به قلم: صابر گل عنبری
حزبالله لبنان بامداد امروز پس از ضربات سنگین اسرائیل در روزهای گذشته چند بار حمله موشکی گسترده به شرق حیفا، عکا و مناطقی در الجلیل شمالی انجام داد و برای اولین بار برد حملات را تا 50 کیلومتری رساند.
متن بیانیه حزبالله هیچ اشارهای به ترور ابراهیم عقیل و دیگر فرماندهان آن و همچنین انفجار پیچرها و بیسیمها نداشته و تاکید کرده که حملات امروز در پاسخ به حملات اسرائیل به مناطق مختلف لبنان و کشته شدن چند غیرنظامی انجام شده است؛ به این معنا که حملات بامداد امروز پاسخی به ترورها و انفجارهای اخیرنیست.
گویا حزبالله تعمدا خواسته است که حملات امروز خود را در چارچوب حملات روزانه متقابل با اسرائیل قرار دهد و اگر این اتفاق در روزها و هفتههای آینده تکرار و این حملات به امری روزانه و روتین تبدیل شود، فارغ از این که تلفاتی در پی داشته یا نداشته باشد و چه اندازه از این موشکها رهگیری و ساقط شوند، اما گسترش جغرافیای درگیری تا 50 کیلومتر در حیفا میتواند همان سرنوشتی را برای این مناطق رقم بزند که برای شهرکهای مجاور مرز لبنان در یک سال جنگ غزه در شعاع حدود 10 کیلومتر ایجاد کرد؛ به نحوی که بعضا به خاطر تداوم حملات موشکی تخلیه شده که اسرائیل برای بازگرداندن ساکنان آنها (70 هزار نفر) مرحله جدیدی از حملات فشرده خود به حزبالله را از سهشنبه گذشته آغاز کرده است.
تداوم این وضعیت و احتمالا افزایش جمعیت آوارگان اسرائیلی در شمال، دولت اسرائیل را با «بحران بزرگی» مواجه خواهد کرد؛ به ویژه که منطقه حیفا به نوعی پایتخت اقتصادی اسرائیل نیز محسوب میشود و دربرگیرنده تاسیسات اقتصادی و نظامی بزرگی است.
حملات حزبالله پس از موج حملات سنگین حملات هوایی اسرائیل به جنوب لبنان و اعلام نابودی حدود 600 سکوی پرتاب موشک و هزاران پرتابگر حزب الله در سه روز اخیر نشان میدهد که این حملات هوایی تاثیر خاصی بر قدرت شلیک موشکی حزبالله نداشته است.
برای اسرائیل بسیار دشوار است که این معادله را بپذیرد و به احتمال زیاد در ساعات آینده متقابلا حملات هوایی سنگینی انجام دهد.
البته حملات حزب الله کنترلشده و علیه اهداف نظامی بوده است و از این منظر قواعد درگیری در بعد ماهیت اهداف جز در مواردی در حملات اسرائیل تاکنون تغییر چندانی نکرده است. با این حال، باید دید که آیا اسرائیل در واکنش به این حملات در کنار توسعه احتمالی دامنه آتش تغییری جدی در ماهیت اهداف حملات هوایی انجام میدهد؟
تا این لحظه، رفتار دو طرف نشان نمیدهد که تصمیمی برای جنگی تمام عیار دارند؛ اما اکنون تحولات میدانی بیش از گذشته میتواند چنین جنگی را تحمیل کند.
در مجموع به نظر میرسد که حملات رفت و برگشتی دو طرف هر روز شدیدتر شود و همین بیش از قبل احتمال شعلهور شدن جنگی تمام عیار را افزایش میدهد. چه چنین جنگی رخ دهد چه ندهد، احتمالا وضعیت قفل شده غزه در انتظار جبهه شمال است و بعید است که فشار نظامی سنگین اسرائیل، آرامش را به این منطقه برای بازگشت آوارگان بازگرداند و حزبالله را مجبور به گسستن ارتباط با جبهه حماس کند. بنابراین، پایان جنگ در این جبهه بدون مذاکره و توافق بعید به نظر میرسد.
حزبالله قبلا توقف حملات خود را به توافق حماس و اسرائیل منوط و اعلام کرده بود که هر چه غزه بپذیرد، ما نیز خواهیم پذیرفت، اما به احتمال زیاد در مذاکرات پیش رو بنا به شرایط جدید نقشی مستقیم نیز ایفا کند.
در این خصوص سه سناریو میتواند مطرح باشد: نخست این که حماس چون قبل طرف اصلی مذاکرات باشد؛ اما با هماهنگی و همکاری بیشتر با حزبالله، به علت وضعیت جدید در جبهه شمالی. دوم این که حماس و حزبالله با یک تیم مذاکراتی مشترک در مذاکرات با میانجیگران قطری و مصری شرکت کنند. البته این سناریو به احتمال زیاد با مخالفت آمریکا و اسرائیل مواجه شود. سوم این که میانجیگران با دو طرف مذاکرات جداگانهای داشته باشند که مکمل هم خواهد بود.
اما در نهایت، صرف نظر از شکل مذاکرات، توافق احتمالی ترجیحا یکی خواهد بود با شمول دو جبهه و به شکل اساسی ابتدا با غزه برای توقف جنگ به عنوان مقدمه آرامش در شمال.
اگر اسرائیل در این جنگ نتواند ضربات تاکتیکی خود (ترورها، انفجارها، حملات شدید هوایی) به حزبالله را به نتیجهای راهبردی از طریق تضعیف جدی آن و تقریبا از کار انداختن قدرت موشکیاش و تحمیل معادله پایدار جدیدی تبدیل کند که احتمال آن زیاد نیست، میتوان گفت که همین وضعیت میتواند به اهرم فشاری برای حماس در مذاکرات پایان جنگ جهت تحقق برخی خواستههای خود مانند عقب نشینی از محور فیلادلفیا تبدیل شود.
فعلا برای قضاوت زود است و ابتدا باید دید سرنوشت جبهه شمالی چه خواهد بود که سرنوشت جبهه غزه بیش از هر زمانی به آن گره خورده است؛ در حالی که قبلا این مساله معکوس بود.