بالاخره ژاپن جان سخت هم پس از بمباران اتمی ناکازاکی و هیروشیما ناگزیر به تسلیم شد. برای نخستین بار امپراتور، یعنی فرزند خدا، در پیامی رادیویی با صدای خودش در رادیوی ملی ژاپن تسلیم کشور مقدس را اعلام کرد. این نخستین بار بود که مردم ژاپن صدای امپراتور را می شنیدند. طی ۲۶۰۰ سال، خاندان هیروهیتو تنها سلسله ای بودند که در جایگاه خدایی بر ژاپن حکومت می کردند. هیچکس انتظار شکست ژاپن را نداشت. مگر خدا و یا فرزند خدا شکست می خورد؟ تسلیم می شود؟ با کسی مذاکره می کند؟!!!
ولی ژنرال داگلاس مک آرتور فرمانده عالی متفقین، تنها به تسلیم شدن ژاپن بسنده نکرد. گرچه مراسم رسمی تسلیم در ۲ سپتامبر ۱۹۴۵ بر عرشه ناو میسوری آمریکا برگزار شده بود، ولی مک آرتور خواهان چیز دیگری بود.
تا پیش از تسلیم ژاپن در جنگ دوم، امپراتور در پس پرده بود. هیچکس جسارت و گستاخی دیدن او و شنیدن صدایش را نداشت. احدی از مردم ژاپن او را و پدرانش را ندیده بودند و صدایش نیز به گوش کسی نرسیده بود.
ولی مک آرتور با پافشاری مستمر پس از تسلیم محض ژاپن نه تنها خواهان اعلام تسلیم ژاپن توسط شخص امپراتور بود، بلکه می خواست با او دیدار کرده و عکس و فیلم بیندازد. بالاخره هم با او در کاخش دیدار و گفتگو کرد و عکس انداخت. مک آرتور بدین وسیله قصد داشت تابوهای موجود در جامعه ژاپن پیرامون قدسیت امپراتور شکسته شده و امپراتور از عرش به فرش آمده و از جایگاه لاهوتی به ناسوتی نزول کند. تا پیش از این عکسبرداری، امپراتور شخصیتی قدسی، دور از دسترس و به ویژه شکست ناپذیر پنداشته می شد. ولی مک آرتور امپراتور را از حاکمی مطلق به نمادی ملی-دنیوی کشاند. زان پس هیرو هیتو، حاکمی شکست خورده و فردی معمولی بود و نه خدا و پسر خدا و یا نایب او.