به قلم: محمد ایمانی
۱) شاید خیلی نتوان بر کسی خرده گرفت که چرا مسعود کشمیری، اجازه یافته بود تا کنار دست رئیسجمهور پیش رفته و بمب را در جلسه شورای عالی امنیت ملی جاسازی کند؟ یا چگونه محمدرضا کلاهی توانست در مقرّ حزب جمهوری اسلامی نفوذ کند و ضمن بمبگذاری، آیتالله بهشتی و یارانش را به شهادت برساند؟ صرفنظر از بیاحتیاطی و خوشبینی بیجا، میشود ماجرای نفوذ در آن روزگار را به فقدان سابقه و پرونده درباره افراد نفوذی، و کمتجربگی مدیران نسبت داد، ضمن این که منافقین و دیگر گروههای سرسپرده به بیگانه، هنوز ماهیت خود را آشکار نکرده بودند.
۲) اما امروز بعد از گذشت چهار دهه، هیچ صاحبمنصبی حق ندارد در اثر کوتاهی و غفلت، بستری برای تکرار آن حوادث تلخ و عبرتآموز فراهم کند. شهادت شهیدان رجایی و باهنر و بهشتی، هرچند خسارت بسیار بزرگی بود، جامعه ما را تا مدتها در برابر برخی گونههای نفاق واکسینه کرد. اما خسارت نفوذ، تنها محدود به بمبگذاری و ترور نیست، بلکه میتواند شامل جاسوسی و و جمعآوری اسرار، دادن آدرسهای گمراهکننده و انداختن در کمین دشمنان، اثرگذاری بر اِدراک مدیران و سوق دادن آنها به بیراهههای مهندسی شده، خطای محاسباتی درباره دوستان و دشمنان و توانمندیهای طرفین، و جابهجایی اولویتها و مشغولسازی به حواشی هم بشود. دست سازمان منافقین، به سرعت رو شد و نقاب از چهره سران وطن فروش آن افتاد، اما گونههای دیگر نفاق، مأموریتهای دیگری بر عهده داشتهاند.
۳) شاید اگر فلان وزیر فرهنگی به لندن نمیگریخت و «اتاق فکر جنبش سبز در خارج» را از سر بلاهت تشکیل نمیداد، هیچ وقت باور نمیکردیم که کسی با سابقه وزارت حاضر شود جایگاه و شرافت خود را بفروشد و در حد سران برخی گروهکهای فرومایه برای دولتهای غربی پادویی کند. اگر معاون وزیر ارشاد دولت اصلاحات، بعد از ارتکاب چند سال خیانت، به لندن نمیرفت، در BBC آفتابی نمیشد و سپس به عنوان سردبیر شبکه صهیونیستی اینترنشنال به استخدام شبکه رسمی موساد در نمیآمد، کمتر کسی باور میکرد که او نه یک مدیر تراز ایرانی، بلکه پایور MI۶ و موساد است. اما دو سال پیش که فرمان پروژه ویرانی طلبی ایران در پوشش آشوب «زن، زندگی، آزادی» از لندن و تلآویو صادر شد و مقامات این رژیمها پای کار آمدند، دیدیم که شبکه تحت سردبیری معاون وزیر سابق، چگونه به نیابت از موساد، دستور آدمکشی و شرارت و آتشافروزی و تجزیهطلبی و خرابکاری در بازار و انسداد در اقتصاد ایران را صادر میکند.
۴) ماجرا اینبار فرق میکرد. فرق دولت موسوم به اصلاحات با دولت شهید رجایی و بنی صدر، این بود که اینبار، تجربه اول انقلاب را داشتیم و میدانستیم منافقین چگونه نفوذ میکنند، از چه شگردهایی برای تفرقهافکنی و ایجاد التهاب و درگیری و سرکوب نیروهای خدوم بهره میبرند. بر اساس رویکرد غالب تندروها در دولت و مجلس مدعی اصلاحات و بر اساس برخی رفتارهای ارتکابی، ته خط برخی مدیران و نمایندگان مجلس معلوم بود و نهایتاً با پناهندگی شماری از آنها، انحلالشان در اپوزیسیون و معارضه با اصل اسلام و انقلاب، نقاب از چهرهشان افتاد. مقطع سوم، دولت مدعی اعتدال بود که برخی رویکردهای منافقانه و رادیکال به قیمت نابودی فرصتها در پیش گرفته شد و نهایتاً هم دیدیم که کسانی در حد معاون وزیر ارتباطات، معاون سازمان محیط زیست و مشاور وزیر خارجه و...، پس از برخی خیانتها، به اروپا و آمریکا گریختند. اینها علاوهبر دهها مدیر رسانهای و سردبیر و خبرنگاری است که در طول دو دهه گذشته، در خدمت جریان تحریف (تحلیلهای فلجکننده) درآمده و پس از آن که مهره سوخته شدهاند، از رادیو فردا و BBC و VOA و اینترنشنال و... سر درآوردهاند.
۵) اکنون آن عبرت ۴۰ ساله، پیش روی آقای پزشکیان و دولت اوست. البته روشن است که جمهوری اسلامی امروز، آن نظام نوپای ۴۰ سال قبل نیست. ایران عزیز ما به برکت هدایت امام(ره)و رهبری، و مجاهدت مدیران مسئولیت شناسی مثل شهیدان سلیمانی و رئیسی و امیرعبداللهیان، در جایگاهی از اقتدار ایستاده که «سایمون تیسدال» سردبیر خارجی روزنامه گاردین به صراحت اذعان میکند: «آمریکا دیگر، بزرگترین قدرت در خاورمیانه نیست، ایران است» و نشریه فارن افرز تأکید میورزد: «ایران در حال ترسیم نقشه خاورمیانه جدید است».
۶) شکست جبران ناشدنی اسرائیل در سه عملیات طوفانالاقصی، وعده صادق و یومالاربعین، و فراتر از آن، نابودی پروژه بزرگ «شناسایی اسرائیل در قالب پیمان ابراهیم»، چیزی نیست که صهیونیستها یا محافل غربی بتوانند پنهان کنند. آمریکا و برخی دولتهای اروپایی، همه توان خود را پای جنگ آوردند اما قطعاً شرایط، به قبل از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ برنخواهد گشت و بازدارندگی زائل شده اسرائیل (و هیبت زائلشده آمریکا) ترمیم نخواهد شد. تحولات ۱۱ ماه اخیر، از عملیات برقآسای طوفانالاقصی، تا گشوده شدن دستان حزبالله و انصارالله و ایران به عمق سرزمینهای اشغالی و دریای سرخ و بابالمندب و دریای مدیترانه، در طول ۷۹ ساله پس از جنگ جهانی دوم بیسابقه است. همین موشک هایپرسونیک که دیروز از یمن شلیک شد و یازده دقیقه بعد بر قلب تلآویو نشست، در کنار خبر غیر رسمی انتقال رزمندگان یمن به مرزهای فلسطین اشغالی، حاوی دلالتهای بسیاری درباره جابهجایی معادلات قدرت در منطقه است.
۷) رهاورد این تولید قدرت همزمان در میدان و دیپلماسی، تجارت ۱۲ میلیارد دلاری فقط با کشور همسایه و برادر، عراق است که در صورت بسترسازی و رفع موانع میتواند تا بالای ۳۰ میلیارد دلار هم افزایش پیدا کند. روشن است که با چنین تدارکاتی، تحریمهای خصمانه تا حدود زیادی کارآیی خود را از دست میدهد. این میراث گرانبها، آسان به دست نیامده است و قدرشناسی و درایت اقتضا میکند که از سوی دولت جدید پاس داشته شود. از لوازم این قدرشناسی، برکشیدن نیروهای متعهد و مسئولیت شناس و وفادار به انقلاب، و مراقبت از نفوذ عناصر بیاعتقاد یا بدسابقه است.
۸) جفا به جمهوریت و اسلامیت و منافع ملی است که حتی مدیریتهای رده پایین به مجرمان امنیتی و محکومان قضائی یا فعالان فتنههای نیابتی سپرده شود، چه رسد به اینکه چنین عناصری، به عنوان معاون و مدیرکل یا در ستاد اصلی دولت و گلوگاههای سیاسی و رسانهای آن منصوب شوند؛ و در ادامه، برخی عناصر متخلف و اخراج شده در مسیر قانونی، مجدداً بهکارگیری شوند و متقابلاً، نیروهای کارآمد و مؤمن حذف شوند. متأسفانه در برخی انتصابات، احکام قطعی محاکم قضائی و استعلام مراجع اطلاعاتی، دور زده میشود و برخی عناصر بهشدت مسئلهدار، از در پشتی - بدون این که از گیتهای و فیلترهای ضروری حفاظتی بگذرند-، در برخی مراکز مهم دولتی به کار گمارده میشوند. این، میتواند به همان وضعیتی ختم شود که دفتر نخستوزیری و ریاست جمهوری در ابتدای انقلاب، دارای حفاظت فیزیکی بود، اما امثال کشمیری، استثنا بودند و توانستند آن نفوذ پر خسارت را مرتکب شوند. یا نفوذیهای بعدی توانستند به اسرار نظام و اتاق تصمیمسازی مدیران دولت دسترسی پیدا کنند و فجایع بزرگ را رقم بزنند. این، هشداری جدی (مبتنی بر تجارب ملی) است که اگر روند برخی انتصابات غیر قانونی متوقف نشود، چند وقت دیگر باید شاهد رخنمایی چندین کشمیری و کلاهی یا رمضانپور و باستانی و کاوه مدنی و...، در مقیاسهای مخرّبتر باشیم و در این صورت، بازنده اول، خود دولت و رئیسجمهور محترمی خواهد بود که به نظام و رهبری باور دارد، و اسرائیل و آمریکا را دشمن میشمارد.
۹) حتماً هر فتنه و آشوبی، بهانهای دارد، اما برنامه دشمن را نباید با آن بهانه اشتباه گرفت. تیرماه ۱۳۷۸ مقارن با اغتشاشات چند روزه در تهران، ایهود باراک نخست وزیر رژیم صهیونیستی گفته بود: «گزارش جزء به جزء بحران در ایران را از موساد دریافت میکنم. آشوب در تهران، کل معادلات صلح خاورمیانه را به نفع اسرائیل تغییر خواهد داد». در فتنه سال ۱۳۸۸ نیز هرچند دروغ تقلب در انتخابات بهانه آشوبافکنی بود، اما آشوبگران در میانه راه فاش کردند: «انتخابات بهانه است/ اصل نظام نشانه است». در هر دو فتنه ۱۳۸۸ و ۱۴۰۱، رد پای سرویسهای جاسوسی CIA، موساد و MI۶ برای ناامنی کشور و حتی سوق دادن آن به سمت ویرانی و تجزیه توسط گروهکهای شرور به وضوح دیده شد. به تعبیر امیر مؤمنان(ع): «مرد جنگی بیدار است و هرکس بخواهد، دشمن از او چشم برنمیدارد و به خواب نمیرود». تقلیل این آشوبهای نیابتی به اشتباه فلان یا بهمان دستگاه و یا ادعای اینکه نباید گذشتهها را نبش کنیم، خلاف عقل و شرع است.
به بیان شریف امیر مؤمنان(ع) «اِنَّ الحَقَّ القَدیمِ لا یُیطلُه شیئی». گذشت زمان موجب نمیشود که فراموش کنیم چه کسانی به پایوری در نقشههای جنایتکارانه دشمنان تن دادند و در خون دهها مدافع مظلوم امنیت مردم شریک شدند؟ مگر میتوان شهدای مظلومی مانند آرمان علی وردی و سید روح الله عجمیان را که با همان سبعیت لشکر ابن زیاد به شهادت رسیدند، فراموش کرد، یا از خیانت برخی سیاسیون و رسانهها در جانبداری از جنایت اشرار آشوبگر گذشت؟ چه رسد به این که در دستگاههای دولتی به آن مرتکبان خیانت، میز و مقامی به امانت سپرده شود! فتنه، خط قرمز قطعی نظام است و کسی حق ندارد در مراعات این خط قرمز، کوتاهی کند.
۱۰) آش ولنگاری در برخی انتصابات چنان شور شده که فلان عضو ستاد رسانهای آقای پزشکیان و یکی از افراد مؤثر در نامزدی وی مینویسد: «خشت اول چون نهد معمار کج- تا ثریا میرود دیوار کج» و «دیشب یکی، تلفنی در نکوهش تملق دولت و رئیسجمهور گفت. گفتم از همه چی دفاع نمیکنم و در همین توئیتر نقدهایی کردهام، مثلاً همه انتصابها که با اطلاع دکتر پزشکیان نیست و حتماً آدمهای اشتباه وارد شدهاند. همچنین است در مورد همه رفتارهای به نام دولت که الزاماً مورد تأیید او نیست». یک کانال همسو (عصر اصلاحات) هم در تحلیل ماجرا مینویسد: «شنیدهها حاکی است این فعال رسانهای که سالهاست در کنار آقای پزشکیان، امور رسانه ایشان را برعهده داشته، توسط حلقه [...] از او دور شده است. او منتقد برخی انتصابها در حوزه اطلاعرسانی و دفتر و شورای اطلاعرسانی دولت شده، از جمله انتصاب [...] که در اسفندماه ۹۵ به دلایل امنیتی و باجگیری رسانهای بازداشت شده بود».
۱۱) غیر از رئیسجمهور محترم و اعضای کابینه، دیگران هم درباره انتصاب افراد مسئله دار/ زاویه دار مسئولیت دارند. از دستگاه قضائی و مجلس شورای اسلامی، تا دستگاههای اطلاعاتی، و نهایتاً محافل وفادار به نظام و انقلاب و منافع و امنیت ملی. مطالبه قاطع پایبندی به الزامات قانونی و طرد عناصر زاویه دار/ مسئله دار، مسئولیتی نیست که با بدفهمی درباره شعار وفاق، بتوان لوث کرد یا معطل گذاشت. این انتقاد و اعتراض و منع قانونی، عین حمایت دلسوزانه نسبت به دولت و رئیسجمهور محترمی است که موفقت آنها موفقیت نظام و مردم است. و اگر کسی روشنگری و انتقاد نکند، در حق شخص آقای پزشکیان جفا کرده است. به تعبیر شهید بهشتی: «من تلخی برخورد صادقانه را به شیرینی برخورد مجاملهآمیز و منافقانه ترجیح میدهم».
۱۲) کشمیری، درست همان زمان که عضو سازمان مجاهدین خلق (منافقین) بود، به دبیری شورای عالی امنیت ملی ر سیده بود. او به قدری مورد اعتماد شهید رجایی بود که اسناد سرّی و فوق سرّی دولت را نگهداری میکرد. آقای ناطقنوری در خاطرات خود (مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص ۲۴۷) میگوید: «در جلسه روز ۸ شهریور، آقای کشمیری دبیر جلسه بود که وی هم از عوامل نفوذی بود و معالاسف، حتی شهید رجایی هم به ایشان اعتماد پیدا کرده بود». همچنین، محمدحسین رجایی (برادر رئیسجمهور شهید) نقل میکند: «شهید رجایی به قدری به کشمیری اعتماد داشت که پشت سر او نماز میخواند».