فواد شمس
فواد شمس
خواندن ۷ دقیقه·۴ سال پیش

باز کردن کلاف سردرگم قره‌باغ؛ با دست یا با دندان؟



باز کردن کلاف سردرگم قره‌باغ؛ با دست یا با دندان؟ October 5, 2020 by

دیدارنیوز - فواد شمس - کارشناس ارشد جغرافیا و برنامه‌ریزی


 ادامه تنش نظامی در قره‌باغ بین آذربایجان و ارمنستان توجه افکار عمومی جهانیان و به تبع آن افکار عمومی مردمان ساکن در ایران را بیش از گذشته جلب کرده است. بحران قره‌باغ از دیرباز کلاف سردرگم بوده است.

برای فهم بخشی از این بحران باید ابتدا موقعیت جغرافیایی این منطقه را به درستی درک کرد. قره‌باغ چهار بخش مختلف دارد:

۱. بخشی که از زمان استقلال جمهوری آذربایجان پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در خاک این کشور بوده و هنوز هم هست.

 ۲. بخشی که از ابتدا متعلق به ارمنستان بوده و بعد از فروپاشی شوروی هم در خاک آن کشور قرار دارد.

 ۳. بخش کوهستانی که مشهور به نورگو ـ قره‌باغ است که ارمنی‌نشین است و از ابتدای شکل‌گیری اتحاد جماهیر شوروی هم خودمختار بوده است و به صورت خودمختار در تقسیمات اداری جزو جمهوری شوروی آذربایجان محسوب می‌شده است.

۴. بخش‌هایی از خاک رسمی دولت جمهوری آذربایجان که توسط ارمنستان در جنگ دهه ۹۰ اشغال شد.

مناقشه بر سر چیست؟

مناقشه ابتدا از همان بخش کوهستانی شروع شد. اکثریت ساکنان نارگو قره‌باغ ارمنی و در زمان شوروی خودمختار بودند. بعد از فروپاشی شوروی هم رفراندوم گذاشته شد که این بخش خودمختاری خود را حفظ کند.  

مناقشه از همین‌جا شروع شد که آذربایجان با این رفراندوم موافقت نکرد و نتایج آن را به رسمیت نشناخت. جنگ بالا گرفت و بخش‌های دیگری از خاک آذربایجان هم اشغال شد. اما چرایی این اشغال را باید در حس ترسی که ارمنی‌ها بر اساس تجربیات تاریخی دارند، جستجو کرد. خصوصا با توجه به دخالت دولت اردوغان در مناقشه اخیر این حس تقویت شده است.

ارامنه بر اساس تجربه تلخ دوران عثمانی ترس از قتل‌عام و آوارگی دارند. متاسفانه تبلیغات نئوعثمانی‌گری دولت اردوغان نیز به این حس دامن زده است و راه حل سیاسی را به بن‌بست کشانده و بر آتش جنگ افزوده است.   توسعه‌طلبی جغرافیایی اردوغان در پس زمینه سیاست نئوعثمانی دخالت اردوغان در این دور از مناقشه قره‌باغ بسیار بیشتر از ادوار گذشته است.

البته همواره جناح‌های تندروی ناسیونالیست ـ اسلامی ترکیه مشهور به گرگ‌های خاکستری با پیش زمینه ایدئولوژی پان‌تورانیستی خود نیم‌نگاهی به آذربایجان هم داشته‌اند. اما این بار اردوغان به صورت آشکار و علنی خودش را یک طرف جنگ به حساب آورده. از یک طرف رسما دخالت نظامی در حد تجهیز و فرستادن نیرو‌های نظامی خودش را وارد این درگیری کرده و از طرف دیگر با گسیل نیرو‌های وابسته به تروریست‌های سوریه بر پیچیدگی این بحران افزوده است. خصوصا اینکه این تروریست‌های وابسته به جریانات تندروی سوریه در نقطه‌ای مستقر هستند که به مرز‌های ایران (اصلاندوز اردبیل) نزدیکند که این بر نگرانی‌ها افزوده است.

به نظر می‌رسد که اردوغان در پی سیاست‌های توسعه‌طلبانه خودش ارمنستان و قره‌باغ را سر راه پیوستگی جغرافیایی بین دریای خزر تا مدیترانه می‌داند. اگر به نقشه جغرافیا نگاه کنید متوجه این امر می‌شوید. برای همین بیم آن می‌رود که در یک سیاست کلان توسعه‌طلبانه اردوغان به دنبال آن باشد که این پیوستگی ایجاد شود و بعد از آن به سمت کشور‌های آسیای میانه و حتی منطقه سین شیانگ چین و ایلغور‌ها برود.  

شاید در نگاه اول این توسعه‌طلبی خیلی خیالی به نظر برسد، اما توجه به رفتار‌های چند سال اخیر اردوغان که سیاست خارجی دولت خود را بر مبنای دخالت حداکثری در تمام بحران‌های منطقه‌ای بنا نهاده است، می‌توان این بیم را منطقی دانست. اردوغان از سوریه و لیبی تا قبرس و بوسنی تا حتی بحران قطر با همسایگان خودش و از آن طرف دخالت در اوضاع متشنج داخلی افغانستان را در دستور کار دارد.

جابه‌جایی جمعیتی؛ تعمیق شکاف‌ها مهم‌تر از آن

متاسفانه بر اثر جنگ بسیاری از مردمان دو طرف آواره شدند. برخی برآورد‌های جمعیتی بیش از یک میلیون آواره را نشان می‌دهد که در ابعاد جمعیتی ـ جغرافیایی آن منطقه جمعیت بزرگی محسوب می‌شود. در این بین فقط آذری‌ها و ارمنی‌ها نبودند که آواره شدند، بلکه بخش بزرگی از ساکنان این منطقه را کرد‌های مسلمان و کرد‌های ایزدی تشکیل می‌دادند که آنان نیز در اثر جنگ آواره شدند. همین‌ جابه‌جایی‌های جمعیتی و آوارگی‌ها بر عمق بحران افزود و شکاف‌ها را بین مردمان ساکن در آن منطقه افزایش داد.

در واقع خود این آوارگی هم فشار اقتصادی فزاینده‌ای به هر دو کشور آذربایجان و ارمنستان آورده هم بذر جدایی و شکاف بیشتر بین آذری‌ها و ارمنی‌ها را کاشته است. تاسف‌بارتر این‌که هر بار این بذر با ریخته شدن خون هر دو طرف آبیاری می‌شود و احتمالا ریشه تنفر و تضاد بیشتر بین دو طرف را قوی‌تر کرده است. به صورتی که حتی تبعات آن را در کشور همسایه ایران هم با بروز برخی احساسات می‌بینیم. تنش چنان بالا گرفته است که در میان جمعیت آذری‌های ساکن ایران نیز واکنش‌هایی دیده می‌شود.  

 تالش‌ها و کردها؛ فراموش‌شدگان در وسط یک بحران

در بین نزاع ارمنی‌ها و آذری‌ها شاید دیگر مردمان ساکن آن منطقه کمتر صدایشان شنیده می‌شود. در این بین در جمهوری آذربایجان جمعیت بزرگی از تات‌ها و تالش‌ها زندگی می‌کنند. در زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی این جمعیت نیز در شهر لنکران و آستارا و دیگر مناطق تالش و تات که نزدیک مرز ایران است اعلام جمهوری کردند و خواهان خودمختاری بودند، اما تحت فشار دولت باکو نهایتا این امر منتفی شد.

در کنار این موضوع کرد‌ها نیز در شهر لاچین آذربایجان که البته در اشغال ارمنستان بود، خواهان تشکیل یک جمهوری خودمختار بودند که در نهایت تحت نزاع ارمنی‌ها و آذری‌ها این موضوع بهکل منتفی شد. در کنار همه این‌ها جمعیت بزرگی از لزگی‌ها و آوار‌ه‌ها نیز در جمهوری آذربایجان زندگی می‌کنند. همه این تنوع جمعیتی در یک جغرافیای محصور بین دریای خزر و سیاه و کوه‌های قفقاز خودش بر پیچیدگی بحران افزوده است.  

شاید پیش از این جنگ و جدال‌ها می‌شد با یک نگاه فرا قومیتی و مبتنی بر یک همزیستی مسالمت‌آمیز مدنی ورای تقسیم‌بندی شهروندان به قومیت و مذهب تمام مردمان این منطقه در کنار یکدیگر زندگی کنند. اما واقعیت آن است که با توجه به این میزان نزاع و خون‌هایی که ریخته شده است خیلی خیالی و خوشبینانه است که این راه‌حل عملی شود. پس باید به دنبال راه‌های دیگر بود.

راه‌حل جغرافیایی چیست؟

برای پاسخ به این پرسش باید از دید تقسیمات جغرافیایی بحران را بررسی کرد. بر اساس تقسیمات زمان شوروی جمهوری‌های مختلف این اتحادیه با هم اتحاد جماهیر شوروی را تشکیل می‌دادند. بر اساس همان تقسیمات اداری آن چیزی که امروزه ارمنی‌ها جمهوری خودمختار آرتساخ می‌نامند هم یک جمهوری خودمختار بوده است.

مناقشه بر سر این است که ارمنی‌ها اعتقاد داشتند این جمهوری خودمختار باید زیر مجموعه ارمنستان باشد، اما در تقسیمات اداری شوروی این جمهوری تحت تقسیمات اداری جمهوری آذربایجان شوروی قرار گرفت. این اختلاف تا زمان فروپاشی هم ادامه داشت. در زمان فروپاشی اکثر جمهوری‌ها با گذاشتن رفراندوم به استقلال رسیدند. استدلال ارمنی‌های آرتساخ هم این است که آنان نیز از این حق خود استفاده کردند همچون دیگر جمهوری‌های سابق شوروی. اما آذربایجان این موضوع را نمی‌پذیرد. مشکل دقیقا از همین نقطه شروع شد که منجر به جنگ خونین در دهه ۹۰ و ادامه بحران تا جنگ فعلی شد.

آیا راه‌حل حقوقی و سیاسی وجود دارد؟

با توجه به تمام پیچیدگی‌های بحران قره‌باغ و در سطحی کلان‌تر بحران قفقاز جنوبی آیا اصلا می‌توان راه حلی پیدا کرد؟ قطعا راه ساده نیست که اگر ساده بود تاکنون شاهد این میزان از درگیری‌ها نبودیم. فاکتور بازی‌های سیاسی کلان قدرت‌های فرامنطقه‌ای از جمله اردوغان، پوتین و مکرون را هم در نظر باید گرفت. بعد از انتخابات ریاست جمهوری احتمالا آمریکایی‌ها هم وارد عرصه می‌شوند.

با این وجود شاید منطقی‌ترین راه‌حل این باشد که بر اساس جغرافیای پیچیده منطقه مسئله را با یک مصالحه دو طرفه حل کرد. تحقق چنین راه حلی البته منوط به این است که دخالت‌های خارجی خصوصا توسعه طلبی نئوعثمانی دولت اردوغان از فاکتور معادلات حذف شود. مصالحه می‌تواند به این شکل باشد که مناطق اشغال شده جمهوری آذربایجان تخلیه شود و در یک فرایند منطقی با نظارت سازمان ملل آوارگان به آنجا بازگردند. در طرف مقابل خودمختاری منطقه کوهستانی قره‌باغ که ساکنان آن ارمنی هستند توسط آذربایجان به رسمیت شناخته شود. قطعا این راه‌حل برآورده کننده تمام خواسته هیچ کدام از طرفین نیست. احتمالا طرفین بر اساس تبلیغات سیاسی و احساسات قومی و مذهبی خواسته‌های تمامیت خواهانه‌تری دارند، اما برای دستیابی به صلح نیاز است هر طرف اندکی از خواسته‌های خود کوتاه بیاید.

شوربختانه دیگر نمی‌توان انتظار داشت که بر اساس شعار‌های انسان‌دوستانه حرفی از همزیستی مسالمت‌آمیز مردمان این منطقه ورای قومیت و مذهب بزنیم. این‌جاست که مسئله را باید حقوقی و سیاسی بر مبنای جغرافیا حل کرد.

تقسیمات جغرافیایی گاهی تلاشی است برای کاهش سطح برخورد‌ها و به تبع آن کاهش تنش‌ها و جلوگیری از جنگ و خون‌ریزی بیشتر. برای همین وقتی بحران تعمیق یافته و تبدیل به یک کلاف سردرگم شده است و حتی با دندان هم باز نمی‌شود و تنها منجر به خون‌ریزی بیشتر این زخم می‌شود، باید با دست تدبیر تقسیم جغرافیایی آن را حل کرد.

قره‌باغاردوغانارمنستانآذربایجانفوادشمس
فواد شمس، کارشناسی ارشد برنامه‌ریزی گردشگری از دانشگاه تهران، علاقه‌مند به سفر، معرفی کتاب، ژئوپلتیک و اندکی هم کریپتو ساکن کرج
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید