فـــ... هستم
فـــ... هستم
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

یه کشف قدیمیِ جدید!

اومدم یه یادداشت کوتاه بنویسم درباره کشف جدید خودم از خودم!

Unknown Artist
Unknown Artist


قبلا فکر می‌کردم زندگیم به دور از آدم‌ها راحت‌تر می‌گذره. زندگی با کتاب‌ها و هنر و طبیعت بکر (اگه دست یافتنی باشه توی این شهر) کافیه. (هرچند جدیدا متوجه شده بودم که کافی نیست و از روابط اجتماعی خوشم میاد!)

حالا اما دارم زیر و بم‌ها و تاثیر و نتیجه این طرز فکرم رو بهتر می‌بینم و بررسی می‌کنم.

اینکه تعامل با آدم‌ها و روابط اجتماعی هست که باعث میشه حس کنم آدم عادی و طبیعی‌ای هستم، و در نتیجه در خودم فرو نرم و غرق نشم!

منظورم از تعامل، چیزی شبیه شرکت در کلاس و کارگاه و جلسه‌هایی هست که توش امکان تبادل نظر و دانش، و همینطور امکان تلاش و پیشرفت جلسه به جلسه داره. یا مثلا صحبت کردن با دوستی صمیمی یا نیمه صمیمی درباره آخرین آگاهی‌ها و کشفیجاتی که کردین!

بین‌نوشت: نجات یافتن از غرقگی به وسیله صحبت با یه دوست رو قبلنا هم کشف کرده بودم (!) ولی دائما از یادم می‌رفت و حواسم نبود باید حواسم بهش باشه! ولی تاثیر کلاس رفتن رو همین الاناست که متوجه شدم.


خب الان حدودا دو هفته هست که از پایان ترم کلاس قبلیم می‌گذره و تا دو هفته دیگه ترم جدید شروع نمیشه..

از آخرین باری هم که با یه دوست درباره یه موضوعِ درست و حسابی حرف زدم حدودا یه هفته می‌گذره (شایدم از دید من یه هفته هست؟! زمان از دستم در رفته) و بنابراین الان حالم تعریفی نداره. هر چند که این تنها دلیلش نیست ولی الان، پسانصفه‌شبی، برام یه دلیل مهم محسوب میشه :'/


پی‌نوشت: فقط کتاب خوندن برای من کافی نیست و به عنوان یه درونگرا، این برام عجیبه!


یادداشتِ اولینِ مهر۔

سال= چهارصد + ٢

من هنوز خوابم نبرده :')

درونگراییبرونگراییروابط اجتماعیروان درمانی
من یه درونگرام که داره تلاش می کنه درونش رو هر چی بیشتر ببینه! بشناسه! و بپذیره! و البته رشد بده! حالا یا میشه یا نمیشه!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید