ویرگول
ورودثبت نام
فواد شمس
فواد شمس
خواندن ۷ دقیقه·۳ سال پیش

سفرنامه استان ایلام/ فروردین 1400


#فوادشمس / کارشناس ارشد جغرافیا و برنامه ریزی گردشگری


قسمت اول

شهر #ایلام در غبار محرومیت و ریزگرد

اولین سفر سال 1400 را به ایلام رفتم. چون اولین خاطرات زندگیم در سن 3 سالگی در همین استان در شهر #آبدانان و جاده دره‌شهر به آبدانان شکل گرفته، برایم جذاب بود که بار دیگر به جایی بروم که اولین تصاویر زندگیم از آن جا به یادگار مانده است.

سفر به ایلام معمولا از جاده #کرمانشاه و اسلام آباد غرب انجام می‌شود. در سال های اخیر به دلیل این که این جاده محل ترانزیت زائران کربلا شده است تعریض شده. البته چند کیلومتری شهر ایلام هنوز هم عرض جاده کم است و مشغول تعریض بودند که متاسفانه این تعریض به جنگل‌های بلوط آسیب رسانده است. من دم دمای صبح که نزدیک ایلام بودیم صحنه تخریب جنگل را دیدم.

اولین چیزی که در بیرون شهر ایلام جلب توجه می‌کند تعداد زیاد چادرهای چوپانان در وسط مراتع و جنگل های بلوط است. ایلام از دیرباز محل استقرارعشایر بوده  که اکثرا کردهای فیلی هستند. البته تعدادی از عشایر لک و لر و اندکی هم عرب در این منطقه زندگی می‌کنند.  در سال‌های جنگ ایلام آسیب  فراوانی دید. در کنار آن در صد سال اخیر ساختار ایلیاتی این منطقه هم مثل تمام ایران خراب شده. جایگزینی درستی هم صورت نگرفته است. همه اینها و جغرافیای منطقه  دست به دست هم داده تا چهره محرومیت در ایلام شدیدتر از مناطق دیگر ایران باشد.

در ورود به شهر ایلام قشنگ می توان دو تکه بودن شهر را دریافت. یک طرف شهر قدیم است و طرف دیگر شهرک‌های تازه تاسیس بدقواره با آپارتمان هایی که اصلا به اقلیم منطقه نمی‌خورد.  محل صرف صبحانه ما در هتل زاگرس بود که در بلندی مشرف به بخش جدیدتر شهر بود. متاسفانه به دلیل هجوم ریزگردهای بیابان‌های عراق شهر در غبار فرورفته بود. اندکی ناراحت کننده بود. بعد از صرف صبحانه به سمت جاده دره‌شهر رفتیم. در میان جاده از #تنگه_رازیانه دیدن کردیم. یک تنگه زیبا که محصول حرکت تکتونیک صفحات زمین و بعد فرسایش آب و باد است. در بالای تنگه هم جنگل های زیبای بلوط بود. خوشبختانه  مردم محلی آنقدر به این جنگل‌ها اهمیت می‌دهند که سطح تخریب آن کم بود.  اما متاسفانه به دلیل کم‌بارشی امسال آبی در تنگه نبود.

قسمت دوم

سم سیمره گهواره تمدن فراموش شده

در ادامه سفر به ‌#دره‌شهر رفتیم. دره‌شهر را می توان گهواره تمدن #رودخانه_سیمره دانست. شهر تاریخی #ماداکتو سیمره در حاشیه شهر قرار دارد. شهری که روزگاری مرکز تمدنی زاگرس بوده است. البته در مورد تاریخ آن اختلاف نظر هست که آیا متعلق به عیلامیان بوده یا مادها. البته احتمالا در دوره‌های مختلف اقوام مختلف در آن سکونت داشتند. باید تحقیق دقیق شود.

اما امروز متاسفانه چندان به آن توجه نمی شود. با این که اولین سایت تاریخی است که ثبت شده است آن هم در سال 1310؛ اما این روزها حال خوشی ندارد. به نظرم باید اهمیت و جایگاه تاریخی این میراث انسانی را به مردم محلی گفت. چنان برای مردم این را جا انداخت که دیگر با موتور و ماشین به سایت تاریخی نیایند. اما خب مثل باقی جاهای ایران متولیان امر چندان به این شهر تاریخی توجه ندارند.  شهری که اکنون از آن  خانه‌های سنگی و بافت سنگی باقی مانده است. البته اکتشافات آن هم هنوز تمام نشده است. در این شهر آتشکده ای هم قرار دارد که به آن چهارطاقی می‌گویند. آتشکده‌ها لزوما کارکرد مذهبی نداشتند. اتفاقا ابتدا کارکری  معیشتی داشتند. چون آتش در زندگی گذشتگان جایگاه مهمی داشته آرام آرام تبدیل به اسطوره و آیین مذهبی شده است. بازدید از شهر تاریخی ماداکتو (#سیمره) بسیار جالب بود. بعد از آن به سمت منطقه #گاومیشان رفتیم و از تنگه بهرام چوبینه دیدن کردیم. تنگه ای که روزگاری یک دژ نظامی نفوذ ناپذیر بوده است. از ابتدای جاده اصلی تا خود تنگه مزارع کلزا و گندم منظره‌ای چشم‌نواز ساخته بود. درون خود تنگه هم واقعا باشکوه بود. دیواره‌های صخره‌ای بسیار عظیم که محل صخره‌نوردی بود واقعا انسان را می‌گرفت. در این میان یک پیرمرد بدون هیچ تجهیزاتی بالای صخره رفته بود و برای خودش هم آواز می خواند. خیلی ترسناک اما جالب بود حرکتش.

نکته عجیب دیگر میزان کاشت درختان اوکالیپتوس در حاشیه این جاده بود که برای من عجیب بود که چرا این درختان که گونه بویم منطقه نیستند را اینجا کشته شده اند. احتمالا زمان شاه و همزمان با احداث سایت‌های موشکی و راداری نظامی در این منطقه  این اقدام انجام شده که به نظرم بافت طبیعی منطقه را خراب کرده بود.


قسمت سوم

گاومیشان خروش رودخانه

اقامت ما در منطقه #گاومیشان در یک خانه روستایی بسیار با صفا و تمیز بود که زنان کرد آن را اداره می کردند. زنانی سختکوش و مهموان‌نواز اصلا آدم احساس نمی‌کرد در یک محل اقامتی است احساس می کرد  به قول سریا #نون.خ در یک خانه که عمه گیان‌ها آن را اداره می‌کنند، مهمان است. رفتار میزبانان دقیقا با ما عین مهمان‌های نزدیک بود نه لزوما #توریست و #گردشگر.. غذای خوشمزه همراه با دوغ محلی بسیار چسبید. در عصر هم در میان مزارع و مراتع آنان قدمی زدیم. خوشبختانه رونق کشاورزی و دامداری امیدبخش بود، البته چهره محرومیت خصوصا در زیرساخت‌های زندگی مدرن در آن جا بسیار مشهود بود. خانه‌ها به شکلی ساخته شده بودند که انگار موقتی هستند. برخلاف مناطق #کردستان و #اورامانات که من تجربه زیست در آن را دارم در این منطقه خبری از معماری سنتی نبود. احتمالا به این دلیل که یک‌جانشینی در این منطقه سابقه طولانی ندارد و نهایتا 2-3 نسل است که مردم عشایر یک‌جانشین شده اند. از طرف دیگر آن ساختار قدیمی عشیره‌ای هم تخریب شده است یک حالت پادرهوا و موقتی دارند.

پل معروف گاومیشان را هم بازدید کردیم. در سیل سال 98 این پل تاریخی آسیب دید اما سرپا ماند در عوضش پل تازه تاسیس کلا تخریب شده بود. احتمالا عکس‌ها و فیلم‌هایش را دیده اید. اکنون یک پل موقتی آهنی زده بودند. این منطقه به دلیل این که سر راه #پلدختر و اتصال ایلام به #خوزستان و #لرستان است محل مواصلاتی مهمی محسوب می شود. باید به آن توجه ویژه شود.

قسمت چهارم

#آبدانان  نوستالژی کودکیم


بعد از صرف صبحانه به سمت آبدانان راه افتادیم . آبدانان برای من از این لحاظ اهمیت زیادی دارد که اولین خاطرات کودکیم در این شهر شکل گرفته است. اولین تصاویری که از زندگیم یادم می‌آید همین جاده #دره‌شهر به آبدانان است. جاده ای زیبا و بکر که از درون جنگل‌های کوهستانی بلوط به صورت پیچ در پیچ می‌گذرد. خوشبختانه  حفاظت از آن هم خوب بود.  در طول جاده چشم‌نواز گله‌های گوسفند فراوانی هم دیدیم. به شهر آبدانان رسیدیم. آبدانان به دلیل قرار گیری سایت موشکی و پدافندی از دیرباز اهمیت داشت. اما به جز همان شهرک نظامی ارتش بقیه شهر واقعا هنوز هم محرومیت فراوانی داشت. از آبدانان به سمت #آبشارماهوته رفییم.  آبشاری زیبا که خوشبختانه هنوزهم پر آب بود.  واقعا منظره‌ای چشم‌نواز ایجاد کرده بود. در دل صخره‌های آبشار لانه پرستوها قرار داشت و پرواز پرستوها در دشتی پر از لاله و گل‌های رنگارنگ اصلا یک حالت نوستالژی عجیب برای انسان ایجاد می‌کرد. روستای #ماهوته هم در کنار آبشار بود که وقتی در سکوت به صدای زندگی روستا گوش می‌کردی پرتاب می‌شدی به داستان‌هایی که از روستاها خوانده ای.  در ادامه به سمت دریاچه دوقولو  آبدانان رفتیم که در نوع خود کم نظیر است. مردم در آن آبشار اگر به شنا مسلط باشند و تجهیزات داشته باشند تنی به آب می‌زنند. آبی زلال و شفاف داشت. البته متاسفانه به دلیل بارندگی کم آن جا هم کم آب شده بود.

در بازگشت دوباره پیچاپیچ جاده آبدانان به دره‌شهر در دل جنگل‌های کوهستانی بلوط  برای من حس نوستاۀزی خاطرات کودکی را زنده کرد. امیدوارم این جاده زیبا همین جوری حفظ شود و شاهد تخریبش نباشیم.

قسمت پنجم

در مسیر بازگشت همراه با کوچ ایل


روز آخر از مسیر #پلدختر بازگشتیم. به دلیل تخریب سیل سال 98 مسیر را دور زدیم تا به اتوبان #اندیمشک به #خرم آباد برسیم. مسیر عالی و پر شکوه بود. به دلیل این که از دل کوهستان‌های #لرستان می گذشت مناطر عجیبی داشت. واقعا این کوهستان‌ها باشکوه هستند. به دلیل هم‌زمانی سفر ما با کوچ عشایر در طول جاده بارها و بارها گله‌های عشایر را دیدیم که از سمت مناطق گرمسیر #خوزستان به مناطق خنک تر لرستان در حرکت بودند. متاسفانه به دلیل سیاست‌های غلط که از زمان رضاخان تاکنون امتداد داشته ساختار ایلیاتی کامل در این منطقه هم تخریب شده است و این واقعا ضربه مهمی است. اما هنوز هم کوچ عشایر دیدنی است هر چند با نیسان آبی وسایل خود را حمل و نقل کنند.

اتوبان تازه تاسیس اندیمشک به خرم آباد هم دیدنی بود. تونل‌های فراوان در دل کوهستان باشکوه واقعا انسان را می‌گرفت. جنگل‌های بلوط این منطقه بسیار پرتر از ایلام بود. امیدوارم این جاده سازی موجب تخریب بیشتر این جنگل‌ها نشود. البته همین الان هم مسیر حرکت  کوچ ایل را خراب کرده بود و گله‌های گوسفند مجبور بودند از حاشیه اتوبان بروند که احتامالا خطرات زیادی دارد. در نهایت در #خرم‌آباد ناهار خوردیم. شهری بسیار زیبا. خیابان اصلی شهر را هم گشتیم اما چون مصادف با 13 بدر بود شهر کلا تعطیل بود اما خیابان اصلی منتهی به #فلک_افلاک با درختان چنار بلند زیبایی خاصی در خلوتی داشت و عکس یادگاریمان را با قلعه گرفتیم و از راه #اراک به #تهران بازگشتیم.

#فوادوگردش



فوادشمسگردشگریسفرایلامآبدانان
فواد شمس، کارشناسی ارشد برنامه‌ریزی گردشگری از دانشگاه تهران، علاقه‌مند به سفر، معرفی کتاب، ژئوپلتیک و اندکی هم کریپتو ساکن کرج
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید