امیرحسین محمدی
امیرحسین محمدی
خواندن ۴ دقیقه·۲ سال پیش

من از اونایی نیستم که درد و دل کنم

تو ذهنم کلی مطلب میگرده، کلی چیز یادم میاد ولی انقدر که بهم ریخته هست، نمیدونم چی بگم، کدوم رو بگم. بیام از این بگم که چرا تو کشور خودم نمیتونم به جایی برسم یا بیام بگم تو کشور دیگه هم اجازه ورود بهم نمیدن.

بیام ببینم هر کسی که باهاش دوستم از یه خانواده لاکچری هست و همه به پول باباشون مینازن و من باید کلی تلش کنم چون خانواده ام اونقدر هزینه نداره بهم بده. میبینم گوشیم یه گوشی سال ۲۰۱۵ هست که دیگه آپدیت براش نمیاد ولی دوستم شنبه که گوشیش رو دزدیدن، فردا از باباش ۴۶ تومن پول گرفتیم رفتیم iPhone 13 Pro خرید. تازه بلد هم نبود باهاش کار کنه همش میگفت الان این چیه اینجا و اون چیه.

میبینم دوستم زنگ زده میگه میخوام برنامه نویسی یاد بگیرم به بابام گفتم مک بخر برام و بابام گفته فقط بهم مدل بگو تا سفارش بدم.

من اینطوری زندگی نکردم. در توانم بوده خودم خریدم. نتونسته باشم نخریدم. نرفتم به بابام بگم چون وقتی بگم این رو میخوام و اونم نتونه برام فراهم کنه چرا بهش عذاب وجدان بدم؟

سه سالی هست که کار میکنم مثلا. این شرکت، اون شرکت، اون گفت بچه ای، اون گفت کوچیکی، اون گفت راه خونه ات دوره، اون گفت جو ما همه بالای ۳۰ سال هستن شما بچه ای. چرا وقعا؟ چرا مثلا فکر میکنید اون که ۳۰ سالشه از یه ۲۵ ساله بیشتر میفهمه.

چرا من نمیتونم تا همین ترکیه رو برم که کنارمون هست و تازه ویزا نمیخواد؟ چرا زندگی ها اینطوری شده؟ چرا واقعا من باید شبا ساعت ۳ شب بخوابم و صبح ساعت ۷ بیدار بشم برای ادامه کار؟ چرا باید کار رو به درس ترجیح بدم؟

از کشور اروپایی نداشتم دعوت به همکاری ولی گرجستان و ترکیه کشور هایی بودن که چند تایی داشتم. واقعا هم اوکی بودن. ترکیه کنسل شد به خاطر زبان ترکی بلد نبودن. گرجستان شد برای اینکه اونجا باید یه جایی میگرفتم برای زندگی و نداشتم هزینه اون رو.

بحث من فقط مالی نیست. بحث یه بحث کلی هست. من حتی عاطفی ام واقعا زندگی خوبی ندارم. من یه آدمی ام واقعا اگه به کسی محبتی کنم یا کاری براش انجام بدم هیچ چشم داشتی، هیچ انتظاری ازش ندارم. یعنی نمیگم اگه من امروز ناهار مهمونت کردم فردا تو باید مهمونم کنی. اصن یهو دیدی فردا هم باز گفتم مهمون من تو حساب نکن. ولی انتظار دارم ببینن. یادشون باشه.

من با یکی نزدیک به ۶ ساله دوستم. این همه محبت، این همه کار، این همه فیلم و سریال، تعمیر و نصب و اینا، بعد بهش میگم داری از این خیابون رد میشی یه ترمز بزن منو سوار کن تا خیابون بعدی بهم میگه چقدر توقع داری!

پیش دوستام بهم میگن مشاور :) یعنی واقعا مشکلی دارن میان میگن امیر ما فلانیم نمیدونم با فلان دختر دوست شدیم کات کردیم. من برای اینکه اون دوستم آروم بشه، خودم رو بیدار نگه میدارم باهاش چت میکنم ولی تهش بهم میگه: تو که عاشقی نمیفهمی!

آره. شاید تو میفهمی که فقط با طرف سه روز دوست بودی. من از رابطه ام نمیگم. به کسی هم نگفتم. من با یکی سه سال دوست بودم. سه سال عدد کمی نیست واقعا. تهش شد یه جمله: امیرحسین تو پسر خوبی هستی ولی من میخوام فقط با هم دوست باشیم :)

و من نپرسیدم چرا. فقط متعجب مونده بودم خیره به چت، خیره به پیام. خیره به پیام های قبلیش. من عاشق نبودم؟ تو که با دختره سه روز دوست بودی عاشقی؟

یکی از دوستام دیروز پنج صبح بهم پیام داده بیداری. خب خواب بودم ندیدم. صبح پا شدم زنگ زدم چی شده بود کار داشتی. میگه: همون موقع که پیام دادم باید بیدار میشدی جواب میدادی.

ببخشید من یادم نبودم از شما حقوق میگیرم که اسندبای باشم برای پیام های شما. واقعا خسته کننده شده یه چیزایی. واقعا خودت رو برای خودت نمیخوان. میخوام یه ابزار باشی که هر وقت بهت نیاز داشتند ازت استفاده کنند. یه روز براشون از پست بسته تحویل بگیری، یه روز بهش یاد بدی iOS چطوریه. یه شب تا صبح به حرفاشون گوش بدی و غیره . . .

ولی وقتی بهشون نیاز داری میرن تو ۱۰۰ تا سوراخ موش قایم میشن که بگن کار داریم بعدا. من متاسفانه بلد نبودم بگم نه. بلد نبودم بگم بعدا. فکر کردم اگه کمک کنم پس فردا نیاز بهشون داشته باشم میان میگن آره داداش ما کمکت میکنیم.

افرادی که تا دیروز نمیدونستن x چیه و وقتی بهش رسیدن جوری رفتار میکنن که انگار اونا بهتر میشناسنش و جوری نظر میدن که میخوام آدم رو قانع کنن که اونا درست میگن. درباره موضوعی اطلاعات ندارید لطفا نظر ندید. به خدا اگه سکوت کنید خیلی سنگین تر هستید تا اینکه یه چیزی بگید و انتظار داشته باشید درسته.

تازه روش پا فشاری هم کنید که دارید درست میگید.


اصلا نمیدونم. نمیدونم چرا اینا رو گفتم. ربط موضوعات رو نفهمیدم، هر چیزی اومد رو گفتم.

شاید یه مقدار از چیزای تو ذهنم بود که نیاز بود خالی بشه. نیاز بود تخلیه بشه. شاید بتونم بهتر فکر کنم. شاید الان آزاد تر باشم.


حرفی سخنی چیزی ندارم. اگرم تایپو دیدید، اینجا تاریکه و کیبورد بکلایت نداره.

امیرحسین.

دوستزندگی
توسعه دهنده نرم افزار. amirhossein.info
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید