فواد مثبت
فواد مثبت
خواندن ۴ دقیقه·۵ سال پیش

چطور مردم را عاشق محصولات‌مان کنیم؟

مثلا همین ایشون! ( البته شخصیتش رو تایید نمی‌کنم!)
مثلا همین ایشون! ( البته شخصیتش رو تایید نمی‌کنم!)


بسم الله.

تا حالا به این فکر کردی که چرا وقتی توی مستند ها پای مراحل ساخت یه نان مرغوب به دست یه نانوا ، یا

ساخت یه اثر هنری زمان بر به دست هنرمندش می‌شینی، لذت می‌بری و اون نتیجه نهایی رو واقعا دوست داری؟

یا مثلا چرا با نگاه به طراحی مسجد های قدیمی، محو زیبایی اون ها می شیم و دلمون می‌خواد ساعت ها بهشون زل بزنیم؟

چند وقت پیش داشتم ویدیویی از مراحل ساخت یه چاقوی فولادی دست ساز رو نگاه می‌کردم که توسط یه تیم فوق العاده حرفه‌ای با روشی برای ساختن چاقو که بیش از هزار سال پیش برمی‌گشت نگاه می‌کردم.

یک تیم چند نفره که هر کسی مسئول ساخت یک بخش از اون چاقو بود.

یکی چرم گوشفند رو درست می‌کرد و بعد از چندین ساعت پرداخت اون چرم، غلاف چرمی چاقو رو به زیبایی هر چه تمام تر ساخت.

یکی دیگه چوب خاصی رو پیدا کرد،‌داخل روغن های مختلف خوابوندش و در نهایت یک دسته ظریف و محکم برای اون چاقو ساخت.

یکی دیگه تیغه چاقو رو از یک تکه آهن سرد و بدشکل به یه اثر هنری و البته فوق العاده محکم و تیز تبدیل کرد.

و نفر آخر هم لوگوی برندشون رو روی تیغه و کف دسته چاقو با مهارتی باورنکردنی حکاکی کرد.


توی هر لحظه دیدن این مستند کوتاه‌، احساس شعف و انرژی داخل من جریان داشت.

در حالی که من نه کارم و نه پیشینه خانوادگی ام هرگز به ساخت چاقوی دست ساز ربطی نداشته.

نه فقط چاقو، بلکه خیلی از کارهای سخت و هنرمندانه دیگری هستند که هر کدوم از ما دوست داریم ساعت ها کنار هنرمندانشون بنشینیم و از ساخت محصولاتشون لذت ببریم.


شاید ملموس ترین مثالی که میشه زد، خط تولید محصولات اپله( البته اپل زمان مرحوم استیو جابز نه اپل فعلی و احتمالا آینده)

همه ی ما از دیدن خط تولید محصولات اپل شگفت زده می‌شیم. اینکه چطور تیم طراحی با دقت طراحی های مختلف و جنس انواع فلزات رو بررسی می‌کنن تا دقیقا به همون آلیاژی که برای محصولاتشون می‌خوان برسن.

اینکه چطور تیم مهندسی نرم افزار و سخت افزارشون رو طراحی می‌کنن تا به یه محصول نهایی تبدیل بشه و از همه مهمتر، اینکه چطور استیو جابز روی سن می‌رفت و محصول نهایی اش رو معرفی می‌کرد.


چرا انقدر شور و هیجان برای این محصول وجود داره؟ در حالی که سامسونگ و ال جی و گوگل و موتورولا و و.... دقیقا همین خط تولید رو دارن؟ اما بعید می‌دونم کسی تا حالا آرزو کرده باشه که کاش فقط می‌تونستم ده دقیقه کنار طراح بدنه محصولات ال جی بشینم!


جواب سوال ما توی تحقیقاتی که هوبرت دریفوس(که بیشتر از چهل سال در دانشگاه برکلی فلسفه تدریس کرده) و سین دورانس کِلی( رئیس سابق دپارتمان فلسفه دانشگاه هاروارد) انجام دادن،‌داده شده!


به طور خلاصه این دو فیلسوف! بیان می‌کنند که در دوران روشنفکری و پس از انقلاب صنعتی، دیگر جازای زندگی دارای هدف و مفهوم نیستند.

برای مثال در گذشته کسی که کارش ساخت چرخ ارابه بوده، انواع مختلف چوب را با توجه به پتانسیل هایی که هر کدام داشتند،‌برای بخش های مختلف چرخ انتخاب می‌کرده، آن‌ها را می‌تراشیده و در نهایت به چیزی که برای هدفی مشخص نیاز بوده، خلق می‌کرده.

اما در عصر روشنفکری دیگر کمتر به چنین تفکری بها داده می‌شود.

چرخ، چرخ است و چوب، چوب! و تنها چیزی که اهمیت دارد توجیه پذیری خط تولید با توجه به درآمد آن خواهد بود.


دریفوس و کلی توضیح می‌دهند: در دوران قدیم وظیفه صنعتگر، ایجاد هدفمندی نبود! بلکه این بود که مهارت شناخت هدفمندی هایی که در آن زمان وجود داشت را در خودش پرورش دهد!

سخت شد؟

" از آن‌جا که هر قطعه چوب،‌متمایز است، هویت خاص خودش را خواهد داشت.

نجار باید با چوب ی که با آن کار می‌کند،‌رابطه‌ای صمیمی برقرار و مزیت های ظریف هر چوب، نجار را به پرورش و مراقبت از آن دعوت می‌کرد"


به همین دلیل در ادامه ادعا می‌کنند کارهایی مانند ساخت آن چاقو، به این دلیل به دل ما می‌نشینند که نگاه ناشی از رضایت در چهره صنعتگر، که برای استخراج یک اثر هنری از درون مواد اولیه خام است،‌نگاهی است که قدردانی از چیزی را نشان می‌دهد که در مدرنیته، دست نیافتنی و ارزشمند است.

هرگونه حرفه‌ای که از سطح بالایی از مهارت پشتیبانی کند، باعث به وجود آمدن احساس تکریم در بینندگان می‌شود.

در ساختار کلی هر پروژه‌ای، هموراه محلی برای فردیت و صنعتگری وجود دارد... صد سال بعد ممکن است مهندسی ما قدیمی به نظر برسد-مانند تکنیک های استفاده شده برای کلیساهای قرون وسطی- اما محصولات ما همچنان خوش نام و رشک برانگیز باقی خواهند ماند.


یعنی هدفمندی و ظرافت کشف شده توسط چنین تلاش هایی،‌به خاطر مهارت و قدردانی ذاتی موجود در صنعت گر است، نه نتایج حاصل از آن کار.

به عبارت دیگر، آیفون محصولی بی همتا نیست، اما نحوه ساخت و شکل دهی آن می‌تواند بی همتا باشد.


به همین دلیل فکر می‌کنم زمانی که مشتری بفهمد که این محصول چطور با عشق و مهارت و همین طور ساعت های متمادی کار حرفه‌ای تولید شده، ناخودآگاه جذب آن می‌شود و از آن جایی که می‌خواهد خودش را به گروه حرفه‌ای شما منتصب کند،‌محصول شما را ولو به قیمت چند ساعت در صف انتظار ایستادن، خواهد خرید.



درباره خطر انقراض و همچنین تصعیدگی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید