ویرگول
ورودثبت نام
فواد شمس
فواد شمسفواد شمس، کارشناسی ارشد برنامه‌ریزی گردشگری از دانشگاه تهران، علاقه‌مند به سفر، معرفی کتاب، ژئوپلتیک و اندکی هم کریپتو ساکن کرج
فواد شمس
فواد شمس
خواندن ۹ دقیقه·۱۰ ماه پیش

برخاستن راست از دنده چپ

تحلیلی از گسترش احزاب راست‌گرا در اروپا
تحلیلی از گسترش احزاب راست‌گرا در اروپا



🔻برخاستن راست از دنده چپ

🔹تحلیلی از گسترش احزاب راست‌گرا در اروپا

فواد شمس

کارشناس ارشد جغرافیا و برنامه‌ریزی

شبحی در حال فتح اروپاست. رسانه‌ها، تکنوکرات‌ها، احزاب بزرگ و جریان اصلی، همه با هم متحد شده‌اند تا علیه این شبح بجنگند. اما این‌بار، این شبح کمونیسم نیست؛ شبح پوپولیسم راست‌گراست که نه تنها اروپا که شاید جهان را فتح می‌کند. این شبح در روزگاری ظهور کرده که فوکویاما آن را «پایان تاریخ» می‌دانست. ظهور پدیده‌ای مانند ترامپ در آمریکا و گسترش راست‌های افراطی از اروپا تا آمریکای لاتین نشان داد که تاریخ نه‌تنها به پایان نرسیده، بلکه دوران تازه‌ای در آن آغاز شده. هرچند دیوار برلین فروریخته، اما ترامپ قول داده دیواری بزرگ‌تر، باشکوه‌تر و زیباتر در مرز مکزیک و آمریکا بسازد. کابوس ترامپ، رویای آمریکایی را بر باد داده. اما این تازه آغاز ماجراست. رشد روزافزون راست افراطی در اروپا و حتی کشورهای آسیای شرقی و دیگر نقاط جهان، هشداری است که جهان را از خواب خوش لیبرال دموکراسی بیدار کرده است. 

▪️لیبرال دموکراسی جاده صاف‌‌کن راست افراطی

انتخاب دوباره ترامپ را می‌توان سال فروریختن هر آن‌چه سخت و استوار بود دانست. لیبرال دموکراسی به‌عنوان ایدئولوژی مسلط روزگار، آن‌چنان استوار به نظر می‌رسید که ناگهان دود شد و به هوا رفت. مردمان ناراضی از وضعیت موجود، با رأی خود به ترامپ و دیگر راست‌های افراطی در کشورهای اروپایی نشان دادند که خواستار تغییرند. اما در روزگاری که چپ‌گرایی دیگر مد روز نیست، این راست افراطی است که با شعارهای عوام‌فریبانه و پوپولیستی، دل رأی‌دهندگان غربی را ربود. ضعف چپ و بی‌توجهی احزاب چپ به خواسته‌های واقعی طبقه کارگر غربی موجب شد که راست‌های پوپولیست جای آنان را بگیرند.
چپ که دچار بحران سیاست هویتی شده و درگیر مسائل حاشیه‌ای است کلا سیاست طبقاتی را فراموش کرده و صحنه برای راست خالی شده است.

▪️نظر به چپ، به راست راست!

گسترش جریان راست در انواع مختلف آن از طیف ملی‌گرا تا پوپولیست تا افراطی، یکی از شاخصه‌های اصلی وضعیت پیش روی کشورهای اروپایی در شرایط تضعیف گفتمان چپ بعد از تجزیه شوروی است. چپی که تحلیل طبقاتی را کنار گذاشته و درگیر حاشیه سیاست هویتی شده است از خاستگاه طبقاتی خودش بریده فضا را برای جذب طبقه کارگر اروپایی به جریانات راست‌گرای مختلف خالی کرد
جریان راست افراطی در اروپا جدی‌تر از آن است که مانند سال‌های گذشته نادیده گرفته شود. این جریان در دو سطح کلی، یعنی احزاب رسمی و گروه‌های غیرقانونی، خود را نشان داده است. احزاب راست افراطی در دهه‌های اخیر روند رو به رشدی را در عرصه سیاست کشورهای اروپایی آغاز کرده‌اند و با مخالفت با حضور مهاجران و هشدار درباره چندفرهنگی‌گرایی، توجه بسیاری از رأی‌دهندگان، به‌ویژه جوانان و کارگران، را به خود جلب کرده‌اند. در نبود یک آلترناتیو چپ‌گرایانه، این راست‌ها هستند که طبقات فرودست و کارگران را با خود همراه می‌کنند. البته هرجا چپ‌ها توانستند عرض‌اندام کنند، راست افراطی موفق نبوده است. نمونه‌های مشخص کشور اسلواکی است که حزب آقای فیسکو با شعارهای اصولی و تاکید بر پرنسیب سوسیالیستی کلاسیک با تلفیقی از میهندوستی که مخالفت با دخالت کشورش در جنگ علیه روسیه در اوکراین بود توانست رای مردم را جمع کند. یعنی در جایی که چپ به سیاست کلاسیک طبقاتی و ضد امپریالیستی و ضد جنگی بازگردد فرصت دارد که خود را بازسازی کند اما فعلا اسلواکی یک استثنا بود.

▪️ احزاب عمده راست‌گرا اروپایی

۱. فرانسه: جبهه ملی ( «تجمع ملی»)
تحت رهبری مارین لوپن، این حزب همواره مخالفت خود با ناتو را اعلام کرده و خواستار خروج فرانسه از ساختار فرماندهی یکپارچه ناتو شده است. لوپن ناتو را «ابزار سلطه آمریکا» می‌خواند و معتقد است همکاری‌های امنیتی باید بر پایه منافع ملی فرانسه و نه الزامات جمعی تعریف شود.

۲. آلمان: آلترناتیو برای آلمان (AfD)
حزب AfD که ابتدا به عنوان مخالف سیاست‌های یورو شکل گرفت، به تدریج مواضع ضد ناتو را نیز در دستور کار قرار داد. رهبران این حزب بارها از «خروج آلمان از ناتو» سخن گفته‌اند و همکاری با روسیه را راه‌حلی برای تضمین امنیت انرژی و کاهش وابستگی به آمریکا می‌دانند.

۳. ایتالیا: لیگ شمال و برادران ایتالیا
جورجیا ملونی، رهبر حزب برادران ایتالیا، هرچند اخیراً مواضع خود را نسبت به ناتو تعدیل کرده، اما در گذشته مخالفت صریحی با سیاست‌های گسترش ناتو به شرق اروپا داشت. ماتئو سالوینی، رهبر لیگ شمال، نیز ناتو را به «تحریک تنش‌ها با روسیه» متهم می‌کند.

۴. مجارستان: ویکتور اوربان
اوربان، به‌عنوان نماد راستگرایان اروپایی، بارها ناتو را به «دخالت در حاکمیت ملی» کشورها متهم کرده است.

▪️راستی که رنگ عوض کرده

نکته مهم دیگر این است که احزاب موفق راست‌گرای اروپایی با درک درست از اشتباهات تاریخی خود، از فاشیسم سنتی فاصله گرفته‌اند و مسائل فرهنگی و هویتی را جایگزین نژادپرستی کرده‌اند. این احزاب با رویکردی پوپولیستی، به وزنه‌ای تعیین‌کننده در بسیاری از کشورهای اروپایی تبدیل شده‌اند و حتی در مواردی به جایگاه‌های اجرایی نیز دست یافته‌اند. از سوی دیگر، در سطح زیرزمینی، اشخاص و گروه‌های مرتبط با راست افراطی، مانند نئونازی‌ها، با استفاده از ابزارهای جدید ارتباطی در اینترنت، به ترویج بیگانه‌هراسی و خشونت علیه اقلیت‌ها دست می‌زنند و به تهدیدی امنیتی جدی برای اروپا تبدیل شده‌اند.  جنگ علیه نیروهای روسیه و مردم روس‌تبار دونتسک در اوکراین هم فرصتی برای سازماندهی عملی این جریانات راست افراطی و بعضا نئونازی بود.


▪️هویت یا اقتصاد؟ چپ سردرگم، راست به‌پیش

البته عوامل هویتی و فرهنگی و مسئله مهاجرت، نقش مهم‌تری نسبت به عوامل اقتصادی در رشد این روند داشته‌اند. همچنین، در سال‌های اخیر، بحران اقتصادی اروپا و سیاست‌های ریاضتی، هم‌زمان با ناکامی‌های اتحادیه اروپا، فرصت جدیدی برای رشد و توسعه این احزاب فراهم کرده است. در این‌جا چپ بریده از ریشه‌هایش میدان را به راست باخت.

راست افراطی با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و افول چپ‌گرایان از یک سو، به موازات گسترش مهاجرت و آغاز جهانی شدن و طی روندی رو به رشد در عرصه سیاسی اکثر کشورهای اروپایی ظهور پیدا کرد. در این میان احزابی از این طیف که گرایشات سنتی و فاشیستی خود را کنار گذاشته بودند، با تاکید بر مسائل هویتی و فرهنگی به جای نژادپرستی و مقابله با مهاجرت توانستند نظر بسیاری از رأی‌دهندگان را به خود جلب کرده و به جایگاه تعیین‌کننده‌ای در عرصه سیاسی کشورهای اروپایی دست پیدا کنند.
به‌طور خلاصه ویژگی‌های مهم جریان راست افراطی عبارت‌اند از: ضدیت با ساختار حاکم و احزاب جریان اصلی، پوپولیسم، مخالفت با دموکراسی لیبرالی مرسوم، مخالفت با اتحادیه اروپا ، ضدیت با جهانی شدن، ضدیت و مخالفت با چندفرهنگ‌گرایی و تاکید بر فرهنگ و ارزش‌های ملی، نفرت نسبت به زمان حال به‌عنوان دوره انحطاط و نوستالژی به عصر طلایی گذشته، بومی‌گرایی، بیگانه‌هراسی، اسلام‌ستیزی و از همه مهم‌تر مخالفت با مهاجرت. در این بین برخی از این ویژگی‌ها مانند مخالفت با مهاجرت در تمامی احزاب راست افراطی به نظر می‌رسید، ولی در مورد برخی دیگر مانند اسلام‌ستیزی در کشورهای مختلف اروپایی، این احزاب رویکرد متفاوتی دارند. از سوی دیگر، برخی از خصوصیات هم با یکدیگر پیوستگی دارند، برای مثال ملی‌گرایی و بومی‌گرایی از مخالفت با اصل برابری انسان‌ها ریشه می‌گیرد و در برخی موارد حتی به نژادپرستی ختم می‌شود. از طرفی هم ضدیت با مهاجرت به دنبال خود خشونت و بیگانه‌هراسی را علیه اقلیت مهاجر به بار می‌آورد. این احزاب هم‌چنین اتحادیه اروپا را تهدیدی برای خود و باعث از بین رفتن مرزهای ملی کشورشان و از میان رفتن هویت فرهنگی، افزایش میزان جرم و جنایت می‌دانند.

▪️ راست پناهگاه طبقات نادیده گرفته شده

احزاب راست افراطی با رویکرد پوپولیستی، خود را برآمده از بطن مردم عادی می‌دانند. آنان خواهان به‌کارگیری ابزارهایی نظیر رفراندوم در همه امور و مخالف دموکراسی نمایندگی لیبرالی هستند. سرانجام ضدیت با ساختار به‌عنوان یکی از مهم‌ترین خصوصیات این جریان تلقی می‌شود. این ویژگی همان‌طور هم‌زمان با افزایش نارضایتی مردم از احزاب جریان اصلی فرصت مهمی را برای این احزاب فراهم می‌آورد و بسیاری افراد بدون داشتن وابستگی فکری و ایدئولوژیک به راست افراطی جذب می‌شوند. بررسی هواداران و پایگاه اجتماعی احزاب راست افراطی نشان‌دهنده آن است که اکثریت آن‌ها را مردان طبقات فرودست تشکیل می‌دهند. هم‌چنین این احزاب تعداد زیادی از جوانان را به خود جلب کرده و از این نظر در مقایسه با احزاب دیگر پیشتازند.
وضعیت احزاب راست در کشورهای مختلف متفاوت است و نکته مهم این‌جاست که احزاب راست افراطی سنتی که رویکردی نژادپرستانه و نئوفاشیستی داشته‌اند، هیچ گونه موفقیتی نداشته‌اند و برعکس احزابی نظیر جبهه ملی فرانسه با تعدیل و فاصله گرفتن از نژادپرستی و با تاکید بر فرهنگ و هویت توانسته‌اند موفق شوند.

▪️خزان باغ اروپایی

جوزف بورل اروپا را به باغی تشبیه کرد که با واکنش بسیاری مواجه شد. شاید این روزها اگر به باغش بنگرد خزانش را ببیند. ناامیدی بخش بزرگی از مردم کشورهای اروپایی از در باغ سبزی که نئولیبرال‌های حاکم بعد از شوروی به آنان نشان دادند آرام آرام دارد خزان باغ لیبرالی اروپا را عریان می‌کند.

هواداران راست افراطی معمولا از سطح تحصیلات پایین برخوردار هستند و از نظر طبقه اجتماعی نیز این احزاب توانسته‌اند طیف‌های مختلفی را به خود جلب کنند که در میان آن حضور طبقه کارگر در حمایت از راست افراطی پررنگ‌تر است. تغییر در ایدئولوژی و استراتژی کنار گذاشتنِ فاشیسمِ سنتی و ضدیت آشکار با دموکراسی، شرایط اجتماعی و مشکلات اقتصادی، مسئله مهاجرت و جهانی شدن در اقتصاد و فرهنگ که باعث افزایش بی‌کاری و از دست رفتن هویت شد و این مسئله خصوصا حمایت از راست افراطی را از طبقات متوسط و کارگر افزایش داد، کم‌رنگ شدن وفاداری‌های حزبی، نارضایتی از احزاب و جریان اصلی حاکم و بی‌اعتمادی به نهادهای رسمی کشورهای اروپایی و آرای اعتراضی نیز در این زمینه تاثیرگذار بوده‌اند. این احزاب با توجه به ماهیت ضدساختاری خود را اپوزسیون واقعی نظام حاکم می‌دانند، بنابراین بسیاری از افراد بدون داشتن وابستگی ایدئولوژیکی و صرفا به دلیل نشان دادن اعتراض به نظام حاکم به این احزاب رأی می‌دهند؛ امری که در چهارچوب بحث رأی اعتراضی مورد بررسی قرار گرفت.

سیاست‌های ریاضتی، تورم، و نابرابریهای ناشی از جهانی‌سازی، محبوبیت احزاب راست‌گرا را در بین طبقات کارگر و متوسطِ ناراضی افزایش داده است. در نبود آلترناتیو چپ‌گرایانه که بتواند خواسته‌های طبقه کارگر و متوسط را نمایندگی کند این راست‌گرایان هستند که این طبقات را جذب می‌کنند. در حالی که چپ خودش را درگیر مسائل حاشیه‌ای سیاست هویتی کرده و از سیاست‌های اصولی ضد امپریالیستی خود عدول کرده است. احزاب راست‌گرا مخالفت خود را با گلوبالیسم و ناتو نشان می‌دهند. نظم کهنه تحت تسلط ناتو و آمریکا رو به مرگ است اما هنوز نظم نوینی متولد نشده و چنین شرایطی مستعد ظهور انواع سناریوهای عجیب است.


منتشر شده در هفته‌نامه صدا / ۱٣ بهمن ١۴٠٣

اتحادیه اروپاانتخاباتسوسیالیسمجغرافیا
۱
۰
فواد شمس
فواد شمس
فواد شمس، کارشناسی ارشد برنامه‌ریزی گردشگری از دانشگاه تهران، علاقه‌مند به سفر، معرفی کتاب، ژئوپلتیک و اندکی هم کریپتو ساکن کرج
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید