بررسی جغرافیایی جنگ اخیر بین آذربایجان و ارمنستان در دیدار؛
بحران قرهباغ زخمی کهنه در منطقه ماست. این روزها بار دیگر غرش توپخانهها و تانکها سکوت باغ بزرگ شمال ارس را شکسته است. بحرانی که همچون یک زخم کهنه هر بار سرباز میکند. شاید یکی از دلایل التیام نیافتن این زخم کهنه پیچیدگی جغرافیایی این منطقه در بستری از تاریخ پر از کشمکش با
- ۰۷ مهر ۱۳۹۹
دیدارنیوز ـ فواد شمس*: بحران قرهباغ زخمی کهنه در منطقه ماست. این روزها بار دیگر غرش توپخانهها و تانکها سکوت باغ بزرگ شمال ارس را شکسته است. بحرانی که همچون یک زخم کهنه هر بار سرباز میکند. شاید یکی از دلایل التیام نیافتن این زخم کهنه پیچیدگی جغرافیایی این منطقه در بستری از تاریخ پر از کشمکش باشد. در این مطلب تلاش میشود که اندکی به تشریح این پیچیدگی بیشتر با نگاهی جغرافیایی بپردازیم.
قرهباغ منطقه جغرافیایی شمال رودخانه ارس در شرق ارمنستان و جنوب غربی جمهوری آذربایجان است. این منطقه از دیرباز محل سکونت اقوام مختلف ارمنی، آذری و البته کردهای مسلمان و کردهای ایزدی بوده است. نام قرهباغ از دو کلمه ترکی قره و باغ تشکیل شده است. قره در زبان ترکی هم به معنای سیاه هم به معنای بزرگ به کار میرود و در اینجا به معنای باغ سیاه یا باغ بزرگ است.
قرهباغ در شرایط کنونی شامل چهار بخش است. بخشی که هنوز تحت کنترل جمهوری آذربایجان قرار دارد. بخشی که قرهباغ کوهستانی ناگورنو قرهباغ محسوب میشود که از زمان شوروی نوعی واحد اداری خودمختار به نام آرتساخ با اکثریتی ارمنی نشین بوده است که بعد از فروپاشی شوروی نیز تحت نام جمهوری خودمختار آرتساخ ادامه یافت. کنترل همین منطقه است که دلیل اصلی درگیریهای اخیر محسوب میشود. جمهوری خودمختار آرتساخ البته به صورت رسمی توسط هیچ دولتی پذیرفته نشده است. حتی دولت ارمنستان! دیگر بخش قرهباغ شامل مناطق اشغال شده توسط ارمنستان در جنگ قرهباغ در سال ۱۹۹۲ است که به نوعی پل ارتباطی جمهوری آرتساخ (قرهباغ کوهستانی) با خاک اصلی ارمنستان محسوب میشود. در نهایت بخشی از قرهباغ که در مناطق تحت کنترل دولت رسمی جمهوری ارمنستان بوده است.
?
قرهباغ مثل هر منطقه جغرافیایی دیگر در طول تاریخ محل سکونت اقوام مختلف بوده است. اما شاید بتوان نقطه آغاز بحران قرهباغ را از زمان جنگهای ایران و روسیه در دوره قاجار و انعقاد قرارداد گلستان و ترکمنچای دانست. در این قرارداد قرهباغ نیز همچون دیگر سرزمینهای شمال رودخانه ارس تحت کنترل روسیه تزاری درآمد. از این نقطه به بعد تنش بین ارامنه مسیحی و آذریهای عمدتا مسلمان آغاز شد. درگیریهایی که بیشتر نشان از یک نوع جنگ نیابتی قدرتهای بزرگ را داشت. فضایی که تاکنون هم ادامه یافته است. خصوصا تحت رقابت عثمانی و روسیه این فضای تنش آلود تشدید شد. بعد از کشتار ارامنه به دست دولت عثمانی این تنشها رنگ و بوی مذهبی و قومی بیشتری یافت و انقلاب اکتبر شوروی و سرنگونی روسیه تزاری رنگ و بوی تازهای به این بحران داد.
قرهباغ در زمان سرنگونی روسیه تزاری و در جریان جنگ داخلی بین بولشویکها و بازماندگان روسیه تزاری همچون دیگر مناطق قفقاز تحت تاثیر این کشمکش بود. در نهایت در سالهای ۱۹۱۷ و ۱۹۱۸ سرنوشت این منطقه هم تعیین شد. ابتدا جمهوریهای ارمنستان و آذربایجان از دل سرنگونی امپراطوری روسیه برآمده بودند، باز هم بر سر کنترل قرهباغ خصوصا بخش کوهستانی آن درگیر شدند، اما در نهایت با تثبیت قدرت بولشویکها در کل جمهوریهای شوروی، تکلیف قرهباغ هم مشخص شد. در سال ۱۹۲۳ از طرف اتحاد جماهیر شوروی استان خودمختار قرهباغ کوهستانی در درون جمهوری سوسیالیستی آذربایجان شوروی ایجاد شد. این تصمیم در واقع به نوعی توازن قوا را در نظر میگرفت. منطقه ارمنی نشین قرهباغ را در خاک جمهوری آذربایجان قرار داد، اما نوعی خودمختاری به آنان اعطا شد. شاید از لحاظ سیاسی و جغرافیایی این تصمیم شوروی عقلانی به نظر میرسید و راه حل مناسبی برای شرایط بحرانی این منطقه بود، اما نتوانست دو طرف دعوا یعنی آذریها و ارمنیها را کاملا راضی کند و همین باعث شد بحران بعد از فروپاشی شوروی دوباره سرباز کند.
?
شاید بخشی از تاریخ جالب جغرافیای قرهباغ که کمتر به آن پرداخته شده باشد مورد «جمهوری سرخ کردستان» باشد. شاید در میان کشمکش آذریها و ارامنه کمتر توجهی به دیگر اقوام ساکن در قرهباغ شده باشد، اما در آن منطقه کردها هم حضور جمعیتی داشتند، به صورتی که جمهوری کردستان سرخ بهعنوان یک منطقهٔ خودمختار کردنشین در بخشهایی از قرهباغ غیر کوهستانی در سالهای ۱۹۲۳ ـ ۱۹۲۹ برپا شد. این جمهوری خودمختار در شهرهای کلبجر، لاچین، زنگلان و شهرستان جبراییل به مرکزیت مرکز لاچین تاسیس شده بود به نوعی نقش حائل بین قرهباغ کوهستانی اکثرا ارمنینشین با خاک اصلی ارمنستان را بازی میکرد. اما در نهایت با نفوذی که باقاروف در حکومت مرکزی شوروی داشت این جمهوری در سال ۱۹۲۹ توسط استالین منحل شد و خاک آن از نظر اداری و حاکمیتی به جمهوری آذربایجان شوروی واگذار شد. کردهای منطقه قرهباغ اکثرا مسلمان هستند و از نظر فرهنگی و سبک زندگی به مردم آذربایجان نزدیک؛ البته جمعیت قابل توجهی از کردهای ایزدی هم در این منطقه ساکن بودند. در جریان جنگ دهه ۹۰ میلادی قرهباغ و تسلط ارتش ارمنستان بر مناطق غیر کوهستانی قرهباغ بخش عمدهای از کردهای مسلمان که بنا به برخی از منابع بیش از ۲۳۰ هزار نفر بودند همچون آذریها آواره شدند و در نهایت به تابعیت جمهوری آذربایجان پذیرفته شدند. بخش دیگری از کردها که عمدتا شامل کردهای ایزدی میشد در طرف ارمنستان ماندند.
برای درک بهتر وضعیت قرهباغ توجه کنید که شاید با تسامح بتوان گفت کل وسعت این منطقه به اندازه استان البرز خودمان باشد و جمعیتش نصف شهر کرج. اما به دلایل مختلف تاریخی و سیاسی بحرانی عمیق در آن حاکم شده که تا امروز هم ادامه یافته است.
از لحاظ جغرافیایی نکته قابل توجه این است که تمام مرزهای جنوبی منطقه قرهباغ با ایران است و توسط رود ارس از ایران جدا میشود. شاید از اینرو نقش ژئوپلتیکی ایران همواره در بحران قرهباغ قابل توجه بوده است. البته نقشی که بعد از معاهدههای گلستان و ترکمنچای کمرنگ شده بود. اما با فروپاشی شوروی و آغاز درگیریهای نظامی بین ارمنستان و آذربایجان در دهه ۹۰ میلادی دوباره پررنگ شد. با توجه به همسایگی ایران با هر دو کشور و محدودیت جغرافیایی که هر دو کشور دارند و محصور بودن منطقه قرهباغ در بین دو کشور درگیر و ایران، این اهمیت دوچندان شد. البته ایران همواره تلاش کرده نقشی متوازن و میانجیگر داشته باشد.
در جنگ دهه ۹۰ در همان ابتدا تلاشهای ایران منجر به آتشبس و معاهده تهران بین دو کشور درگیر شد که البته با توطئهگری بخشی از نیروهای سیاسی آذربایجان به رهبری ایلچی بیگ که گرایشات تندروانه ناسیونالیستی و نزدیک به جریانات سیاسی خاص در ترکیه داشتند، آن معاهده به سرانجام نرسید. آتش جنگ دوباره شعلهور شد که بیشتر به ضرر طرف آذربایجانی بود. اما در نهایت باز هم ایران با سیاست ورزی خاص خودش که در دوران ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی داشت؛ الهام علیاف را از نخجوان به باکو منتقل کرد و با همکاری روسیه، نهایتا ارمنستان را هم مجبور به عقبنشینی از بخشی از اراضی اشغال شده جمهوری آذربایجان کرد و آتشبس نیمبند برقرار شد. پس از آن نیز ایران با حفظ توازن در روابط خود با دو کشور در مواضع رسمی همواره تلاش برای حل مسالمت آمیز مناقشه را انجام داده است. در درگیری روزهای اخیر نیز ایران باز هم خواهان آتشبس فوری و آغاز گفتوگوهای سیاسی بین دو طرف شده است.
ورای نگاه انسانی و صلح دوستانه که هر نوع جنگ و ویرانی اصولا امری نکوهیده است، حتی از نظر سیاسی و ژئوپلتیکی هم بحران قرهباغ چنان پیچیده است که تنش نظامی جز عمیقتر کردن آن هیچ دستاورد دیگری ندارد. قرهباغ همچون دیگر مناطق قفقاز از لحاظ تاریخی و ژئوپلتیکی همواره محل برخورد قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای بوده است. به صورتی که حتی هانتینگتون در نظریه معروف برخورد تمدنهایش قفقاز و به تبع آن قرهباغ را یکی از مناطق مهم برخورد تمدنها دانسته است. از لحاظ سیاسی و ژئوپلتیکی هم همواره قدرتهای منطقهای همچون ایران، روسیه، ترکیه و قدرتهای فرامنطقهای همچون فرانسه، آمریکا و جدیدا اسرائیل در این منطقه دخالت داشتهاند. در جنگ روزهای اخیر هم شاهد دخالت مستقیم اردوغان هستیم. به صورتی که بنا به اعلام منابع مختلف خبری جنگجویانی که تحت عنوان ارتش آزاد سوریه عملا تبدیل به نیروهای مسلح تروریستی و اجارهای دولت اردوغان شدهاند از شمال سوریه و بیابانهای لیبی جمع آوری شدهاند تا در کوهستانهای قرهباغ بجنگند. از طرف دیگر تشدید تنش در منطقه قرهباغ موجب تشدید احساسات ناسیونالیستی و تخاصم جویانه در میان ارامنه و آذریها چه در شمال ارس چه حتی در جنوب ارس شده است که در نهایت به ضرر تمام ساکنان منطقه ماست. به هر روی به نظر میرسد تمام طرفهای درگیری قرهباغ باید با قبول پیچیدگیهای جغرافیایی و تاریخی این منطقه راهحل را در همزیستی مسالمتآمیز با حفظ حقوق تمام طرفها بیایند.
* کارشناس ارشد جغرافیا و برنامهریزی