ویرگول
ورودثبت نام
فرشته احمدی
فرشته احمدی
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

من چراغ ها را خاموش میکنم

#زویا_پیرزاد

نشر مرکز




" نه با کسی بحث کن ، نه از کسی انتقاد کن .هرکی هرچی گفت بگو حق با شماست و خودت را خلاص کن . ادم ها عقیده ات را نمی خواهند . می خواهند با عقیده خودشان موافقت کنی بحث کردن با ادم ها بی فایده است ."

این روش زندگی کلاریس ایوازیان هست . کلاریس مادر خانه دار رمان ما ، این نصیحت را از پدرش به ارث برده .

کلاریس ارمنی و مسیحی است .او با 3 فرزند خود و شوهرش در خانه های سازمانی بوارده ابادان زندگی میکنند .

زندگی ارام و کسالت بار کلاریس با امدن هماسه های جدید به خانه G4 شروع به تغییر میکنه . در این اشنایی کلاریس متوجه میشه که تا چه حد نادیده گرفته شده و روزمرگی های زندگی علاقه هاش را بلعدیه .

زویا پیرزاد در این رمان بخشی از ندیده های زندگی مادران ما را به نمایش میذاره . ما از دید کلاریس زندگی زنان ابادان در دهه 1340 ، و ضعیت سیاسی و اجتماعی کشور را میبینیم و حتی شعار زن ، زندگی را میشنویم .

زیبایی رمان به سادگی نگاه کلاریس هست. فزار و نشیب احساسات زنانگی کلاریس با نثر روان خانم پیرزاد هنرمندانه به خواننده منتقل میشه .شاید در بخشی از رمان بخاطر رفتار و سکوت کلاریس در برابر اطرافیان و عدم تغییر روزمرگی و تکرار افکار کلاریس احساس دلمردگی کنید اما هر چقدر رمان به انتهای داستان نزدیک تر میشه تغییرات کم کم خودشان را نشان میدن و کلاریس مادر مهربان داستان شروع به پیدا کردن خودش و دیدن خودش میکنه .نقطه عطف داستان امدن امیل و دختر و مادر پیرش به همسایگی انهاست . پدر و دختر جذابی که به سرعت در میان خانواده و دوستان کلاریس پذیرفته میشند.

در رمان ما زنان متفاوتی دیگری را در اطراف کلاریس می بینیم . مادر و خواهر کلاریس که بیشتر مواقع در حال انتقاد از کلاریس هستند. مادری سنتی که براقی و مرتبی خانه و غذای خانگی معیار زن خوب بودن میدونه و خواهری که به دنبال شوهری بهتر از شوهر خواهر خودش هست تا خانم نورالهی که به دنبال رای زنان و حقوق زنانه.

در طول داستان تا انتها هیچ کدام از شخصیت های داستان به دنبال شنیدن نظر کلاریس نیستن حتی دخترهای دوقلو کلاریس .همه فقط به دنبال تایید شدن و موافقت کلاریس میگردند در این میان سکوت کلاریس هم لایه محافظتی هست هم زندان .خیلی از مادران ما ( شاید مادران امروزی کمتر ) شبیه به کلاریس هستند.صبح زودتر از همه بیدار میشند و در اخر چراغ ها را خاموش میکنند . افکار و احساساتشون را نگه میدارند و حتی اگر سر میز غذا ، خودشان چیزی نخورند کسی متوجه نمیشه .

رمان #من چراغ را خاموش میکنم مختص به زنان و مادران فداکاری هست که خانواده و احساسات عزیزانشان را در اولویت قرار میدند و خودشان کم رنگ شده اند .




زندگی زنانسیاسی اجتماعیچراغ‌ها خاموش
در حسرت اقانوس رهایی ، نیازمند به دو بال پرواز . عاشق خواندن و نوشتن
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید