به قلم: دکتر محمّد فدائی
برای کسی که در بسیج دانشجویی فعالیت میکند، مهمترین پرسش این باید باشد که هویت مرکزی بسیج دانشجویی چیست؟ کدام فعالیت در راستا و مقوّم آن، کدامیک بیارتباط، و کدامیک در تعارض با این هویت مرکزی است؟
هر نهاد اجتماعی (از جمله بسیج دانشجویی) اجزای مختلفی دارد که در طول زمان و بدلایل متعدد تطور یافته است. پرسش اساسی این است که در میان این اجزای متکثر، چطور میشود جزء اصلی یا DNA آن نهاد را که مولد هویت اوست، تشخیص داد؟
جزء اصلی چیزی است که با حذفش، دیگر نهاد، آن نهاد سابق نیست و در آن، تغییر ماهیت رخ دادهاست. بیمارستانی که بوفه یا فضای سبز و یا حتی دستگاه MRI نداشته باشد، کماکان بیمارستان هست اما اگر در بیمارستانی، فرایند تشخیصی و درمانی ارائه نشود، دیگر آن نهاد هرچه باشد، بیمارستان نیست.
به این معنا، جزء اصلی یا DNA ما در بسیج دانشجویی چیست؟ برای پاسخ به این پرسش یک راه میانبر، بازگشت به زمان و فلسفۀ تأسیس است.
ماهیت اصلی بسیج، همانطور که از نام آن برمیآید، «بسیج کردن» و خلق حرکت عمومی و سازماندهیهای بزرگ است.
️جهت، آرمانهای انقلاب است و وظیفه، حراست از آرمانهای انقلاب؛ اما قرار نیست صرفاً چند نفر در بسیج از آرمانها حراست کنند، بلکه این چند نفر باید بتوانند، جماعت بزرگی را برای حراست از آرمانهای انقلاب به میدان بیاورند.
بسیج در لحظۀ به جریان افتادن و خلق حرکتهای فراگیر متولد میشود. تا پیش از آن نیروی پیشران بسیج است که مشغول تولید میدان و سازماندهی است.
هر جریان اجتماعی برای موفقیت، نیاز به قدرت دارد و قدرت، از گسترۀ و تعداد نیروهای مشارکتکننده تولید میشود. بسیج دانشجویی نیز از این قاعده مستثنی نیست.
اصلیترین شاخص موفقیت، قدرت تولید جمعیت و سایز تشکل است. بسیج اگر بزرگ و فراگیر نباشد، بسیج نیست. روشن است جهتمندی و نسبت وثیق، عریان و فعال با اصلیترین آرمانها و گفتمانهای انقلابی کماکان شرط ضروری است اما شاخص کلیدی موفقیت، پایبندی به آرمانها نیست؛ میزان تولید گستردگی و فراگیری آرمانهاست.
بر این مبنا، میتوان - و باید- در فعالیتهای در جریان، بازنگری و در صورت نیاز، طرحی نو به جریان انداخت.