حضرت امام خمینی (ره) در سالهای ۴۲ و ۴۳، نوع واکنشهای خود را به صورت علنی با شاه شروع کرد. او به مصادیق و مسائل مختلفی متمسک شد تا ضعفهای حکومت پهلوی را به مردم بشناساند.
او میخواست اگر جایی برای اصلاح حاکمیت پهلوی هست، قبل از اینکه بخواهد به تغییر ساختار سلطنتی فکر کند، محمدرضا را مجبور به جلوگیری از رویههایی کند که کشور را بیشتر به آمریکا، انگلستان و روسها وابسته میکند.
کاپیتولاسیون اولین بار در مسئله جنگهای ایران و روس اتفاق افتاد؛ و یکی از شروط روسها بود. روسها میخواستند بعد از اشغال برخی از شهرهای شمالی، مصونیت قضایی داشته باشند.
برای دومین بار موضوع کاپیتولاسیون در دولت و در سلطنت محمدرضا شاه پیش آمد. بعد از دوره استقرار اولیه و کودتای ۲۸مرداد و سقوط دولت مصدق؛ آن ۱۰سال، دوره تثبیت، اقتدارآفرینی یا اقتدارطلبی یا مطلق گرایی و تمامیت خواهی محمدرضا بود، به عنوان امتیازهایی که به آمریکا میداد.
مسئله کاپیتولاسیون یکی از امتیازاتی بود که قرار بود به مستشاران آمریکایی که میخواستند در ایران سرمایهگذاری کنند داده شود؛ به این عنوان که ایرانیها شهروند درجه دو محسوب شوند. به این عنوان که آمریکاییها کاملا احساس امنیت داشته باشند؛ و ایران را برای مطامع آمریکایی در غرب آسیا یا منطقه خاورمیانه حیاط خلوت بدانند. بیش از 50 هزار مستشار آمریکایی تا سال ۵۷ در ایران استقرار داشتند.
مخالفت امام یک نوع مخالفت سیاسی بود، از این نظر که ذهن مردم نسبت به رفتارهای محمدرضا با این حجم از وادادگی و عدم استقلال قضایی، برای سرنوشت نهایی کشور درگیر شود.
البته مسائل مختلف دیگری هم مثل حق رای زنان وجود داشت. تشویق محمدرضا شاه به اینکه زنان هم حق رای دارند. امام در همان سالها با این مسئله مخالفت کرد. نه به این عنوان که در منظومه فکری امام حق رای دادن زنان مسئله مذموم است، بلکه امام میدانستند که مسئله اعطای حق رای به زنان در بستر سپاه دانش و در بستر رویکردهای فرهنگی فرح و دفتر فرح که یکی از افراد آن سیدحسین نصر بود، پیگیری میشود.
امام رفتارهای شاه را در یک شبکه تعریف میکرد. او میخواست این شبکه رفتاری را که اساساً برای وابسته کردن ملت از نظر سیاسی، اقتصادی و فرهنگی به غرب بود، به مردم بشناساند.
یکی از مستمسکهایی که امام پیدا کرد قضیه کاپیتولاسیون بود. یکی دیگر مسئله حق رای بود. دیگری در سال ۴۰تا ۴۳ موضوع عدم نیاز به قسم به قرآن بود که در قانون اساسی برای نمایندگان مجلس مطرح شد؛ به این عنوان که آنها میتوانند به هر یک از کتب مذهبی مانند تورات، انجیل و... قسم بخورند. به این ترتیب قرآن به عنوان کتاب مورد پسند مسلمانها، نه لزوماً کسانی که در دولت فعالیت دارند شناخته میشد.
مسئله دیگری که امام به شدت با آن در آن سالها برخورد کرد و آن را مستمسک قرار داد برای اینکه نظام سلطنتی محمدرضا را زیر سوال ببرد؛ و بگوید اساساً اصلاح در سلطنت پهلوی غیرممکن است و باید سلطنت برود، مسئله تغییر تاریخ شمسی و خورشیدی به تاریخ پهلوی یا جلالی یا پادشاهی بود که در ده ساله آخر سلطنت پهلوی دوم اتفاق افتاد.
امام از هر کدام از این مستمسکها و موضوعاتی مثل جمعه سیاه، برخورد با طلاب در فیضیه و... استفاده میکردند تا بتوانند آن وجه خشن، وابسته، غیرمنطقی و دین ستیز حاکمیت پهلوی را به مردم معرفی کنند. لذا موضوعی مثل کاپیتولاسیون بیش از آنکه به مسئله عدالت و عدالتخواهی برگردد به مسئله استقلال، آزادی و اسلامخواهی امام برمیگردد.
در رابطه با عدم وابستگی و استقلال، امام تجربه زیستهای در مسئله شکست مشروطه داشتند. اینکه مردم استبداد شاهی دوران قاجار را میدانستند و تلاش میکردند به حوادثی که در غربگرایی دولت ناصری اتفاق افتاد دچار نشوند. نهضت تنباکو و مسئله مشروطه تجربه شد. روشنفکرانی که در مشروطه دخالت کردند و مشروطه را به انحراف بردند.
امام این تجربهها را داشت و میدانست نظام پارلمانی یا نظام مشروطه لازم است. نظامی که اختیارات شاه و سلطنت را محدود کند. محدود به اینکه رای مردم هم دخیل است. قانون اساسی باید وجود داشته باشد که اختیارات مطلقه به سلطان ندهد. سلطان مجبور باشد بسیاری از حقوق قضایی را منطبق با شریعت اسلام قرار دهد. مجبور باشد روحانیون را بر قوای قضایی کشور بگذارد. کشور از نظر اقتصادی به واسطه حسب روحانیت و مردم به کشورهای خارجی وابسته نشود. چرا که این وابستگی اقتصادی به وابستگی فرهنگیمیانجامد. امام همه این تجربهها را داشتند.
همه این تجربهها از دوران آیتالله بروجردی و پدید آمدن فداییان اسلام متجلی شد. امامی که حدود چهل و اندی سال سن داشت و یکی از مجتهدین پر اقبال در درس و دروس جدید در قم محسوب میشد؛ و البته بهترین شاگرد آیتالله بروجردی هم بود؛ نماینده آیتالله بروجردی برای مکاتبه و حضور در دولت پهلوی را هم بود، میخواست کاری کند که تجربههای تلخ گذشته مثل شکست مصدق و فریب خوردن آن از آمریکاییها تکرار نشود.
دولتی که تلاش کرد مسئله ملی شدن نفت را به رسمیت بشناسد، توانست از طریق کمکهایی که فداییان کردند از طریق بیداری که مردم و مصدقیها، حسین فاطمیها و امثال آن کردند، بتواند نفت را ملی کند؛ و از تهدید انگلیس برای تحریم نفت ایران و حمله نظامی به ایران از خلیج فارس هم نترسد.
امام ترور بهبهانی و اعدام شیخ فضلالله را به خاطر داشت. به توپ بسته شدن مجلس را به خاطر داشت. مشکلات کشور در عدم تخلیه خاک کشور در سال ۱۳۲۵ را به واسطه شورویها به خاطر داشت. مشکلات کشور در دولت مصدق و دولتهای کوتاه مدت را به خاطر داشت. مسئله دیکتاتوری محمدرضا شاه را بعد از این که توانست کودتای ۲۸ مرداد سال ۳۲ را شکل بدهد و خیانت دولتهای خارجی مثل دولت سوم یا قدرت سوم که آمریکا باشد؛ و همدستی آن با روس و انگلیس را به خاطر داشت. امام میخواست رویهای را پیگیری کند که در ابتدا کشور به یک استقلال نسبی از موازنه مثبتی که با این سه کشور ایجاد کرده بود برسد؛ و از وابستگی به آنها نجات پیدا کند.
تلاش امام این بود که اولا دولت به خودش بیاید، ثانیا مردم آگاه بشوند و از دولت مطالبه کنند. دولت باید دست از آوردن مستشاران خارجی به کشور برمیداشت. نباید مسئولیتهای سیاسی کشور به خارجیها یا ایرانیهایی که روشنفکر بودند داده میشد. کسانی که از نظر فکری و اعتقادی، اعتقادی به اسلام، روحانیت، فرهنگ و هویت ایرانی نداشتند و سعی میکردند عینا قوانین، مطالبات و دستورات سفرای کشورهای غربی از جمله آمریکا و انگلستان را اجرا کنند.
امام میخواست استقلال به دست بیاید تا ملت خودش را پیدا کند. ایرانیها باید در ساخت کشور، آبادانی، توسعه و در پیشرفت مادی کشور دخیل باشند، نه خارجیها؛ تا این استعمار کلاسیک که بعداً به استعمار نو و فرانو تبدیل شد، پیش نیاید. ایرانیها بتوانند خودشان را باور کنند. خودشان کالاهای ضروریشان را تولید کنند. کمتر وابسته اقتصادی، سیاسی و فرهنگی به غرب باشند تا بتوانند اسلام را احیا کنند. همه این استقلال برای این است که اسلام احیا بشود. برای این است که ایرانی مسلمان اسلام خودش را حفظ کند.
عدالت در منظومه فکری امام تا جایی مطرح است که بخواهد شکاف طبقاتی را از بین ببرد. محرومیت مردم، حاشیهنشینان و روستاییان از بین برده شود. عدم توزیع مناسب خدمات کشور، منافع و منابع کشور به اقشار فرودست و اقشاری که پایین شهرنشین هستند، یا متصل به حاکمیت، سلطنت و دربار نیستند را ملغی کند.
عدالت در منظومه فکری امام، در بعد عدالت اقتصادی تمرکز دارد؛ گرچه عدالت قضایی و سیاسی هم در بعد استقلال کشور نمود پیدامیکند. اما مسئله اقتصادی که امام خمینی سعیمیکرد پیگیری کند؛ و در آن سلطنت پهلوی را مجاب کند، مردم را هوشیار کند به مطالبه کردن، در بخش رفع محرومیتها بود.
مثل خرجهای کلانی که شاه در سال ۱۳۵۰ به واسطه جشنهای ۲۵۰۰ ساله ترتیب داد و هیچ آورده سیاسی برای کشور نداشت. صدها سفیر و نخست وزیر و رئیس جمهور را دعوت کردند ولی کشورهای اصلی مثل خود ملکه انگلستان نیامد.
آورده سیاسی برای کشور به عنوان باز شدن سیر گردشگران خارجی به ایران رقم نزد. صدور فرهنگی، هویتی و دینی ایران به کشور خارجی نبود؛ بلکه صدور فرهنگ آنها به ایران بود؛ نمونه آن هم شد جشن هنر شیراز و آن افتضاحات و ابتذالهایی که شما در آن دوره میبینید.
سینمای فیلم فارسی در آن دوره عملاً راهی برای تغییر فرهنگی مردم ایران شده بود. پدید آمدن شهر نو در تهران به عنوان منطقهای برای فاحشگی و برای ارضای نیازهای جنسی مردم از راه به سلطه درآوردن زن. در این دوره تقلیدی که از زن میشد، به عنوان هویتی که اگر میخواهد سواد کسب کند باید چادر، روسری و حجاب را از سرش بردارد. باید زنی شود که شبیه به زنان پاریس و لندن است.
عدالتخواهی امام در این بعد بود که از مردم رفع محرومیت کنید. ثروت کشور را به درستی توزیع کنید. خیلی از خرجهای کلانی که برای امور نظامی میکنید، خیلی از این تسهیلات را میخرید، اصلاً مورد نیاز کشور نیست، بلکه به خاطر شهوت شاه در خرید تسلیحات نظامی، رویکردهای نظامی و ارتش مابانهای است که از رضاخان به ارث برده است.
عدالتخواهی امام در این بود که چرا قاشق چنگال طلایی دارید؟ چرا انواع و اقسام کاخها دارید؟ لباستان را فرانسه و اتریش میدوزد ولی مردم در حلبی آباد زندگیمیکنند.
چپها، رویکردهای کمونیستی و رویکردهای حزب توده از همان ۱۳۱۰ به بعد به پٌررنگی دیدهمیشود. در دوران توسعهای که رضاخان پی گرفته بود، تورم به شدت فزاینده بود. تورم به شدت بالا بوده و حدود ۴۰، ۵۰ درصد تورم استمرار داشت. بدون اینکه درآمد نفتی در کار باشد.
از طرفی شاه بسیاری از پولها را حیف و میل میکرد. از۱۳۵۰ تا ۱۳۵۴ به واسطه اینکه قیمت نفت سه برابر شد، هیچ کدام از اینها را خرج توسعه ملی نکرد. خرج زیرساخت برای کشور نکرد. همه اینها را هدر داد. زیربنای کشور را بنا نکرد. نتیجه این شد که شکاف طبقاتی به شدت بالا رفت؛ یعنی فاصله بین فقیر و غنی، فاصله بین شمال و جنوب به شدت افزایش پیدا کرد.
عدالتخواهی امام اینجا معنا پیدامیکرد که چرا ثروت کشور را متناسب با نیاز مردم توزیع نمیکنید؟ چرا صرفاً به حاکمیت و درباریان میرسید و مردم را رها کردید؟ زمانی که انقلاب بپا شد. دودش هم به چشم خود شاه رفت.
البته انقلاب ریشه اقتصادی نداشت؛ یعنی شاه رفاه نسبی را برای مردم ایجاد کرده بود اما اختلاف ثروت بین مردم به شدت بالا بود. پاسپورت ایران با اینکه اعتبار بالایی داشت اما سفر برای همه مردم مهیا نبود. ریشه انقلاب فقر نبود. فقر مطلق به آن معنا وجود نداشت یا لااقل تبلیغات فرهنگی و رسانهای به نحوی نبود که مردم تهییج بشوند و احساس کمبود مادی کنند. از طریق سرگرم کردن مردم به واسطه فرهنگ ابتذال، اجازه نمیدادند این اتفاق بیافتد. یعنی موسیقی را ترویج کند، فیلمهای فارسی و فیلمهای مستهجن را در سینماها تبلیغ کند، کارناوالهای خارجی در کشور راه بندازد، سپاه دانش درست کند؛ و مدام این را در گوش مردم فرو کند که ما در حال پیشرفت هستیم.
قشر روستایی اصلا اطلاع نداشت از اینکه در شهرها چه امکاناتی وجود دارد. اگر هم اطلاع داشت مطالبه جدی شکل نمیگرفت.
اگر مطالبه شکل میگرفت معمولا در قالب رویکردهای چپ، کمونیستی و تودهای بود که به سرعت سرکوب میشد. به واسطه اینکه اینها ائتلاف با شورویها را برداشته بودند؛ یعنی خصم دوره پهلوی مثل امروز که آمریکا است در آن دوره روسها بودند. واقعاً شیطنت و دشمنی با ایرانیها آشکار بود. یک سال آنها کردستان و آذربایجان را اشغال کردند و هزینه بالایی برای کشور درست کردند.
عدالت به معنای محل اصلی منازعه امام با حاکمیت دیده نمیشد، آنچیزی که دیده میشد این بود که امام میخواست اسلام را احیا کند. او حاکمیت پهلوی را از نظر تهاجم به اسلام و نمادهای اسلامی به شدت پررنگمیدید.
از ماجرای کشف حجاب اجباری دوره پدر محمدرضا شاه که در ۱۳۱۴ اتفاق افتاد؛ و مسئله به رگبار بستن مردم و به توپ بستن حرم در ماجرای گوهرشاد؛ تا تعطیل کردن حوزات علمیه؛ تا تحریم کردن محافل عزاداری برای امام حسین در دوره رضاشاه؛ و تا تلاشی که کرد برای اینکه خط فارسی را تبدیل به خط لاتین کند و ناموفق بود؛ تا گرفتن موقوفات از روحانیت و بیبضاعت کردن آنها، امام همه اینها را میدانست. لذا عدالتی که پیگیری میکرد عدالتی بود که برای احیای اسلام بود. یعنی از منظر احیای اسلام به عدالت هم اشاره میکرد. عدالت هم در بحث شکاف طبقاتی و عدم توزیع مناسب و ثروت ملی معنا میشد.