منظور از کنار گذاشتن واقعیتِ مادر، یعنی شاعر در شعر خود، نه از واقعیت، بلکه درکِ خودش از واقعیت را نشان میدهد. با تصاویری که تقلیدِ جهانِ واقع نیستند؛ بلکه آن طور که شاعر درک کرده نشان میدهد.
مثلا در یکی از اشعار رویایی داریم:
«در لحظه خاکستر، رفتارم از آتش بود؛ وقتی که میدیدم ابری قفسم را میگریید»
خودِ رویایی توضیح داده که در یک غروب خاکستری که حس اسارت میکرده، باران شروع به باریدن کرد.
پس قطرههای باران، برای او حکم میلههای قفس را داشتند و اینطور در شعر پدیدار شد.
در واقع مسئله، بیشتر نحوه بیانِ شاعر است، که تصویرِ شعری را صریح و روشن تحویل مخاطب بدهد یا نه!
مثلا همین شعر رو اگر رویایی اینگونه بیان میکرد که:
«باران میبارد و قطرههای باران، گویی میلههای قفس من هستند»
یک تصویر شعری خیلی متعارف میشد.
اصلِ حرفِ رویایی اینه که شاعر بهتره به جای اینکه دو سرِ یک تصویر شعری یا مثلا یک تشبیه را، خیلی ساده کنار هم قرار بده و خیلی صریح بیان کنه؛ فاصله یا حجمی در این میان ایجاد کنه!
یعنی رابطه بین این دوتا را دورتر و پیچیدهتر کنه!
مثلا به جای اینکه بگه «چشم تو مثل شب سیاه است» بنویسه «چشم تو در انتهای شب ایستاده است»
از نظر رویایی به این شکل، ذهن خواننده به موقع خواندن شعر، چیز بیشتری برای کشف داره و شاید حتی ارتباط تازهای بین دو جز تصویر پیدا کنه و شاید شعر رو طوری بفهمه که خود شاعر هم نفهمیده بوده. رویایی صریحا اشاره میکنه که تعبیر خواننده لزوما نباید با تعبیر شاعر یکی باشد و اینطوری خواننده هم در ساختن شعر سهیم میشه!
توضیحاتی هم در موردش داده شد. مثل اینکه این کارها سمپل بوده و حق کپی رایت داشته یا اینکه ریپورت شده. با اینکه توضیحات برای من کافی نبود ولی انتظار میرفت که آهنگهای حذف شده جای دیگه دوباره آپلود بشه تا برای آنلاین گوش دادن؛ منبع تایید شدهای (غیر اسپاتیفای) از طرف آرتیست وجود داشته باشه.
خودم آلبوم رو قبلا خریداری کرده بودم و قطعه بیراهه رو اینجا آپلود کردم که میتونید دانلود کنید. امیدوارم که علی سورنا در آینده یه سایت مستقل بزنه و همه کارهاش رو اونجا آپلود کنه تا همه بتونن دسترسی به مجموعه کارهاش و تکستها و کاورهای آلبوماش داشته باشن.
بریم سراغ آهنگ چهارم آلبوم گوزن با عنوان بیراهه
آخرین جایی که حصار حضور داره و جلوتر از راوی هست؛ انگار که از اول میخواست راوی رو به اینجا بیاره. قلاب چوب ماهیگیری که در کاور آهنگ گریز از مرکز به عنوان پل استفاده شده بود و کوله، همراه حصار هست.
جلوتر مراسم تدفین دیده میشه و چهار قبر حفر شده خالی.
البته میتونه دلیل خاصی نداشته باشه و فقط نماد قبرستان باشه و تعداد اتفاقی توی تصویر باشه اما به ذهنم آهنگ تئاتر سایهها از آلبوم کویر اومد. قبل از قسمت کورس (همخوان) آهنگ، این متن تکرار میشه:
من کنار دیروز ، کنار فردا؛ کنار همه آرزوهای بی گناه
چهار تماشاگر اعدام آفتابیم؛ چهار قاضی اتهام سایه ها
در یه ورژن غیررسمی هم که لینک یه قسمتش رو میذارم؛ همین آهنگ فقط با این تفاوت خونده:
من کنار سارا، کنار مونا؛ کنار همه آرزوهای بی گناه.
چهار تماشاگر اعدام آفتابیم؛ چهار قاضی اتهام سایه ها.
که در واقع این چهار قبر میتونه به همون تماشاگرهای تئاتر سایهها هم اشاره داشته باشه.
آهنگ بیراهه، اشاره به ماجراهایی داره که کاملا شخصی هستن و اسامی اعضای خانواده هم به میون میاد. علی سورنا صراحتا توی آهنگ از مرگ سارا (خواهرش) صحبت میکنه و از منابع متفاوت شنیدم که از بیماری سرطان فوت شدند. که این میتونه ارتباط معنایی با یه آهنگ شخصی دیگه از آلبوم کویر، قطعه تئاتر سایهها داشته باشه؛ جایی که اشاره به تراشیدن موی کسی میکنه که ممکنه خواهرش باشه.
یه هیولا جلوم یه شبنم رو میخورد.
وقتی دونه ی اشک کوچیکمو میخوردم.
یه دختر که موشو میتراشن، آی. . نزنید.
اون همه آرزوشه موهاش.
یه سایه ی تموم معصومیت من بود.
جدا از این، با دنبال کردن خط داستانی ماجرای مریم و داراب، ممکنه این مراسم تدفین مریم و بقیه هم مردم داراب باشن!
همچنین یه فاصله دره مانندی بین راوی-حصار و مراسم تدفین هست که میتونه در واقع بین کاور آهنگ دار و گریز از مرکز قرار بگیره!
با این ترتیب، راوی و حصار از دور داراب رو نگاه میکنن و با نزدیک شدن بهش مراسم تدفین رو میبینن و بعد راوی از روی حصار رد میشه (یا یکی میشن) و در نهایت کوله رو خود راوی حمل میکنه و به مسیر ادامه میده. (نکته جالب دیگه اینکه بعد از گریز از مرکز دیگه راوی پیراهن به تن نداره و با بالاتنه برهنه در کاورهای بعدش حضور داره)
________________
بخش ابتدایی تقابل دو جبهه و گروه رو به تصویر میکشه. گروه اولی که ادعای شرافت دارن، هنر رو مارکِت کردن و از واقعیتها صحبت نمیکنن (توی سیاهی خبر خوب میدن)؛ گروه دوم که خودش هم جزو این دسته هست، کاملا مقابل گروه اول قرار میگیره و حتی بهشون حمله میکنه و بخشی از قلمش تیز شده برای همین!
اما اینجا اشتراکهایی هم هست!
مثل اینکه هر دو طرف دنبال قدرت هستن و میخوان همدیگرو بِدَرن! و هر کس بهانهای برای اینکار داره.
اینجا به نظرم، مسیر دو گروه که مجبورش کرده که به بیراهه کشیده بشه.
تف تو قلم خامی که وسط کویر میده خبر باغ / همون بهتره ادب لال
اینجا هم یکی از نقدهای تندی هست که به گروه اول داره، اینکه سکوت بهتر از گفتن دروغه و همون بهتر که ساکت باشی و اینجا شخص لال رو مثال میزنه که عدم توانایی صحبت کردنش به خاطر ادبش هست!
همچنین من رو یاد آهنگ سوز از آلبوم اشتباه خوب بهرام میندازه «این دفعه فکتو خورد می کنم. اگه بِدی فردای خوبی رو مژده بهم..»
کاش کش میومدی تو جات عوض جاکشی
ای کاش در جایگاه خودت، پیشرفت میکردی تا اینکه بخوای توی جایگاه دیگری باشی!
واقعیتم اینه که نرمه آینده ام / هستم تا ته تو خطر خاک / با این امکان کم که نرم به گا
در ادامه از آیندهای نامعلوم صحبت میکنه که خطراتش رو به جون خریده و امکانش کمه که به در این مسیر به فنا نره (یعنی احتمالش زیاده که بره)
ورم پرچمای قدرت رو بکشید محکم به دهن شانس
یکی از زیباترین تشبیههای این آهنگ، همین جمله هست. جایی که از غلبه قدرت حتی بر شانس و حتی جفرافیا میگه و برای همینه که همه دنبالشن.
اصلاحات دَریدَن همدیگه، وارد شدن به بیراهه و پرچمها، به شدت یادآورِ تالار اول در آهنگ اول آلبوم «حرکت» است.
جغرافیا پرسیدم اون جا کجاست / یه قطار چسبیده بود واگناش
تو گفتی عطش تو رو تو آرزوت جا گذاشت / شوالیه اسبشو کنار رود جا گذاشت
یکی از قسمتهای پرابهام این آهنگ همینجاست. سوالی؛ از مخاطب نامعلوم پرسیده میشه (ممکنه حصار باشه با توجه به کاور آهنگ) اونجا کجاست؟
کجا کجاست؟ احتمالا اشاره به صحنه روبرو. که صحنه تدفین هست و یعنی: «مرگ»
صحنه روبرو رو چطور توصیف میکنه؟ یه قطار چسبیده بود واگناش: یعنی قطاری که نقطه اتصال نداره!
طناب اتصالمون نالید توی خلا دار = تور صید جمعی با اتصال مردن
و وقتی میگه طناب اتصالمون نالید انگار که یکی رسید به اون نقطه اتصال که خواهرش باشه.
چرا نقطه اتصال؟ چون تنها چیزی که عادلانه بین همه تقسیم شده و کسی بر کسی برتری نداره!
شوالیه اسبش رو کنار رود جا گذاشت هم میتونه اشاره به تالار سوم باشه اما باز با این حال، خیلی ارتباطی رو نمیشه حس کرد.
سارا له شد تو جنگ طبقه ها / یه لیوان تراژدی رفت علیالحساب پایین از گلو هامون
اولین چیزی که به ذهن میرسه، اختلافهای طبقاتی هست. حتی تعصب و مجدودیتها هم میتونه باشه و همین اختلافات باعث مرگ یک نفر شد.
تراژدی بعد از مرگ یک نفر از اعضای خانواده که همه رو متاثر میکنه.
مرگ همیشه خبر داغ بود.
همیشه توجهات دیگران در خبر مرگ جلب میشه و این خبر مهمتریه نسبت به اتفاقاتِ زندگی یه شخص!
و همیشه از چگونگی مرگ سوال میشه در حالی که کیفیت زندگی همون شخص برای کسی مهم نیست.
باشه علی نبره یاد / نگاهت همینو می گفت توی روز دفن
اینجا انگار به نحوی همون دیالوگ قبلی ادامه داره همونجا که پرسید: «اونجا کجاست؟» الان بعد از پاسخ و توضیحات دیگه، با نگاهش بهش میگه: یادت نره!
اما در ادامه مشخص میشه که مخاطبِ این مکالمه، مادرِ علی سورنا هست!
رفته حالا علی از زخم پاها تا قتل سارا قبل مرگش / حماسهی نظم آواز بردگی
سارا قبل از مرگش به قتل رسیده بود! و بنظرم تاکید سورنا اینجاست که سوگواریِ اصلی رو باید اون زمان انجام میدادیم. انسانهای که با وجود زنده بودن؛ زندگی نکردنند و در جایگاه برده بهشون ظلم شده!
تا میرسه به مرگ سارا و مظلومیت زنان، فضایی که از غم سارا ایجاد شده رو هم به ترک های خونه اشاره تشبیه میکنه و تپشهای داس
از بیخ و بن غلطه ساز مامان
چی غلطه؟ وجود داشتن غلطه!
به نظر من، دردی که سورنا اینجا ازش حرف میزنه، درد وجودیه! یعنی اتفاقی نیست که ازش شاکی باشه؛ بلکه چون هستیم، اونا هم هست و از همونا شاکیه.
اینجا مستقیم به مامان اشاره میکنه و دو حالت داره!
________________
خونه چاک برداشت با دهن باز / من ترک نکردم فقط زدم به چاک
دوبار از کلمه «چاک» با دو معنی متفاوت استفاده میشه. شاید منظور اینه که من خونه رو ترک کردم و انتخابش رو عوض کرد (با توجه به آهنگ گریز از مرکز) ولی عدمحضورش به معنی فراموش کردن و ترک کردن نیست.
نامه ها رو می خوندم عقب تاریخ / هیچ فرمولی ندیدم که نبره باد
همه چیز از بین میره و هیچ قانون و فرمول (نظریه و ایدهای) در طول تاریخ بینقص نبوده و همین هم یکی از مسائلی بوده که بهش اعتراض داره.
گل می باخت به دغل خار/ همیشه خدمت نصیب خدمه هاست
همونطور که بالاتر از «درد وجودی» نوشتم اینجا هم به نظرم به همین اشاره داره؛ این که گل همیشه خار رو به همراه خودش داره و یا اینکه همیشه جایگاه خدمهای هست که یک سری باید در اون نقش خدمت کنن و انگار که راه دیگهای هم نیست.
و به همینها اعتراض داره!
در آهنگ قلبهای آتشین هم اشاره داره به این که: «من پرم از درد بودن!»
گفتم فکر کردی رویا بیمرگه ؟ صدف بدون مروارید سنگه / بپذیر مامان مروارید مرگه / تو بی رحم گفتی دنیا بیرحمه / دنیا بیرحمه ...
همانطور که صدف بدون مروارید با سنگ تفاوتی نداره و ارزشی نداره؛ زندگی هم بدون مرگ جذابیتی نداره و در واقع زندگی با مرگ ارزشمند میشه یعنی مرواردیدِ زندگی؛ مرگه!
و چون اساسا زندگی با مرگ قابلِ زیستن میشه؛ پس دنیا بیرحمه!!
و این رو مادرش به طرز بیرحمانهای میگه،چرا؟ چون نوبت به خودشون رسید!
پخش شدن گل ها بی چتر / تو سقوط شال سرخابی رنگت
هیچ ایدهای ندارم!
اما باز نفس کشیدی ویرونیات رو / صورتت همون زن دیروز میشد / که با دندون کشیدی زخم شرف / تموم غمت نیرو میشد
با وجود همه این مسائل، نفس کشیدی (یعنی ادامه دادی) و مثل دیروز (قبل مرگ سارا) ادامه دادی و با چنگ و دندان، شرافت زخمی شده رو میکشیدی همه اینها در تمجید مادرش گفته که از پا در نیومد و با قدرت ادامه داد، قدرتی که منبع و نیرومحرکهاش غمی بود که وجودش مونده.
میکشیم به چهارپایه هجا رو / که شعر بکنیم بارش دار رو
چهارپایه هجا رو میکشیم! یعنی هجا رو دار زدیم چرا؟ تا بازش دار رو شعر کنیم
تعبیر شاعرانهای از بیپروا بودن در سرودن و دار زدن هجا و کلمات که به معنی استفاده کردن آزادانه شاعر از کلمات و حتی دار زدنشون باشه!
و از طرف دیگه از مرگ و دار هم بخونه.
هزار بار زد واقعه ما رو / ما بلند میشیم بار هزارم / هنر ما چیزی غیر این نبود / که بفهمیم کی میچرخونه سایهی ما رو / بیا بیرون از قاب زوال / کدوم صاعقه زد خانهی مارو؟
هزاران بار با اتفاقات و وقایع متفاوت زمین خوردیم اما باز برای بار هزارام بلند میشیم!
و اینها دلیلی نشد تا ما از پا دربیایم.
اما تموم هنر ما اینه که بفهمیم کی این بلا رو سر ما میاره و سایه ما رو میچرخونه؟
اینجا باز از شخصیت سوم مجهول صحبت میشه، مثل آهنگهای قبلی و بعدی
(کارگردان این تئاتر رو ندیدم / تصویر باد رو ندیدم)
همه انگار به راوی داستان ما اشاره داره، اینکه چه کسی داره زندگی ما رو به این نحو روایت میکنه
حتی در کارهای قبلی مثل آهنگ نفس
کی دل مارو این مدلی بنا کرد؟
من؟
یا تو
ارجاعات متفاوت هنرمند از یک موضوع، میتونه تصویری کوچیک از دنیای شاعر رو بهمون نشون بده و البته شاید ما هیچوقت متوجه واقعیتش نشیم.
و در نهایت خونه رو قاب زوال میبینه و بعد از انتخاب خونه و اتفاقاتی که میوفته (اتفاقی مثل صاعقه)، مجبور میشه تا از خونه بزنه بیرون
در یک نسخه دیگری که از آهنگ شنیدم
این جمله اولش خونده میشه و نمیدونم تایید شده هست یا نه
مرا آن نسیان نباشد در مَستی. دنیا را چه زَهره باشد که مرا حجاب کُند، یا در حِجاب رَوَد از من؟
جملهای از مقالات شمس که به یکی از مراحل مستی اشاره داره.
متن این آهنگ، بدون صحنه اول و دوم و حتی بدون کورس و فقط با یک فلو از اول تا آخر خونده میشه
با این که من به سه بخش تقسیمش کردم و حتی ممکنه یکی دو صحنه داشته باشه (مثل مکالمه و نگاه کردن به جایی) اما سورنا لزومی ندیده این کار رو بکنه و این یکی از تفاوتهای آشکار بین این آهنگ و بقیه آلبوم است.
در ساوندکلود دیده بودم اولش نوشته بود که: «زدم به پام زخم کمر راه رو»
ولی وقتی گوش میدیم اینطور میگه: «زدم به پام زخم کمر دار رو»
بیراهه نیست طرف راه / زخم شرر ما میزنه به شرفت آروم باش / طعم خطر تاریخه توی قلم ما
نه تو نیستی طرف حساب / زدم به پام زخم کمر راه رو / طناب اتصالمون نالید تو خلع دار
توخفا پیچید دور کمر ماری / که با ولع تموم میشد ولع ما
طلب قدرت شد ثمر راهمون / میخوایم همو بدریم /
حالا یکی غلطه یکی طلبه رسیدن به شرفه/ تف تو قلم خامی که وسط کویر میده خبر باغ /
همون بهتره ادب لال/ کاش کش میومدی تو جات عوض جاکشی /
بگو زخم هنر رو نبره کاسبی / ما تیزی می ساختیم از قلم داغ
واقعیتم اینه که نرمه آیندهام / هستم تا ته تو خطر خاک / با این امکان کم که نرم به گا
ورم پرچمای قدرت رو بکشید محکم به دهن شانس /
جغرافیا پرسیدم اون جا کجاست / یه قطار چسبیده بود واگناش
تو گفتی عطش تو رو تو آرزوت جا گذاشت / شوالیه اسبشو کنار رود جا گذاشت
یه ناکامی عقب کام/ سارا له شد تو جنگ طبقهها /
یه لیوان تراژدی رفت علیالحساب پایین از گلوهامون
تپشای نفس داس زایید / ترکای خونه های شهرک ما رو /
مرگ همیشه خبر داغ بود / باشه علی نبره یاد / نگاهت همینو میگفت توی روز دفن
رفته حالا علی از زخم پاها تا قتل سارا قبل مرگش / حماسهی نظم آواز بردگی
از بیخ و بن غلطه ساز مامان
خونه چاک برداشت با دهن باز / من ترک نکردم فقط زدم به چاک
نامه ها رو می خوندم عقب تاریخ / هیچ فرمولی ندیدم که نبره باد
گل میباخت به دغل خار/ همیشه خدمت نصیب خدمههاست
گفتم فکر کردی رویا بیمرگه؟ / صدف بدون مروارید سنگه
بپذیر مامان مروارید مرگه / تو بیرحم گفتی دنیا بیرحمه
دنیا بیرحمه...
پخش شدن گلها بیچتر / تو سقوط شال سرخابی رنگت
اما باز نفس کشیدی ویرونیات رو / صورتت همون زن دیروز میشد
که با دندون کشیدی زخم شرف / تموم غمت نیرو میشد
هزار بار زد واقعه ما رو / ما بلند میشیم باز هزارم
هنر ما چیزی غیر این نبود / که بفهمیم کی میچرخونه سایهی ما رو
میکشیم به چهار پایه هجا رو / که شعر بکنیم بارش دار رو
بیا بیرون از قاب زوال / کدوم صاعقه زد خانه ی مارو؟