بریم سراغ آهنگ چهارم آلبوم گوزن با عنوان گریز از مرکز
در نگاه اول، ادامه مسیر راوی و حصار هست. راوی دستاش رو باز کرده و با خیال راحت و فراغ بال، از روی حصار و در جهت مخالف رد میشه. این تصویر ما رو یاد این تیکه از شعر میندازه که
کسی که پل بشه میون شکاف / یعنی باید بگذره از رو خودش
طبق همین قسمت از شعر و ارتباطش با کاور، راوی داره از روی خودش (حصار) رد میشه و یک قسمت دیگه که میگه:
هنو دستای قطع تو کولهام
در آهنگ ناخدا جلال، دست اسد توی کوله حصار بود؛ که این دو با هم اشاره میکنه: حصار، خود راوی هست. شاید هم کودکی راوی یا بخش خاصی از وجودش باشه. که در این صورت معنای کاور اینطور میشه:
راوی با فراغ بال از شکافی رد میشه اما قسمتی از وجودش تمایلی به این کار نداره؛ برای همین مجبوره تا از روی اون هم رد بشه.
_
در نگاه دوم، ارتباط نزدیکی با کاور آهنگ «نه میمیرم نه برمیگردم» داره. در واقع یک نمای دورتر از همین کاور (قاب) هست که نشون میده علی سورنا (راوی) از جای قبلی که میتونه شهر یا خونه باشه رد شده و در این مسیر پل شکسته و قسمتی از خودش هم داره سقوط میکنه.
تفاوتی که اینجا هست، اون کسی که سقوط میکنه، دیگه بچه نیست و کوله نداره. شاید به این معنی باشه که حصار رو باید پرورش بده تا بعد بتونه از حصارش خلاص بشه و رد بشه. یعنی با موفقیت از روی خودش گذشت.
آغاز قصهی تلخ / این بیماری همیشه مثل یه صحنه/ توی صورتمه این که زندگی جنگه و بگیر به چنگ اگه جایی رو میخوای قدرت اگه فردایی رو می خوای قصهی درد مشترک تموم ترکهای جامعه واسه نگاهی که انقدر کدر و تلخه
ابتدا از خودش و شروعش صحبت میکنه. به تعبیر من، شروع مواجهه با دنیا و زندگی. اما میتونه شروع رپ کردن و حتی به دنیا اومدنش باشه. در هر صورت این شروع تلخ بوده، چون متوجه شده اگر چیزی رو میخوای باید در ازای اون چیز دیگهای بدیم. مثل آینده که در ازای اون باید قدرت داشت. این رقابت در واقع مصداق جنگه و همین مسئله (که تا حدی به ماهیت زندگی اعتراض داره) قصه دردی هست که همه چالشهای جامعه به صورت مشترک همراه دارند.
یه لحظه بکن مجسم این جنگ رو / موفقیت یعنی قلبت رو کم کن
اینجا هم یک مثال دیگه از همین موضوع هست. برای اینکه در مسیر موفقیت قدم برداری باید وارد جریانی بشی که پا روی احساست بذاری (باز هم برای به دست اوردن چیزی، چیز دیگهای فدا شد)
پیش یعنی بالا پس یعنی زیر نقطه
در نگاه اول، اینطور به نظر میرسه پیش به معنای گذشته هست و پس به معنای آینده. در واقع منظورش اینه که هر چی میریم جلوتر به سمت پایین حرکت میکنیم. آیا فقط همین برداشت رو میشه کرد؟
یا درآهنگ «نه میمیرم نه برمیگردم» جایی میگه «پس تاریخ و ساعت واسم یه پارخط به پیشه»
در مجموع اینکه در ظرف مکان «پیش» به معنای جلوتر هست و «پس» به معنای عقب،
ولی از لحاظ زمانی «پیش» معنی گذشته رو میده و «پس» معنای آینده.
که در این صورت دو برداشت کاملا متفاوت میشه از این جمله داشت:
آواز نداره زبون لکنت
اشاره به آهنگ دار (داستان مریم) که وقتی چکاد درگیر لکنت حرفهای مریم شد. اینجا هم وقتی میگه زبان لکنت، آوازی نداره. به نظر من اشاره به این داره که زندگی کردن در سایه قدرت نیازمند آوازی برای عرضه کردن هست و زبانی که لکنت داشته باشه نه آوازی داره و نه میتونه از خودش دفاع کنه.
چند سالی هست که با غم می خونم / اونا که منو دنبال کردن می دونن
روزای کمی بود که رنگی بودم / زخمی شدم وقتی جنگ پیش اومد
تقریبا همه کارهای علی سورنا تاریکه. حتی اولین کارهاش هم اگر پیدا کنید (در ساوند کلود علی سورنا نیست) به دنبال سوژههای کمتر پرداخته شده از حاشیههای شهر بوده. برای مثال آهنگ پایان نامه از سورنا .... با غم خوندن علی سورنا همیشگی بوده و یکی از وجه تمایزاش با بقیه رپرها همینه.
اینجا هم به این موضوع اشاره داره که دلیل اینکارش (با غم خوندن)، زخمی شدن موقع جنگه ... کدوم جنگ؟ همین که از اول بهش گفته آغاز این قصه تلخ .. همین زندگی که اگر چیزی رو میخواد باید چیز دیگهای رو قربانی کنه. از همون ابتدا با این جریان زخمی شده و آثار زخم، هنوز هم هست.
حتی وقتی می گن نمی تونه شهرستانی / رپ کردم واسه هدف بهترم / درجه یک امروز درجه یکترم
اما با این حال، به مسیر ادامه دادم و به حرفهای دیگران (شهرستانی نمیتونه) توجه نکردم.
در مسیرم (رپ کردن) هدف بهتری رو انتخاب کردم و الان هم از درجه یک یه چیزی بالاترم :)))
ادبیات بی ادب شعر بلد
کسی که کارهای سورنا رو شنیده باشه، از این بازی با کلمات سورنا زیاد دیده. مثلا
اینجا هم منظورش اینه که «بیادبی که شعر و ادبیات بلده». چرا بیادب؟ احتمالا به خاطر بیپرده صحبت کرده و فحشهایی که گاه و بیگاه استفاده میکنه. شعر و ادبیات بلد بودنش هم که واضحه.
همه گنده هاتون هول سحرم شدن / وقتی کوبیدم قلم زندهامو تو هیپ هاپ / زمان گفت میرم / منم فقط نوشتم
در ادامه تعریف از خودش اضافه میکنه که همه کسایی که توی هیپهاپ حرفی برای گفتن دارند، جذب قلم جادوییش شدن و خودش هم محکم در این مسیر ادامه داد. (که انصافا هر آلبوم نسبت به قبلی پیشرفت و نوآوریهای قابل توجهی، حداقل در زمینه شعر داشته)
هنو خونهام تو کولهام / هنو کلی قدم تو کولهام
همچنان به مسیر ادامه میدم.
هنو دستای قطع تو کولهام
همانطور که در توضیحات کاور نوشتم، اشاره به داستان ناخدا جلال داره که دستهای قطع شده اسد در کوله حصار بود و نشونن میده که حصار هم بخشی از خودشه. و در اون داستان دست اسد به ناحق بریده میشه.
اما در مجموع کارهای علی سورنا به دست قطع شده زیاد اشاره شده مثلا در سهگانه نفس/ مهران/ نغمه که کاور هر سه دست هست جایی اشاره میکنه که:
دستم هنوز تو وحدت با شماست خودم اینجام چون از مچ زدمش
هنو موی بلند تو کولهام
اشاره یه آهنگ دار (داستان مریم) که موهای مریم، باعث تکفیر مریم شد و بازهم در آلبومهای دیگه به موی بریده شده شده زنانه اشاره داره مثلا:
من مسافر زندگی ام اما / هنو مردن تو کولهام
اشاره به آهنگ حرکت (ارابه مرگ) که زندگی رو به نشستن بر روی ارابه مرگ تشبیه کرده و مرگی که همیشه همراهشه.
ولی باید زندگی کرد
ولی (متاسفانه) با وجود همه اینها باید زندگی کرد. که دلیل ادامه دادن هم در ادامه کارهاش اشاره میکنه.
رشد کردم ولی فهمیدم باید / یا خودکشی بکنم یا کشته بشم
واسه امثال من یا جنگه یا مرگ / اینو زد تو صورتم رخ گشنه شهرم
به تعبیر من
دیدم وطنتون نفوذ نداره / تو سر کسی که اتاقشو دوست نداره
یه نقل قول معروفی هست که میگه:
هر شخص باید در درجه اول خودش رو دوست داشته باشه تا بعد بره سراغ خانواده و در نهایت جامعه / اینجا هم از لحاظ مکانی میشه گفت هر کس اول باید خونش رو دوست داشته باشه تا بعد بره سراغ کشور
سورنا، خونه رو از خودش نمیدونه و میگه وطن برای کسی که اتاقش رو هم دوست نداره؛ کارایی نداره!
زخم ریزش آغاز جهش / یعنی گریز از مرکز و ناز مکش / همه میشیم پاره تهش
این زخمها (که بهشون اشاره کرد) باعث میشن تا جهشی صورت بگیره و حرکت کنه. اما باز انگار فرقی بین دوتاش نمیبینه؛ وقتی در نهایت همه پاره میشیم!
بین دو کش آواره تهش
بین دو کش یعنی دو طرف که تو رو به سمت خودشون میکشن. آخرش نابودت میکنن.
اینجا یاد یه قسمتی از آهنگ لمس از بهرام افتادم که اون هم از گیر افتادن بین دو کش حرف میزد:
رویاهات میکشنت جلو. خاطراتت میکشنت عقب. چی میمونه ازَت. یه چیزی میشی به عمق افکارت و به طول زندگی.
دیگه آینه حسابی می بینه تنهام / فکر کردم به جون خونه میشینه حرفام
اما کشیده شدم به سمت جلو / تا که بفهمم چی میگن ترسام
اینجا مشخص میشه که خونه رو انتخاب میکنه (اما جلوتر از انتخابش پشیمون میشه!)
گفتم هدفتو نطفهاش رو بکار / یا که واسه خونهاتون قدرت رو بخواه
بازهم تردید به سراغش میاد و باز به خودش میگه این یا اون یکیش رو انتخاب کن.
شوخی نکن با خودت خسته شدی دیگه / یه کلام نمیتونم نقطهاشو بذار
بنظرم اینجا میگه که دیگه خسته شدی از این تردید، یه کلام بگو نمیتونم تصمیم بگیرم.
نقطهاشو بذار دوتا معنی میتونه داشته باشه:
یه طرف ساحل و سوختگی بود که پر شیرجه نزده و کوفتگی بود
یه طرف یه دریای بزرگ که چشم توی چشمم دوخته میدوختم
تلمیح به بخشی از کتاب سقوط اثر آلبر کامو که بسیار به این بحش مرتبطه:
«ﺁﺧﺮ ﻓﮑﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﮑﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﮐﺴﯽ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﺏ ﺑﯿﻨﺪﺍﺯﺩ ﻭ ﺁﻧﻮﻗﺖ ﺍﺯ ﺩﻭ ﺣﺎﻟﺖ ﺧﺎﺭﺝ ﻧﯿﺴﺖ، ﯾﺎ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﺠﺎﺗﺶ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﺏ ﻣﯽ ﺍﻓﮑﻨﯿﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻓﺼﻞﺳﺮﻣﺎ ﺑﻪ ﻋﻮﺍﻗﺐ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺳﺨﺖ ﺩﭼﺎﺭ ﻣﯽ ﺷﻮﯾﺪ! ﯾﺎ ﺍﻭﺭﺍ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺧﻮﺩ ﻭﺍ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﯾﺪ، و شیرجه های نرفته گاهی کوفتگی های عجیبی به جا می گذارند.»
دوباره برمیگرده به انتخابها به همان دو کش
چشم
ردِ چشم توی آلبوم گوزن زیاد دیده میشه. مثلا در آهنگ حرکت(ارابه مرگ) هم در تالار سوم جایی میگه بدون چشم یا در ادامه آلبوم، زنی رو میبینیم که چشم نداره و خلاصه این چشم کلیدواژه مهمی توی این آلبومه!
ساحل رو زدم تو سینهام / خسارت دریا رو دادم بره
آخر، به هر سختی و هر طور که شده، خونه رو انتخاب میکنه و تاوان انتخابش رو میده!
حالا اینکه خسارت دریا چی میتونه باشه ... دوتا احتمال میدم:
اول / دستی که قطع شده ___ دوم / چشمی که تخلیه میشه
موندم روی جفت پاهام/ این دومی رو هم محاله یادم بره
موندن روی جفت پاها بنظرم همون اشاره با ساحل و ثباتش داره.
دومی که محاله یادم بره هم دوتا احتمال میدم:
اول / موندنش روی جفت پاها ___ دوم / دادن خسارت دریا
اشک ریختم رو خاک روحم / دیدم حالم گله
هم یکی از زیباترین عبارتهایی که علی سورنا در این آلبوم به کار برده و توی ذهن همه شنوندههاش موندگار شده.
واقعا میشه گفت شاه بیت این شعر به حساب میاد.
اشک ریختن روی روح در واقع فروخوردن غصه و درونریزی این غم رو عنوان میکنه. خاکی که با اشک تبدیل به گِل شده و از طرفی به «گِله داشتن» هم اشاره داره
همون خونه ای که یه روزی بود انتخابم/ امروز فقط توش یه رباتم ولش...
اصلا از این انتخاب راضی نیست و دیگه براش هم مهم نیست.
منو خونه جور شدیم هر جور شده / رفتم تو خودم اونم رفت تو خودش
با انتخاب خونه کنار اومده و هر طور که شده با هم ساختن ولی چجوری؟ اینطور که به هم کاری نداشته باشن!
کسی که پل بشه میون شکاف / یعنی باید بگذره از رو خودش
اشاره مستقیم به کاور آهنگ و اینکه با این انتخاب بخشی از وجودش رو قربانی کرد.
شکاف هم مشخصه .. شکاف بین دو انتخاب ... بین دو مسیر ... شکاف بین دو کِش!
مبارزه واژه ی من بود اصلا / نمیرفت بیرون هیچ جور از تو سرم
در حال سرزنش خودشه. سرزنش اینکه چرا خونه رو انتخاب کرد؟ وقتی که جنگیدن و مبارزه، روش زندگی خودش بود. حالتی متعجب که این واژه حتی از سرم بیرون نمیرفت ولی الان خونه رو انتخاب کردم.
پشیمونی کامل از انتخابش!
من زندگیام بیشتر از هیکلمه / والا خالشو میکوبیدم رو تنم
جمله دوری توی ذهنم هست که میگه: من تمام دنیا رو روی بدنم تتو میکنم.
احساس میکنم شعر سورنا در واقع واکنش به این جمله باشه و در مجموع منظورش اینه که زندگی و فشارهاش خارج از توانِشه و هَندل کردنش مشکله. اما در هر صورت ارتباط خال کوبدن و زندگی رو متوجه نشدم.
دیدم ذهنم تو اتاق ایستاده/ که همه دیوارا غیر قاب هیچ کارهان
برداشت من اینه که دلیل انتخاب خونه و موندنش همون قاب باشه. اینکه همه چیز اونجا براش ارزش نداره جز همون قابی که در ادامه آلبوم بارها و بارها بهش برمیگرده و توی کاورهای بعدی هم هست.
من اون کوچه رو ترک می کنم اما / اون کوچه هنوز سر جاش ایستاده
اینجا تصمیمش رو عوض میکنه! به این فکر میکنه که همه چی سرجاشه و با ترک کردنش چیزی عوض نمیشه. علی سورنا بارها و بارها سکون رو برابر با مرگ دیده و تصمیم برای انتخاب خونه، یه طورایی براش خودکشی بوده.
حالا دیگه میخواد بجنگه و ترجیح میده کشته بشه تا خودکشی کنه و بازهم نشونههای این تصمیمش و آمادگیش برای کشته شدن در همین انتخاب، در آهنگهای بعدی این آلبوم مشخصه.
معنا نمیده سکونت ولی تو جهان نمیشه دروغ کرد
مستقیما یاداوری میکنه که سکون معنایی نداره .. توی جهان نمیشه دروغ کرد یعنی چی؟ بنظرم منظورش اینه که در عالم واقعی میشه ساکن بود اما در عالم معنا این حرکت وجود نداره. به عبارت دیگه؛ ساکن بودن وجود نداره با این که مدتی رو ساکن بود و این غیر قابل انکاره.
اگه زمان بگیره عفونت از مکان نمیشه عبور کرد
بهترین چیزی که به ذهنم میرسه اینه که بازهم انتخاب خودش رو (این سری رفتن) سرزنش میکنه و میگه که با اینکه انتخابت رو عوض کردی. از خونه بیرون بزنی کجا میخوای بری؟ وقتی که زمان عفونت گرفته دیگه مکان بیمعنی میشه.
اگر دقت کرده باشید همونطور که بین دو انتخاب مردد هست. بعد از هر انتخابش هم خودش رو سرزنش میکنه و هم دلیل کافی برای انجام دادنش داره و واقعا نمونه واقعی از احساسات درونی که همه تجربه کردیم.
ما هر دو میگیم زخم از ته دل / اما فرق داره من زیر ضربدره اسمم
تو انگشت رفت زیر پاشنه کفشت / من آدم افتاد تو دفتر شعرم
مخاطب مشخص نیست. از اینجا به بعد موضوع عوض میشه و این قسمت بیشتر در توضیح شعرهای سورنا در مقایسه با بقیه اشعار در سبک هیپ هاپ هست .. ادامه حرفاش در ورس یک خطاب به بقیه رپکنها
هنوز رخ بی نقاب / تو حجاب نمیره لختیه باد
آهنگ اول آلبوم ارابه مرگ وقتی به تالار سوم میرسه به اسبش میگه «به پیش بینقاب» اینجا در ادامه اون میگه هنوز بینقابم و به حدی صریح هستم که قابل پوشیده شدن نیستم.
شعر من همین افتادناست / مهم نی چی دنیای تخ*ی بخواد
دوباره اشاره به نحوه شعر گفتنش و ادامه ورس اول و افتادن آدم در دفتر شعرش
اینکه مهم نیست دنیا چی بخواد هم به معنی اینه سورنا که فارغ از زمان و مکان حال حاضر مینویسه و اینکه آثارش رو به دیس دادن به فلان رپر تعبیر میکنن تقلیل دادن آثاراشه.
من دیوار بلند پشت خونه که میگرفت جلو نور آزاد رو ندیدم
نقل قول معروفی از چه گوارا در دادگاه هست:
قاضی: تو در سالوادور چه می کردی؟
چه گوارا: آفتاب می گرفتم.
قاضی: پس چرا ساختمان دادگستری را منفجر کردی؟
چه گوارا: چون جلوی آفتاب را گرفته بود.
به نظرم این قسمت از شعر سورنا ارتباطی با این ماجرا داره با این تفاوت که میگه من همون دیواری که مانع نور شده بود رو اصلا ندیدم!
رل سایهها آزارم داد / کارگردان این تئاتر رو ندیدم
اشاره به آهنگ تئاتر سایهها آلبوم کویر این که کودکی متاثر از تئاتری بود که براش آزاردهنده بود اما در نهایت متوجه نشد چه کسی پشت پرده این تئاتر هست. به نوعی دنبال راویِ داستانِ زندگیِ خودش میگرده.
موی رهای آزادی رو قیچی قدرت گرفت از من و ما
در این بخش آخر همین آهنگ و در قسمتهای متفاوت از آلبوم، در مورد کنترلگر بزرگی صحبت میکنه که برای ما مشخص نیست اما همه چیز رو به نحوی کنترل میکنه و تاثیراتش رو میبینیم. قدرتی که نقشی خداگونه داره.
به غیر اشکهای درخت تصویر باد رو ندیدم
مثالی از عبارت قبلی میزنه ... اینکه ما اشکهای درخت رو میبنیم ولی عاملی که (باد) باعث ریختن همین اشکها شده رو نمیبینیم. در صورتی که تمام این اشکها زیر سر باده!
نحوه خوندن سورنا در این ترک در کنار آهنگسازی و بیت؛ خیلی به هم نشسته و این آهنگ به ذائقه طرفدارهای قدیمی سورنا بیشتر میچسبه.
متن وارد شده در ساوندکلود سورنا متاسفانه بازهم با بیدقتی همراه بوده.
مثل اشتباه املایی «نقطش رو بزار» / «این تاتر رو ندیدم» و نیم فاصلهها که اصلاح کردم.
آغاز قصهی تلخ / این بیماری همیشه مثل یه صحنه/ توی صورتمه
این که زندگی جنگه و بگیر به چنگ اگه جایی رو میخوای
قدرت اگه فردایی رو می خوای
قصهی درد مشترک تموم ترکهای جامعه
واسه نگاهی که انقدر کدر و تلخه
یه لحظه بکن مجسم این جنگ رو / موفقیت یعنی قلبت رو کم کن
می شکنیم تا راه هست مریضیم / پیش یعنی بالا پس یعنی زیر نقطه
زندگی تو شعبده بازی قدرت / آواز نداره زبون لکنت
بیا پیک بزنیم با جرئت / هنوز باهات دارم صحبت
چند سالی هست که با غم می خونم / اونا که منو دنبال کردن می دونن
روزای کمی بود که رنگی بودم / زخمی شدم وقتی جنگ پیش اومد
چقدر انسانی بود / از هر شکل یا هر چی تنت داری / یا کفشت / برسه تو دستت حقت
حتی وقتی می گن نمی تونه شهرستانی
رپ کردم واسه هدف بهترم / درجه یک امروز درجه یکترم
این واسه اونا که نسخ شعرمن / ادبیات بی ادب شعر بلد
همه گنده هاتون هول سحرم شدن / وقتی کوبیدم قلم زندهامو تو هیپ هاپ
زمان گفت میرم / منم فقط نوشتم
همخوان
هنو خونهام تو کولهام
هنو کلی قدم تو کولهام
هنو دستای قطع تو کولهام
هنو موی بلند تو کولهام
من مسافر زندگی ام اما
هنو مردن تو کولهام
ولی باید زندگی کرد
ولی باید زندگی کرد
بخش دوم
رشد کردم ولی فهمیدم باید / یا خودکشی بکنم یا کشته بشم
واسه امثال من یا جنگه یا مرگ / اینو زد تو صورتم رخ گشنه شهرم
یه زمینی که پوست نداره / زخم خونواده شب که روز نداره
دیدم وطنتون نفوذ نداره / تو سر کسی که اتاقشو دوست نداره
زخم ریزش آغاز جهش / یعنی گریز از مرکز و ناز مکش
همه میشیم پاره تهش / بین دو کش آواره تهش
دیگه آینه حسابی می بینه تنهام / فکر کردم به جون خونه میشینه حرفام
اما کشیده شدم به سمت جلو / تا که بفهمم چی میگن ترسام
گفتم هدفتو نطفهاش رو بکار / یا که واسه خونهاتون قدرت رو بخواه
شوخی نکن با خودت خسته شدی دیگه/ یه کلام نمیتونم نقطهاشو بذار
یه طرف ساحل و سوختگی بود که پر شیرجه نزده و کوفتگی بود
یه طرف یه دریای بزرگ که چشم توی چشمم دوخته میدوختم
چشم
ساحل رو زدم تو سینهام / خسارت دریا رو دادم بره
موندم روی جفت پاهام/ این دومی رو هم محاله یادم بره
اشک ریختم رو خاک روحم / دیدم حالم گله
همون خونهای که یه روزی بود انتخابم/ امروز فقط توش یه رباتم ولش...
همخوان
هنو خونهام تو کولهام
هنو کلی قدم تو کولهام
هنو دستای قطع تو کولهام
هنو موی بلند تو کولهام
من مسافر زندگی ام اما
هنو مردن تو کولهام
ولی باید زندگی کرد
ولی باید زندگی کرد
بخش سوم
منو خونه جور شدیم هر جور شده / رفتم تو خودم اونم رفت تو خودش
کسی که پل بشه میون شکاف / یعنی باید بگذره از رو خودش
مبارزه واژه ی من بود اصلا / نمیرفت بیرون هیچ جور از تو سرم
من زندگیام بیشتر از هیکلمه / والا خالشو میکوبیدم رو تنم
دیدم ذهنم تو اتاق ایستاده/ که همه دیوارا غیر قاب هیچ کارهان
من اون کوچه رو ترک می کنم اما / اون کوچه هنوز سر جاش ایستاده
معنا نمیده سکونت ولی تو جهان نمیشه دروغ کرد / اگه زمان بگیره عفونت از مکان نمیشه عبور کرد
ما هر دو میگیم زخم از ته دل / اما فرق داره من زیر ضربدره اسمم
تو انگشت رفت زیر پاشنه کفشت / من آدم افتاد تو دفتر شعرم
هنوز رخ بی نقاب تو حجاب نمیره لختیه باد / شعر من همین افتادناست / مهم نی چی دنیای تخ*ی بخواد
من دیوار بلند پشت خونه که میگرفت جلو نور آزاد رو ندیدم / رل سایهها آزارم داد کارگردان این تاتر رو ندیدم
موی رهای آزادی رو قیچی قدرت گرفت از من و ما / به غیر اشکهای درخت تصویر باد رو ندیدم