خرد اندیشه سیاسی
منتشر شده در هفتهنامه صدا
فواد شمس / کارشناس ارشد جغرافیا و برنامهریزی
در دفاع از مفاهیم سیاسی و آکادمیک نباید ترس داشت و باید شجاعانه برخورد کرد. برای همین من بر خود لازم میدانم به عنوان یک دانشجو و علاقهمند به مباحث سیاسی این کار را انجام دهم.
پوپولیسم فحش نیست، پوپولیسم یک مفهوم سیاسی به معنای سیاست فراطبقاتی است. به معنای اتخاذ سیاستی که طبقات مختلف اقتصادی را ورای اقتصاد سیاسی در بر بگیرد.
پوپولیسم در فضایی معنا مییابد که منازعات طبقات اقتصادی در اقتصاد سیاسی یک جامعه به نوعی بنبست یا اجماع میرسد که دیگر نمیتوان انتظار داشت مطالبات اقتصادی یک طبقه خاص بتواند بر دیگر طبقات اجتماعی و اقتصادی کشور تفوق یابد.
در نتیجه مردم یک جامعه به یک اجماع خواسته یا ناخواسته میرسند و روش پوپولیستی به معنای مردم گرایی فراطبقاتی را مدنظر میگیرند تا مناسبات اقتصادی کشور را بر مبنای یک آتشبس اعلام نشده جلو ببرند و دست از نبرد طبقاتی بردارند.
پوپولیسم بر اساس معنای لغوی خود در زبان انگلیسی یعنی مردمگرایی. این مردمگرایی به خودی خود خوب یا بد نیست و منفی یا مثبت نیست. بلکه میتواند انواع مختلفی داشته باشد.
پوپولیسم از لحاظ تاریخی و آکادمیکی محصول شکست انقلابهای کارگری و پرولتری کشورهای اروپای غربی خصوصا آلمان در اوایل قرن بیستم بود. در نهایت طبقات مختلف اجتماعی و اقتصادی به این نتیجه رسیدند نمی توانند تفوق طبقاتی، چه طبقه کارگر چه طبقه سرمایهدار را بر دیگران تحمیل کنند. در نتیجه رو به سوی سیاست های مردمگرایانه فراطبقاتی و اصطلاحا پوپولیستی آوردند.
در واقع پوپولیسم را میتوان یک سیاست تودهای دانست. بدین معنا که وقتی احزاب چپگرا به دلیل توازن قوا نتوانند قدرت سیاسی را برای طبقه کارگر و پرولتاریا کسب منند. را به سوی سیاست تودهای و تشکیل حزب تودهای میآورند.
این امر به خودی خود نه بد است نههخوب، یک تاکتیک سیاسی است.
البته پوپولیسم تنها تاکتیک احزاب چپگرا نبوذ. بلکه احزاب ناسیونالیست و راستگرا هم خصوصا در آمریکای لاتین و برخی کشورهای عربی و شمال افریقا به نوعی از پوپولیسم روی آوردند.
یکی از عروج پوپولیسم در کشورهای آمریکای لاتین بود که نمونه بارز آن آرژانتین دهه 60 و 70 میلادی به نمایندگی پرونیستها بود. آنان نیز با تکیه بر احساسات ملیگرایانه و تمام خلقی و مردم گرایانه سیاستهای پوپولیستی خود را جلو بردند.
اما دوران اوج واقعی پوپولیسم چپ اوایل قرن بیست و یکم با پیروزی احزاب مردمگرای چپگرا خصوصا در کشورهای آمریکای لاتین بود. در جایی که طبقه کارگر با اتحاد با طبقه متوسط شهری و برخی نخبگان سیاسی توانست اتحادی علیه دیکتاتوریهای نظامی کودتایی آمریکای لاتین راه بیاندازد.
این پیروزیها نشات گرفته از تجربه مثبت مبارزه تودهای و تمام مردمی و پوپولیستی علیه پینوشه بود. پیروزی اتحاد سراسری مردمی و پاپیولار در رفراندوم شیلی علیه دیکتاتوری پینوشه در شیلی دهه 90 میلادی مقدمهای برای برآمدن نوعی نیروی چپگرای مردمی و پوپولیستی در قرن جدید باشد که توانایی بسیج تودهها را برای رسیدن به خواستههای دموکراتیک و عدالتخواهانه اقتصادی را دارد و البته با روشها و تاکتیکهای کلاسیک چپ سوسیالیستی مارکسیستی مرزبندی دارد که در این مجال جای پرداختن به آن نیست. در جای مناسب باید بحثش را کرد.
در سالهای اخیر نیروهای مردمگرای فراوانی با تجدیدنظر در نگاههای کلاسیک طبقاتی _ مارکسیستی خود به سمت اتحاد طبقاتی بین کارگران، کارمندان، مزدبگیران، خرده بورژوازی، صاحبان کسب و کارهای خر، نخبگان جوان و فناوران جدید رفتند.
نتیجه آن هم پیروزی نیروهای مردمگرایانه به نام پودموس در اسپانیا و سیرریزا در یونان و حتی احیای نسبی حزب کارگر بریتانیا به رهبری کوربین و بازگشت چپهای فرانسوی بود. یا پیروزی چپ در اسلوواکی باشد.
اما شاید جالبترین نیروی مردمگرای پوپولیست که موفقیت نسبی کسب کرد، اتحاد بین اوباما و سندرز برای احیای حزب دموکرات آمریکا بود که شدیدا در باتلاق راستگرایی نئولیبرالی فرورفته بود.
به هر روی این مطلب کوتاه را نوشتم که از مفاهیم و واژههای سیاسی در مقابل درک سطحی عوام فریبانه دفاع کنم. متأسفانه در ایران یک درک نادرست از واژه پوپولیسم رایج شده است و انگار پوپولیسم فحش سیاسی است. بگذارید خلاقه کنم. پوپولیسم فحش سیاسی نیست گ یک روش و منش سیاسی است که میتواند کارکرد مثبت داشته باشد یا کارکرد منفی!
آن چیزی که شما و بخش بزرگی از افکارعمومی ایران میخواهید آن را نقد کنید «عوام فریبی» است. خوشبختانه در زبان فارسی ما واژه عوام فریب را داریم. میتوانید برای توصیف رفتارهای نادرست عوامفریبانه از آن استفاده کنید و آن را نقد کنید. از واژه پوپولیسم و خیلی از واژههای سیاسی دیگر باید اعاده حیثیت شود.
در انتها پیشنهاد میکنم این کتاب را بخوانید.