
🔻تاریخ پایانی ندارد؛ جهانهای دیگری ممکن است
🔹 بررسی سیاستهای ترامپی که مهر پایانی بر میراث نئولیبرالیسم است
🖌فواد شمس
کارشناس ارشد جغرافیا و برنامهریزی
عبارت پایان تاریخ با پیروزی نئولیبرالیسم که توسط فوکویاما بعد از تجزیه اتحاد جماهیر شوروی اعلام شد خودش عبارتی بسیاری کلیشهای شده است، حتی اکنون نقد و رد این حرف هم تبدیل به کلیشه تکراری شده است.
اما ما در اینجا از منظری دیگر به مسئله نگاه میکنیم. تاریخ پایان ندارد و تا زمانی که بشر روی کره زمین زندگی میکند هر زمان امکان تغییرات مناسبات اقتصادی و سیاسی خرد و کلان وجود دارد. کلان روایتهایی از جنس نئولیبرالیسم هم به قول مارکس آنچنان سخت و استوار هستند که عاقبت دود میشوند و به هوا میروند. همان طور که سیاستهای جدید ترامپ در قبال کانادا و مکزیک یکی از مهمترین نمادهای پیروزی نئولیبرالیسم را دود کرد و به هوا فرستاد. در مورد توافق «نفتا» سخن میگوییم.
▪️ترامپ شیپور پایان نئولیبرالیسم را نواخت؟
نئولیبرالیسم که با شعارهای کلیشهای شده و تکراری که شبیه اوراد شبه مذهبی تکرارش میکند همواره بر دست پنهان بازارها، کاهش مداخله دولت در اقتصاد، خصوصیسازی، رهاسازی تجاری، رفع تعرفهها، باز کردن مرزها،و جهانیسازی تأکید داشت.
نئولیبرالیسم از دهه ۱۹۸۰ به بعد خودش را به عنوان تنها راهحل موجود در جهان نشان میداد و به عنوان یکی از اصول اصلی سیاستهای اقتصادی جهانی شناخته میشد. اما اکنون این نئولیبرالیسم به چالش جدی کشیده شده است.
ترامپ با اجرای سیاستهای اقتصادی "آمریکا اول" (America First)، به نوعی از اصول مقدس نئولیبرالیسم فاصله گرفته. او با اعمال تعرفههای تجاری، تقویت صنایع داخلی و مخالفت با جهانیسازی، نشان داد که رویکرد نئولیبرالیستی دیگر به طور کامل قابل اجرا نیست. سبک جدیدی از سرمایهداری را ارائه داد.
ترامپ تعرفههای سنگین بر کالاهای وارداتی از کشورهای دیگر به بهانه حمایت از صنایع داخلی آمریکا یکی از اصول نئولیبرالیسم را زیر سوال برد.
ترامپ از یک سو با اینکه به بازارهای آزاد اعتقاد دارد، اما از سوی دیگر، دولت را به عنوان محافظ صنایع داخلی و کارگران آمریکایی مطرح میکند. این ترکیب از حمایت از بازارهای آزاد و مداخله دولت، یکی دیگر از افسانههای نئولیبرالیسم را بر باد داد.
همچنین ترامپ با اعمال تعرفههای تجاری و خروج از توافقهای چندجانبه و دخالت دولتی و دستوری در اقتصاد کل مقدسات نئولیبرالی را زیر سوال برد.
▪️نفتا نماد ئولیبرالیسم که فروریخت
اگر سالهاست که دستگاه پروپاگاندای سرمایهداری فروریختن دیوار برلین را نماد پایان سوسیالیسم به روایت قرن بیستمی در مغز مخاطب فرو کرده است. اعلام تعرفههای علیه مکزیک و کانادا و عملا مهر باطل زدن به توافق نفتا را میتوان نمادی از سرآغاز فروریختن افسانه نئولیبرالیسم و خرده روایتهای ملالآور اطراف آن دانست.
سیاستهای اقتصادی ترامپ نشان داد که نئولیبرالیسم به شکل سنتی، تاریخ مصرفش تمام شده.
قرارداد نفتا (NAFTA) نمادی مهم از سیاستهای نئولیبرالی در دهههای پایانی قرن بیستم بود. نئولیبرالیسم به عنوان یک ایدئولوژی اقتصادی، بر کاهش دخالت دولت در اقتصاد، آزادسازی بازارها، خصوصیسازی و گسترش تجارت آزاد تأکید داشت. نفتا به عنوان یک توافقنامه تجارت آزاد، تجسم عملی بسیاری از اصول نئولیبرالیسم بود و تأثیرات عمیقی بر اقتصاد و سیاست جهانی گذاشت.
نئولیبرالیسم با کودتای پینوشه در شیلی بروز عینی پیدا کرد و از دهه ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ به بعد، به شکل گستردهای در سیاستهای اقتصادی جهان غرب و سپس در سطح جهانی نفوذ کرد.
چند کلیشه رایج این نگاه ایدئولوژیک که احتمالا بارها شنیدهاید: رها کردن بازارها، دست پنهان، کاهش موانع تجاری و مالی برای تسهیل جریان کالا، خدمات و سرمایه، خصوص سازی در واقع انتقال مالکیت و کنترل داراییهای دولتی به کلان سرمایهداران.
عدم دخالت دولت در تنظیم اقتصاد، محدود کردن نقش دولت در اقتصاد و تأکید بر بازارهای خودتنظیمشونده. ایجاد توافقنامههای تجاری بینالمللی برای افزایش تجارت و سرمایهگذاری. همه این کلیشهها در حال فروریختن هستند.
در این بین قرارداد نفتا بین امریکا، کانادا و مکزیک به عنوان یکی از بزرگترین و جاهطلبانهترین توافقنامههای تجارت آزاد در تاریخ، نمونهای بارز از سیاستهای نئولیبرالی بود. این توافقنامه با اهدافی مانند حذف تعرفههای تجاری، افزایش سرمایهگذاری و ایجاد یک بازار یکپارچه در آمریکای شمالی، به طور مستقیم بر اساس اصول نئولیبرالیسم طراحی شد.
نفتا با حذف تعرفهها بر کالاها و خدمات، نمادی از پیروزی نئولیبرالیسم و اعلام پایان تاریخ بود. همچنین نفتا به عنوان بخشی از روند جهانیسازی اقتصاد به همگان معرفی شد.
اما از همان زمان تبعات نفتا مشخص شد. این توافقنامه منجر به افزایش نابرابری در هر سه کشور عضو شد. در آمریکا، بسیاری از کارگران صنعتی شغل خود را از دست دادند، در حالی که در مکزیک، کشاورزان کوچک ورشکست شدند.
اما در نهایت نفتا به عنوان یک توافقنامه تجارت آزاد، نمونهای بارز از اصول نئولیبرالیسم بود، که با چرخش خودکار ترامپ در کمتر از یک دقیقه همه آن دود شد و به هوا رفت.
▪️سرمایهداری انعطافپذیر
همانطور که هر آنچه سخت و استوار است دود میشود و به هوا میرود، سرمایهداری تاکنون نشان داده که خیلی سخت نیست بلکه در هر شرایطی انعطافپذیر است. سریعا خودش را با شرایط روز تطبیق میدهد. این همان خصلتی است که حتی مارکس هم به آن اشاره داشت. اما نئولیبرالیسم به عنوان یک نگاه ایدئولوژیک متولد شده از دل کودتای پینوشه و پرورش یافته در دامن تاچر_ ریگان و بلوغ یافته در توافقنامه نفتا به آخرهای خود نزدیک میشود. باید منتظر اشکال جدیدی از صورتبندیهای اقتصادی و سیاسی در سطح کلان بود.
البته که سیاستهای ترامپ را میتواند به عنوان یک تحول در سیستم سرمایهداری تلقی کرد، نه پایان آن. سرمایهداری هنوز هم ممکن است به شکلی جدید و سازگارتر با شرایط جهانی ادامه یابد.
▪️بازار به سبک چینی
دنگ شیائوپینگ گفته بود:« هنگامی که چین به صف اول کشورها برسد، ما نه تنها مسیر جدیدی برای جهان سوم خواهیم گشود، بلکه مهمتر از آن به بشریت نشان خواهیم داد که سوسیالیسم برتر از هر حاکمیت سرمایه داری است».
گویا اکنون جهان به این روز نزدیک شده است. چین با اجرای مدلی از بازار برنامهریزی شده که اقتصاد آزاد را با مداخله دولت ترکیب کرد، نشان داد که میتوان به شکلهای مختلفی اقتصاد را اداره کرد. همان مثال معروفی که چینیها میگویند: "مهم نیست گربه سیاه باشد یا سفید مهم این است که موش بگیرد."
چین نظام خود را همچون اقتصاد بازار "سوسیالیستی" تعریف می کنند که یک ادعا نیست. کافیست به تفاوت میان هند با چین توجه کنیم تا تمایز عمیق میان این دو سیستم آشکار شود. در حالی که چین و هند در سال 1949 در یک سطح از رشد قرار داشتند و هند حتی از چین نیز پیشرفته تر بود، اکنون همچنان صدها میلیون تن در هند در فقر و فلاکت دست و پا می زنند در حالیکه در چین شاهد چنین صحنههایی نیستیم. رهبران چین اقتصاد بازار را یک وسیله برای جبران عقب ماندگیها و ایجاد برابری در صحنه جهانی میدانند و نه یک هدف. نه تنها اقتصاد بازار برای چین یک هدف نیست، بلکه برنامه ریزی برای پشت سر گذاشتن آن و تعدیل مداوم پیامدهای مخرب اقتصاد بازار یکی از جنبههای مهم فعالیت دستگاهها و برنامه ریزان دولتی در چین است. درست به همین دلیل است که پیامدهای اقتصاد بازار در چین مثلا با اقتصاد بازار در هند تا ایناندازه متفاوت است.
▪️پذیرش جهان چند قطبی
شاید هر کس دیگری جز وزیر امور خارجه آمریکا در مورد چند قطبی شدن جهان حرف میزد، آن را یک نظریهپردازی عادی و مد روز در نظر میگرفتیم.
اما وقتی مارکو روبیو وزیر خارجه امریکا میگوید: "طبیعی نیست که جهان صرفاً یک قدرت تک قطبی داشته باشد. این یک ناهنجاری بود. این نتیجه پایان جنگ سرد بود. سرانجام شما به نقطهای میرسیدید که یک جهان چند قطبی داشته باشید." باید جدیاش گرفت.
شاید برای اولین بار در چند دهه است که آمریکا رسماً از هژمونی خود دست کشیده و چندقطبی بودن جهان را میپذیرد. اهمیت این تغییر بزرگ را باید درک کرد.
در واقع، با توجه به اینکه این بار با "قطبهایی" روبرو هستیم که اساساً غیر غربی هستند، احتمالاً این اولین بار در چند قرن است که غرب و آمریکا رسماً میپذیرد که در جهانی هستیم که دیگر رهبری آن را بر عهده ندارد.
شاید ترامپ همچنان دن کیشوت وار به جنگ آسیابادیها برود و فعلا منتظر باشیم که ترامپ بلوفهای دیگری بزند و مثل همه پوکربازهای خوش شانس بلوفهای اولیه اش شاید بگیرد، همان طور که جلوی بازیگران ضعیفتر یعنی فعلا پاناما و کانادا این بلوفها جواب داده. اما باید صبر کرد و دید که بازیگران قهاری مثل چین و روسیه در مقابلش چه میکنند.
اما یک چیز تا اینجا مشخص است. شاهد تغییرات بزرگی در جهان هستیم که نشان میدهد تاریخ انتها ندارد اما بالا و پایین زیاد دارد و امکانهای زیادی برای مدیریت اقتصادی وجود دارد و نئولیبرالیسم تنها راه نبوده و نیست.
منتشر شده در هفتهنامه صدا بهمن ١۴٠٣