انتظار هم تا یک جایی جوابگو هست ؛ وقتی چیزی رو که براش انتظار میکشی مثل یک راز کوچیک در جیبت داری و فقط و فقط خودت از وجودش خبر داری، خیلی راحتتر میتونی ساعت ها و روز ها و ماه ها بشینی و چشم بدوزی و وقتی بهترین زمان رسید بهش برسی. اما این مورد در اون گروه جا نمیگیره. بعد از سه چهار روز صبر کردن به این نتیجه رسیدم که اگر دیر بِجُنبم ،« اسپویلِ » داستان چیزی هست که بی رحمانه نصیبم خواهد شد! پس معطل نکردم و شروع کردم به دانلود نسخه های مختلف روی وب تا بلکم نسخه ای سازگارتر با چشم پیدا کنم. بعد از چند تلاش ناموفق و چند گیگابایت حجمِ اینترنتِ برباد رفته، بالاخره (تقریبا) به اون چیزی که میخواستم رسیدم و شروع کردم به دیدن ...
سه ساعت بعد من کسی بودم که از دنیای مارول با رضایت به بیرون قدم گذاشتم. نمی خوام درباره فیلم چیزی بگم و تجربه دیدنش رو برای شما خراب کنم. فقط این که ده سال همراه با فیلم هایی جذاب در دنیایی بسر بردیم که ساختنش چیزی کمتر از معجزه نبود. برای همین میخواستم بگم :
« مارول عزیز، به خاطر همه چیز ممنون. »