این تکنیک مجموعهای از سوالات است که به فرد کمک میکند تا موضوع و مسئله مورد نظر خود را از زوایای مختلف مورد بررسی قرار داده و به ایدههای جدیدی دست یابد که در شرایط معمول تصور این ایدهها دور از ذهن به نظر می آید.

اسکمپر برای اولین بار توسط باب ابرل، برای پرداختن به سؤالات هدفمند که به حل مشکلات یا خلاقیت در جلسات طوفان مغزی کمک می کند.
این تکنیک با استفاده از یک سری ویژگی ها ساخته شده است که ابتدای هر واژه نام ایم تکتیک را ایجاد کرده است. با توجه به تصویر زیر حروف ضخیم تر از بالا به پایین عبارت SACAMPER را نشان می دهند.

در ادامه هر یک از این ویژگی های توضیح داده می شوند:
تکنیک جایگزینی روی قسمت های موجود در محصول، خدمات یا راه حل متمرکز شده است که می تواند با دیگری جایگزین شود. در این بخش از بحث، شرکت کنندگان در جلسه روی تصمیم گیری برای جایگزینی بخشی از فرآیند با بخش دیگر تمرکز می کنند. سوالات زیر سوالاتی هست که باید از خود بپرسیم:
چه بخشی از فرآیند را می توان بدون تأثیرگذاری بر کل پروژه جایگزین کرد؟
چه کسی یا چه چیزی بدون تأثیر بر روی روند می تواند جایگزین شود ؟
چه بخشی از روند را می توان با گزینه های بهتری جایگزین کرد ؟
اگر نگرش و حسمان را نسبت به این محصول تغییر بدهیم، چه اتفاقی میافتد؟
آیا می توان زمان یا مکان پروژه را جایگزین کرد ؟
چه اتفاقی می افتد که بخشی از پروژه را با دیگری جایگزین کنیم ؟
در چه جای دیگری می توانستید محصول را بفروشید ؟
آیا می توانیم از جایگزین دیگری استفاده کنیم ؟
آیا می توانیم دستگاه فعلی را با دستگاه بهتری جایگزین کنیم ؟

تکنیک جایگزینی روی قسمت های موجود در محصول، خدمات یا راه حل متمرکز شده است که می تواند با دیگری جایگزین شود. در این بخش از بحث، شرکت کنندگان در جلسه روی تصمیم گیری برای جایگزینی بخشی از فرآیند با بخش دیگر تمرکز می کنند. سوالات زیر سوالاتی هست که باید از خود بپرسیم:
آیا می توانیم دو مرحله از روند را با هم ادغام کنیم ؟
آیا می توانیم دو فرآیند را همزمان انجام دهیم ؟
آیا شرکت ما می تواند منابع را با شریک دیگری در بازار ترکیب کند ؟
آیا می توانیم دو یا چند مؤلفه را با هم مخلوط کنیم ؟
آیا می توانیم فناوری های X و Y را با هم ترکیب کنیم ؟
اگر این محصول را با یک محصول دیگر ترکیب کنیم، چه چیز جدیدی ساخته میشود؟
اگر اهداف مختلف را با هم ترکیب کنیم چه اتفاقی میافتد؟
چه چیزهایی را میتوانیم با هم ترکیب کنیم تا کاربردهای این محصول به بیشترین حدش برسد؟
چطور میتوانیم استعدادها و منابع موجود را با هم ترکیب کنیم تا رویکرد جدیدی به این محصول بهدست آوریم؟

سازگاری به بحثی در مورد طوفان مغزی اشاره دارد که هدف آن تنظیم یا ترکیب محصول یا خدمات برای تولید بهتر است. بدان معنی که هدف از سازگاری ، اصلاح یا بهبود محصولات، خدمات یا فرآیند برای دستیابی به خروجی بهت است.اصلاح شامل تغییرات کوچک یا اساسی در کل پروژه است. این ویژگی می تواند به تغییرات جزئی یا تغییرات اساسی در کل پروژه منجر شود. Adaption یا سازگاری یکی از تکنیک های کارآمد برای حل مشکلات از طریق تقویت سیستم موجود است. سوالات زیر سوالاتی هست که باید از خود بپرسیم:
برای رسیدن به نتایج بهتر باید چه تغییری کنیم ؟
در این مورد خاص چه کار دیگری می توان انجام داد ؟
چگونه می توان روند موجود را بهبود بخشید ؟
چگونه می توانیم محصول موجود را تنظیم کنیم؟
چگونه می توان فرایند را انعطاف پذیرتر کرد ؟

روش اصلاح عبارت است از تغییر روند به روشی که قابلیت های ابتکاری بیشتری را ایجاد می کند یا مشکلات را برطرف می کند. این تغییر بیشتر از تنظیماتی است که بر روند کلی متمرکز است. به عنوان مثال، می تواند روند پروژه را کاهش دهد یا دیدگاه ما را در مورد چگونه نگاه کردن به مشکل را تغییر دهد.
چگونه اصلاح فرایند باعث بهبود نتایج خواهد شد ؟
اگر یک پایگاه مصرف دوگانه داشته باشیم چه می شود ؟
اگر بازار متفاوت از اکنون بود، فرایند چگونه به نظر می رسید؟
آیا می توانیم فرآیند را تغییر دهیم تا کارآمدتر عمل کنیم ؟
اگر محصول دو برابر اندازه فعلی باشد، چه می شود ؟

این تکنیک مربوط به چگونگی قرار دادن محصول یا فرآیند فعلی یا چگونگی استفاده از محصول موجود برای حل مشکلات است. به عنوان مثال، از این روش می توان برای یادگیری نحوه تغییر یک محصول موجود به یک بخش دیگر از بازار یا تغییر نوع کاربری استفاده کرد.
چه بخش های دیگری در شرکت می تواند از محصول استفاده کند ؟
در صورت استفاده در جای دیگر، مزایای آن برای محصول چیست ؟
چه می شود اگر یک بخش از تقسیم بازار را برای محصول فعلی، هدف قرار دهیم ؟
آیا می توانیم یک مرحله خاص به فرآیند اضافه کنیم تا جایگزین دیگری شود ؟
از چه راه های دیگری می توانیم استفاده کنیم ؟
آیا می توانیم زباله ها را برای استفاده های دیگر بازیافت کنیم ؟

این تکنیک همان طور که از نامش پیداست ، با هدف شناسایی بخش هایی از فرآیندی است که می تواند برای بهبود محصول یا خدمات فرآیند از بین بروند. همچنین به کشف قسمت های غیر ضروری پروژه کمک می کند.
اگر این قسمت را حذف کنیم، چه اتفاقی می افتد ؟
چگونه می توانیم بدون بخش خاصی از پروژه به همان خروجی برسیم ؟
آیا به این قسمت خاص احتیاج داریم ؟
اگر با نیمی از منابع کار می کردیم، چه می شد ؟
چطور میتوانیم این محصول را کوچکتر، سریعتر، سبکتر یا جالبتر کنیم؟

تکنیک معکوس یا تنظیم مجدد با هدف کشف پتانسیل نوآورانه هنگام تغییر ترتیب روند در خط تولید، انجام می شود. معکوس کردن فرآیند یا بخشی از آن می تواند به حل مشکلات یا تولید محصول خلاقانه تر کمک کند.
اگر این پروسه را کلا برعکس کنیم چه میشود؟
اگر ترتیب وقایع را عوض کنیم چطور؟
چگونه می توانیم وضعیت فعلی را برای خروجی بهتر ، تنظیم مجدد کنیم؟
چه می شود اگر آن را رو به عقب در نظر بگیریم ؟
جایگزین کردن کدام یک از اجزای سازنده باعث میشود ترتیب انجام کارها تغییر کند؟
آیا می توانیم عناصر را تعویض کنیم؟

تنظیم و تهیه: رامین کامجو