نماز جمعه میلیونی 13 مهر چه دلالتهای برای حکمرانی فرهنگی دارد؟
به قلم: ابوالفضل اقبالی
نماز جمعه 13 مهرماه 1403 در چه شرایطی برگزار شد؟ وقتی اسماعیل هنیه نفر اول مقاومت فلسطین در تهران ترور شد مردم باور کردند که اسرائیل جنگ را جدی گرفته است. وقتی هر روز خبر ترور یکی از فرماندهان ارشد حزبالله مخابره میشد و در نهایت رهبر و مهمترین چهره حزبالله لبنان سیدحسن نصرالله به شهادت رسید، مردم نسبت به قدرت اسرائیل در تحقق اهداف خود نیز یقین حاصل کردند.
🔹 عدم پاسخ ایران به ترور هنیه، رجزهای تکراری و بیثمر فرماندهان به ترورهای پرتکرار، شبهات جدی نسبت به تجربه عینالاسد و حتی وعده صادق1 باعث شد که حتی بازار دلار نیز به ترور سیدحسن واکنش چندانی نشان ندهد. گویی کمکم فضای اجتماعی ایران به سمت تردید در قدرت و اقتدار ایران در مبارزه با اسرائیل پیش میرفت. مردم حتی در عمق وجدان خود نسبت به قدرت اسرائیل در حمله به ایران و ترور شخصیتهای مهم کشورمان نیز احساس سرخوردگی و نگرانی داشتند. این را میشد از لابلای گفتگوهای کف خیابان هم برداشت کرد.
🔹 عملیات وعده صادق2 و اعلام حضور مقام معظم رهبری(مدظله) در نماز جمعه این هفته تهران اما ورق را کاملا برگرداند. در شرایط حساس جنگی دو روایت همزمان در جامعه دست به دست شد. 1. قدرت موشکی ایران و 2. صلابت و شجاعت رهبری. دیگر جنس گفتگوها در کف خیابان و شبکههای اجتماعی متفاوت شده بود. گفتارها بوی دلگرمی، حمایت و استقبال میداد. مردم فراخوان برای حضور در مراسم رجزخوانی رهبری میدادند. برای همه این نماز جمعه چیز متفاوتی بود. استقبال میلیونی مردم از این مراسم در زیر تهدیدات واقعی رژیم صهیونیستی آشکارا حاوی یک پیام بود: مردم ایران صلابت و شجاعت را دوست دارند.
🔹 هر چقدر انفعال و ادعای بیثمر مسئولان به جامعه حس سرخوردگی و ناامیدی میدهد، در مقابل صلابت و اقتدار آنان برای جامعه محترم و مورد اقبال قرار میگیرد. اساسا رمز محبوبیت و جایگاه قهرمانی شهید عزیز ما حاج قاسم سلیمانی در همین بود. مردم شیفتهی صلابت و شجاعت او شده بودند و به وعدههای او ایمان داشتند. این الگو نه تنها درباره مقولات نظامی و امنیتی کشور، بلکه در سایر عرصههای حکمرانی اعم از اقتصاد و فرهنگ و... نیز صدق میکند.
🔹 مردم از انفعال حکمرانی خستهاند و از فقدان قدرت اتخاذ تصمیم در میان مسئولان، نگران و سرخوردهاند. آن چه در مرحله اول اهمیت قرار دارد و مردم را نسبت به حاکمیت متمایل میسازد، از بین بردن فضای ابهام و بلاتکلیفی و صراحت و قاطعیت در اتخاذ تصمیمهاست. اگرچه حتما در ادامه، اعتبار تصمیمها و برنامهها نیز به محک مردم در خواهد آمد و مردم درباره کیفیت و سازوکارها اعلام نظر میکنند. اما در گام نخست هیچ راهی به جز صراحت و صلابت در اتخاذ تصمیم و اعلام آن به جامعه در تمام عرصههای حکمرانی سراغ ندارم که به بازسازی سرمایه اجتماعی و بسیج عمومی جامعه به نفع اهداف کشور بیانجامد.
🔹 ما در حکمرانی فرهنگی خود با مسائل و چالشهای متعددی مواجه هستیم که در اکثر آنها نیز دچار لکنت زبان گفتگو با مردم و عارضهی انفعال و ابهام هستیم. گویی از تصمیمگیری هراس داریم و به جامعه در همراهی با تصمیمات خود بیاعتمادیم. غافل از اینکه ظرفیت اجتماعی تصمیمات ما پیوند وثیقی با اقتدار ما در لحظه اتخاذ تصمیم دارد. اعلامها و تکذیبها، اما و اگرها، ادعاها و سکوتها و... برای رابطه مردم و حاکمیت مهلکتر از هر سمّی است. به مردم اعتماد کنیم و صداقت و صراحت را سرلوحه حکمرانی خود در تمام عرصهها به ویژه مسائل مربوط به سیاست داخلی و فرهنگ قرار دهیم.