هفت سین که خوراکی های با هفت سین شروع می شود ریشه باستانی ندارد. ایرانیان باستان هنگام تحویل سال خوانچه یا سفره تدارک می دیدند که ملزومات آن به هیچ روی هفت چیز که با سین شروع میشد نبود. ایرانیان ملزومات این سفره را که بیش از ۱۵ چیز بود را در هفت قاب یا آوند قرار می دادند که از کشور چین می آمدند. این آوندها یا از جنس کائولین (چینی) بود یا آهنی بود که به آن صینی میگفتند که «یای» نسبیت آن نشانگر کشور سازنده یعنی چین یا صین بود. برای همین به این سفره می گفتند سفره هفت سینی، که به مرور زمان ی نسبیت آن حذف و به هفت سین نامگذاری شد.
چیدمان سفره شامل: اوستا بود که شد قرآن، آتش نماد پایداری نور و روشنایی که امروزه جای خود را به شمع داده است، آیینه نماد یکرنگی، آب نشانه روانی، تحرک و زندگی ، سه سبزه که نماد خرمی و شادی و سرسبزی و زندگی بوده و به نماد اندیشه اندیشه، گفتار و کردار نیک، نارنج نشان دهنده گوی زمین ، انار نشان دهنده میوه بهشتی، سیب نشان دهنده دلدادگی و عشق، پول و سکه که نشانه دارایی و فراوانی و ثروت بوده، ماهی که دو معنا داشته هم نشان برج سپری شده یعنی ماه اسفند که میرود و دوم نشان دهنده میتراییسم و آناهیتا بوده که به معنای زندگی از آب آغاز می شود، نان مخصوصی بوده به نام نان درون که از هفت نوع خوراکی پخته می شد، یک نوع آجیل داشتند که از هفت نوع حبوبات بوده و گل بیدمشک می گذاشتند که گل مخصوص ماه اسفند بوده است. در کنار این ملزومات، چیزهای دیگر نیزمثل عسل، شیر، شکر و پنیر قرار میدادند .
هنگامی که سال تحویل می شد در خانهها را باز می گذاشتند و آویشن می ریختند زیرا به باور مردم نشان دهنده مهمان نوازی است.
۱۶-روایت هایی که درباره نحسی عدد ۱۳ در روز« سیزده به در» بیان می شود را چگونه ارزیابی می کنید؟
نگاه منفی که به سیزده بدر دارند اصلا صحیح نیست از سویی شیوه نامگذاری و برگزاری آن درست است.
در فرهنگ ایرانی شمارهیی ناخجسته و نحس وجود ندارد و اتفاقا ۱۳ جزو اعداد خجسته مثل سه و هفت است چون باور دارند جهان عمر ۱۲ هزار ساله دارد. در آغاز هزاره سیزدهم رستاخیز فرا رسیده ، جهان دیگر و ایده آل پیش فرا میرسد. انسان زندگی دیگری را شروع کرده، خوب ها و بدها جدا می شوند، خوب ها پاداش می گیرند و بدها تنبیه می شوند. ایرانی ها هزاره سیزدهم و زندگی ایده آل را در نوروز گنجانده اند و سیزده بدر نماد همان هزاره سیزدهم ایده آل است که آن را جشن می گیرند؛ این روز نشان گر ناخجستگی نیست بلکه نشان گر امیدواری است.
به کوه و دشت رفتن و شادی همه نشان از امیدواری است؛ سبزه را در آبی می اندازیم که نشان از استمرار و تداوم و تحرک آب برای زندگی است. یکی از تعابیر گره زدن سبزه این است که بخت دختران جوان گشوده شود. این کردار ریشه در استوره ها و باورهای انسان نخستین در نزد آریاییهادارد. سامی ها می گفتند آدم و حوا اولین زن و مرد بودند ولی در گرش ایرانی ها “مشی و مشیانه” نخستین زن و مرد آریایی هستند که میان به گونهی دو شاخه گیاه ریواس به صورت درهم تنیده رشد می کنند آن دو از خون کیومرث پیشدادی پدید می آیند.
۱۷-درباره نامگذاری سال های ایرانی تحت نام های حیوانات چه توضیحی دارید؟
رسم نامگذاری سال به اسم حیوانات مغولی و اویغوری است؛ رسمی است که از زمان حمله مغول به ایران نهادینه شد و حیواناتی است که در فرهنگ آنها گرامی است شاید بعضی از آنها مانند اسب و شیر در فرهنگ ایرانی ارزشمند باشند اما برخی دیگر هیچ همخوانی با فرهنگ ما ندارند. این نامگذاری میراث تلخی از تسلط مغول ها است که به سرزمین ایران تجاوز و در تاریخ آن گسست ایجاد کردند؛ مثلا نیشابور شهری بوده که پایتخت علمی جهان اسلام بوده که آن را با خاک یکسان کردند ولی ایرانی ها این چرخهی دوازده گانه حیوانات را ارج گزارده ود نوروز خود جای دادهاند.
۱۸- برای خوانندگان ما منابعی را معرفی کنید که به جشنهای ایرانی پرداختهاند؟
آثارالباقیه عن القرون الخالیه از ابوریحان بیرونی، التفهیم لاوائل صناعه التنجیم از بیرونی، تاریخ بخار از نرشخی
نوروزنامه از خیام، عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات از زکریای قزوینی، گاهشماری و جشنهای ملی ایرانی از ذبیحالله صفا، جشنهای باستانی ایران از علی خوروش دیلمانی، جهان فروری از بهرام فرهوشی، گاهشماره و جشنهای ایران باستان از هاشم رضی، آیینها و جشن کهن در ایران امروز از محمود روحالامینی، پیکهای نوروزی از احمد وکیلیان.
۱۹-و در پایان؟
جامعه امروز ما از بسیاری جهات تهی شده در عین حال که بسیار خشمگین هستیم و روابط از هم گسیخته است؛ فرهنگ ایرانی در واقع ایرانی ـ اسلامی است بر خلاف کشورهای دیگر که فقط فرهنگ اسلامی دارند ولی ما از هر دو وجه برخوردار هستیم و باید هنجارهای ملی و اسلامی را در کنار همدیگر حفظ کنیم.
جشن های ملی در عین حال که شادابی را به کشور برمی گرداند در کنار فرهنگ اسلامی می تواند فرهنگ ملی را زنده کند و اعتماد و همبستگی و خداگرایی را به جامعه برگردانیم. در حال حاضر ترکیه، آذربایجان، کشورهای عربی و ارمنستان آیین های ایرانی را به نام خودشان مصادره می کنند. ریشه برخی از این جشن ها باورهای زرتشتی و میتراییسم دارند ولی ما می توانیم سرشت آنها را بگیریم.
مانند اسلام که خیلی از آیین ها را از دوران جاهلیت پذیرفت اما به آنها رنگ اسلامی بخشید .
شب چله وقتی در همه ایران برگزار می شود چه شادابی و طراوتی در جامعه ایجاد می شود، تصورکنید جشنهای ایرانی هر ماه برگزار شود چه نشاط اجتماعی بهمراه دارد. در کنار جشن های اسلامی چه اشکالی دارد که آیینهای ایرانی را پاس بداریم. حتی اگر دولت توان آن را ندارد از سازمان های مردم نهاد میتواند در این زمینه بهره ببرد.
اندیشهی والای ایرانی در درازنای تاریخ خود امیدوارنه چشم به آیندهیی روشن داشته٬ با هر جشن و آیینی به ستایش خداوند و سپاسمندی نیاکانش پرداخته و در کنار آن شادمانی و باهم بودن را نیز یادآوری کرده است. اکنون نوروز بر پاشنه ایستاده و بر در میکوبد تا بار دیگر جهان ایرانی را تازه و نو سازد.نوروز را با شکوه برگزار کنیم چرا که جشنها٬ آیینها و باورهای ایرانی راز ماندگاری این سرزمین و زمینهساز همبستگی ملی هستند.
?من هنوز خوب بلد نیستم از ویرگول استفاده کنم وگرنه براتون لینک میگذاشتم.