به قلم: سید محمدمهدی دزفولی، پژوهشگر و مستندساز
اولین سالگرد غائلۀ 1401 را پشتسر میگذاریم و اکنون بهنظر میرسد تحلیل و بازخوانی آن، بهمنظور جلوگیری از تکرار، مهم بهنظر می رسد. در یادداشت پیشِرو قصد ندارم به تحلیلِ تمامِ ابعادِ مختلفِ آن غائله بپردازم ـ طبعاً در یادداشتی کوتاه، امکان آن هم فراهم نیست ـ ، اما بهنظر میرسد که یک علت مهم در بروز حوادث سالهای 96، 98 و 1401 نقشی اساسی و کلیدی داشتهاست و هدف من این است که اینجا بهصورت متمرکز به آن اشاره کنم.
جامعۀ ایران از حدود یک دهۀ پیش، با افزایش روزافزون ناامیدی نسبتبه آینده مواجه بودهاست. مشخصاً از نیمۀ سال 96 به بعد و با شروع التهابات اقتصادی، شرایط جامعۀ ایران متحول شد و کشور درگیر مسائلی گردید که تا امروز، کمابیش با آنها دست به گریبان هستیم. تحت تأثیر قرار گرفتن زندگی و اقتصاد مردم، که از دلایل مهم آن، ناکارآمدی سیاستهای اقتصادی دولت قبل و تحریمها بودهاست، اصلیترین مسئلهای است که برای کشور، جداً حاشیهسازی میکند و پدیدههای جانبی مهمی را رقم میزند.
اگر امروز در کشور، درگیر مسئلۀ مهاجرت هستیم، اگر درگیر مسئلۀ افزایش سن ازدواج هستیم، اگر جوانان کشور در برخی حوزهها، احساس ناامیدی و تبعیض میکنند، بهنظر میرسد علتالعلل آن، مسائل معیشتی و اقتصادی است. واقعیت این است که جمهوری اسلامی ایران، پس از 44 سال، تبدیل به قدرتی بزرگ و اثرگذار در غرب آسیا شدهاست، اما گویا پاهای چوبینی به نام اقتصاد و معیشت دارد که اگر به فکر راهحلی برای آن نباشد، میتواند در درازمدت، خطرات جدی و بزرگی برای نظام و کشور ایجاد کند.
اگر در ناآرامیهای 78 و 88، مسئلۀ اصلی سیاست داخلی و اختلافات سیاسی ـ اجتماعی بود و جامعه از رفاه نسبی خوبی برخوردار بود، اما در سالهای 96، 98 و، تا حد زیادی، 1401، اقتصاد و معیشت، در کنار مسائل اجتماعی، ایفای نقش میکردند. سوءاستفادۀ دشمنان از مسائل اقتصادی و معیشتی در سال 96 چشمگیر بود؛ دیدیم چگونه به بهانۀ مسائل معیشتی، در دیماه همان سال، حاشیههایی برای کشور ایجاد شد و حتی رهبری معظم انقلاب در سخنرانی خود فرمودند که زخمها باید درمان شود و تا درمان نشود، موجودات موذی بر روی این زخمها مینشینند و از آن سوءاستفاده میکنند. مشکلات معیشتی از مهمترینِ آن زخمهاست.
اگر جامعه احساس رفاه کند و اقتصاد و معیشت خودش را مناسب ببیند، اگر احساس کند میتواند آیندهای مطلوب برای خود بسازد، نسبتبه افق های دوردستتر ناامید نمیشود و درمییابد که میتوان با ساختارهای کنونی سیاسی در کشور، آینده را ساخت، اما اگر افق پیشِرو مبهم باشد و فضای امیدآفرینی را نوید ندهد، بهسوی اعتراض و بروز خشم پیش میرود.
در بستر همین نارضایتیها، مغرضان نیز میکوشند به اهداف خود برسند. بخشی از جامعۀ ایران در ناآرامیهای سال 1401 احساس میکرد که دچار تبعیض و بیعدالتی است و حاکمیت در حق او کوتاهی میکند و نمیتواند نیازهای اولیۀ او را تأمین نماید. این احساس در چند سال اخیر، بهدلیل برساخته شدن رسانهای، در رسانههای معاند هم افزایش یافت و باعث انفجاری با مجموعهای از دلایل و حوادث در تابستان سال 1401 شد.
متأسفانه سالهاست که مرجعیت رسانهای ما در داخل کشور هم از بین رفتهاست و خبرگزاریها، روزنامهها و صداوسیما در بزنگاههای سیاسی و اجتماعی، مانند سال 98 و 1401، نمیتوانند بهدرستی ایفای نقش کنند و همین باعث شدهاست تا هم بخش مهمی از جامعه، تحت تأثیر رسانههای خارجی قرار گیرند و هم در بزنگاههای مهم سیاسی ـ اجتماعی، این رسانهها بتوانند میدانداری نمایند.
اگر رفاه و زندگی مردم کمترین مشکل را داشته باشد، اگر جامعه احساس تبعیض نکند و نسبتبه ساختار سیاسی امیدوار باشد، امید در جامعه فراگیر میشود و نارضایتی و اعتراضات گسترده بروز پیدا نمیکنند، اما اگر جامعه احساس امید نکند و برای خود، آیندهای نبیند و حتی احساس ناامیدی داشته باشد، دست به اعتراض و هنجارشکنی میزند، چراکه احساس میکند در حق او ظلم شدهاست و باید حق خود را پس بگیرد و درنتیجه موج مهاجرت، سرخوردگی و اعتراضات افزایش مییابد.
جامعۀ کنونی ایران، بیش از هر زمانی، نیازمند امید واقعی و غیرمصنوعی است؛ نیاز دارد شاهد اصلاح مشکلات در ساختار سیاسی خودش باشد، نیاز دارد اقتصاد و معیشتش رونق بگیرد و بهبود یابد تا نسل جوانش، بهعنوان موتور محرکۀ جامعه، بیش از پیش تلاش کند و کشور را بسازد. اگر سیاستمداران و مسئولان کشور خواهان تکرار نشدن وقایعی مانند ناآرامیهای سال 1401 هستند، بهنظر من، باید به این مسائل توجه کنند. هرگاه کشور ثبات سیاسی و اقتصادی داشته باشد، کمترین اعتراضات و نارضایتیها شکل میگیرد، مردم از عملکردها راضی هستند و بهانهای برای اعتراضات گسترده ایجاد نمیشود، اما اگر التهابات آغاز شود، آنگاه است که مغرضان بر این موج سوار میشوند و اهداف ناپاک فرهنگی ـ اجتماعی ـ سیاسی خود را ترویج میکنند. سال 1401 با مسئلهای مشخص شروع شد، اما دیدیم که درنهایت پای براندازان، تجزیهطلبان، طرفداران همجنسبازی، معاندان علیه اسلام، دینستیزان و ... هم به آن باز شد و هرکس میکوشید به هدف خود برسد.
جامعۀ کنونی ایران، برخلاف بسیاری از پیشبینیها، جامعهای نیست که خواهان انقلاب و براندازی باشد، بلکه خواهان اصلاح مشکلات و بیکفایتیها و ایجاد امید است. بهترین راه، اصلاح فرایندها و مشکلات است که از دل آن، امید و چشمانداز روشن آینده شکل میگیرد. دانشجویان امروز ایران، که طیف وسیعی از آنان را متولدان اواخر دهۀ هفتاد و اوایل دهۀ هشتاد تشکیل میدهند، باید مطالبهگری برای اصلاحات اقتصادی را مدنظر قرار دهند و از مسئولان بخواهند که معیشت و اقتصاد مردم اصلاح شود. دانشجویان باید با توجه به تحصیلات و تخصص خود، ایدهها و برنامههایی برای بررسیِ نظری و عملیِ اصلاحاتِ اقتصادی داشته باشند تا بتوانند چشمانداز کشور را امیدوارانه بسازند. فراموش نکنیم که ایران و آیندۀ ایران ازآنِ جوانان و مردمانش است؛ این ما هستیم که باید آینده این کشور را با دغدغه ها و دلسوزی های خود بسازیم.