به قلم: عبدالباسط انصاری
بامداد جمعه قطعنامه پیشنهادی ضدایرانی تروئیکای اروپا و آمریکا در نشست فصلی آژانس توسط شورای حکام به تصویب رسید. مطابق آنچه رویترز به نقل از دیپلماتهای غربی در روز چهارشنبه اعلام کرده بود، تصویب قطعنامه محتملتر از تصویب نشدن آن به نظر میرسید و این اتفاق در رایگیری نهایی به وقوع پیوست.
تفاوت این قطعنامه با ۴ قطعنامه دیگر شورای حکام پس از خروج آمریکا از برجام، درخواست تدوین گزارش جامع و بهروز شده درباره برنامه هستهای ایران از مدیرکل بود که میتواند تسهیلکننده ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت و فعال کردن مکانیسم ماشه یا همان اسنپبک و بازگشت ۶ قطعنامه تعلیق شده ایران باشد. این در حالی است که عصر پنجشنبه نمایندگی دائم جمهوری اسلامی در سازمانهای بینالمللی در بیانیهای تفصیلی برای چندمین بار، به ذکر جزئیاتی از همکاریهای پادمانی و اقدامات سازنده و اعتمادساز جمهوری اسلامی با آژانس پرداخت و گوشههایی از سیاسیکاری این نهاد، تاثیرپذیری آن از رژیم صهیونیستی و فشارهای غرب را افشا کرد. از نمونه این رویکردهای سیاسی و فضاسازیهای مضحک، تکرار ادعاهای آژانس درباره فعالیت هستهای در مکان ادعایی لویزان -شیان است که در همان سال ٢٠٠۴ پرونده آن بسته شده و جمهوری اسلامی بارها اعلام کرده بود هیچ سایت یا فعالیت هستهای در این منطقه نداشته و ندارد.
تکرار برخی ادعاها درباره پرونده موسوم به PMD (ابعاد نظامی احتمالی[ادعایی]) که سال ٢٠١۵ جهت اجرای توافق برجام بسته شده و بی اعتباری آن به اثبات رسیده بود، توسل آژانس به تصاویر فاقد کیفیت و مبهم به عنوان سند فعالیت مشکوک و اعلامنشده در حوزه هستهای از سوی ایران، بهانهجویی و طرح ادعاهای عجیب نظیر مشکوک بودن فعالیتهای حملونقل معمول در کشور و ارتباط دادن آن به فعالیتهای هستهای در مکانهای ادعایی که ایران فعالیتی در آن نداشته است و مواردی از این دست نشان میدهد نگاه غرب و آژانس به برنامه هستهای ایران، نه نگاه فنی و بر اساس حقوق حاکمیت و مردم ایران، بلکه نگاهی ابزاری برای اعمال فشار بر ایران و فضاسازی امنیتی علیه ایران در سطح بینالملل و بهانهجویی برای اعمال فشار و تحریم است. از منظر دیگر وجود فناوری هستهای بومی با امکان استفاده از آن به سبب وجود منابع اولیه خدادادی، بدون اتکا به غرب در کنار مانور قدرت جمهوری اسلامی در سطح منطقه و جهان و بر هم زدن معادلات ظالمانه غربیها برای سلطه بر جهان، سبب شده است غرب رشد این فناوری و کاربست صنعتی آن در ایران را برای خود خطری جدی ببیند.
بر همین اساس نقطه کانونی منازعه طولانی و فرسایشی پرونده ساختگی هستهای ایران همین مساله است و مادامی که تغییری در آن حاصل نشود، هر میزان از همکاری و هر شکلی از تعامل از سوی جمهوری اسلامی سبب گشوده شدن این گره نخواهد شد و ایران همواره در جایگاه متهم قرار خواهد داشت. شاهد این مساله نیز تکرار ادعاهای مضحک آژانس درباره موضوعاتی است که پیشتر ـ سالها قبل ـ بسته شده بود. تقویت سطح بازدارندگی ایران به سبب وجود دانش هستهای و امکان عبور ایران از چالشهای انرژی در دهههای آینده سبب شده غرب فناوری هستهای ایران را نه یک فناوری محض که ابزار قدرت و ارتقای امنیت ملی ایران تحلیل کند و بر این اساس منازعه هستهای را در قریب ربع قرن اخیر فرسایشی کرده است.
قطعنامه تازه آژانس را نیز باید با دید کوتاهمدت و بلندمدت ارزیابی کرد. در کوتاهمدت، غربیها درصدد ممانعت از عادی شدن پرونده ساختگی هستهای ایران در اکتبر ۲۰۲۵ و بند غروب ۱۰ ساله برجام و قطعنامه ٢٢٣١ هستند و در بلندمدت نیز حفظ فشار و فضای امنیتی و بهانههای تحریم و فشار اقتصادی علیه ایران جهت مهار جمهوری اسلامی را در برنامه دارند. برنامه هستهای، ظرفیت طولانیمدت و گستردهتری برای فشار بر ایران، به نسبت دیگر مسائل - همچون حقوق بشر و... - دارد و غرب بهسادگی دست از این بستر بر نخواهد داشت.
مساله مهم در داخل اما اجماع برای افزایش سطح پاسخ و بر هم زدن بستر این فشار از طریق کارتهایی چون تغییر دکترین هستهای کشور، خروج از «انپیتی» و نظایر آن است که در دستور کار قرار دادن آن پیش از ضربه سنگین و احتمالی غرب مهم است. اکنون دیگر عیان شده غرب هیچگاه تن به عادی شدن پرونده هستهای ساختگی و بحران سازی امنیتی و فشار اقتصادی از بستر برنامه هستهای ایران نخواهد داد، بر همین اساس بر هم زدن این روند تکراری ۲ دههای و به دست گرفتن ابتکار عمل ضروریتر از پیگیری اعتمادسازی های بیحاصل است.