فـــ... هستم
فـــ... هستم
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

حرف‌های موقتی

استرس دارم و فکر می کنم این نوعی از استرس است که از توقف و ادامه ندادن مسیر مایه می‌گیرد. توقفی که حالا بنا به هر دلیل موجهی می‌تواند باشد یا به هر دلیل نیمه موجه و ناموجهی. بنا را گذاشته‌ام بر موجه بودنش اما دل و روانم انگار نه انگار این حرف‌ها قانع‌شان کند. دلم مثل سیر و سرکه می‌جوشد. می‌دانم که دلیلش, حداقل یک دلیلش, همین نرسیدن به قول‌و قرارهایی‌ست که یکی دوماه پیش به خودم داده بودم: خواندن زبان, زبان‌شناسی و هر از گاهی تمرین نویسندگی.

آمده‌ام اینجا که حداقل به قول نصفه‌و نیمه‌ی آخرم عمل کنم و پایش بایستم. آمده‌ام ببینم بخشی از این استرس چقدرِ دیگر روی ماندن دارد؟

آمده‌ام به خودم کمک کنم.

(یک یادداشت کوتاه بیست و چهار فروردینی)

من یه درونگرام که داره تلاش می کنه درونش رو هر چی بیشتر ببینه! بشناسه! و بپذیره! و البته رشد بده! حالا یا میشه یا نمیشه!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید