Geraa | گرا
Geraa | گرا
خواندن ۹ دقیقه·۲ سال پیش

عواقب سیاسی کودتا ۲۸ مرداد و تغییر نگاه ایرانیان به دولت آمریکا

به روایت علیرضا زادبر
مدرس دانشگاه و پژوهشگر حوزه تاریخ سیاسی معاصر

اگر به کودتای ۲۸ مرداد سال ۳۲، به صورت مقطعی و به عنوان یک حادثه تاریخی نگاه شود، و خارج از سایر رویدادهایی که جامعه ایرانی در بعد از مشروطه سعی کرده اقدام کند، درک شود، خیلی قابل فهم نخواهد بود. کودتای ۲۸ مرداد نقطه عطفی در امتداد سایر حرکت‌ها، نهضت‌ها و جنبش‌های استقلال خواهانه جامعه ایرانی است. دو نیروی "استبداد" و "استعمار" در تاریخ سیاسی معاصر ما کنار یکدیگر اشتراک منافع داشتند.

استعمار هرجا که توانسته از مسیر و مجرای حکومت مستبد دست‌نشانده، کار خودش را پیش ببرد و به اهداف و سیاست‌های خودش برسد، این بهره‌برداری را انجام داده است. هر جایی هم که حکومت مستبد توانایی این را نداشته که خودش کار را پیش ببرد، استعمار به آن کمک کرده، یا آن را حذف کرده یا از آن حمایت مالی کرده است.

یک مدل حمایت استعمار _ اینجا مشخصا مقصود ما دولت انگلستان و بعدتر آمریکاست _ روش حمایتی نیروهای خارجی و اجنبی از استبداد داخلی کودتاست. اساسا حکومت پهلوی در مرحله شکل‌گیری و تاسیس، مبتنی بر یک کودتا است که عوامل خارجی درونی در آن دخیل بودند؛ یعنی حیات و انعقاد نطفه حکومت پهلوی متاثر از یک کودتا در سوم اسفند ۱۲۹۹ که مشخصاً وزارت جنگ انگلستان و افراد دخیل از سمت دولت انگلستان مثل آقای آیرونساید در آن نقش آفرینی داشتند.

در مرحله استمرار و بقاء هم نیروی خارجی و استعمار از حکومت پهلوی انواع حمایت‌ها را دارد؛ حمایت مالی، سیاسی و یک حمایت دیگری که در لحظه مهم برای حکومت پهلوی اتفاق می‌افتد باز کودتاست؛ منتهی این بار در دوره پهلوی دوم، ۲۸ مرداد سال 1332 که یک حرکت عمومی در کشور رخ داده و یک نهضت ملی در کشور شکل گرفته است. پس در درجه اول باید به این نکته توجه کنیم که حکومت پهلوی در مرحله تاسیس و در مرحله استمرار و بقا دوبار با کودتایی که خارجی در آن نقش داشته؛ یک بار انگلستان و یکبار دولت آمریکا، سر کار آمده و ادامه حیات داشته است. یعنی وقتی که جامعه ایرانی در حال مبارزه با استبداد است و می‌خواهد شاه را محدود کند و دخالت‌های شاه را کاهش می‌دهد، مجددا نیروی خارجی با کودتا به دولت و حکومت پهلوی یک تنفس مصنوعی می‌دهد و یک احیای سیاسی برای او به وجود‌ می‌آورد.

چرا استعمار برای کودتا هزینه می‌کند؟
دلیل اینکه استعمار اینچنین برای کودتا هزینه می‌کند؛ در یک دوره انگلستان، در یک دوره آمریکا، خودِ این دلیل مهم است. کودتا در واقع یک برنامه‌ریزی پُرهزینه است، هزینه‌ای که کودتا برای کشور کودتاگر دارد صرفا هزینه مالی نیست. در کودتای ۲۸ مرداد آمریکایی‌ها از طریق آقای کرمیت روزولت پول‌پاشی کردند. به خصوص در مرحله دوم کودتا، وقتی کودتا در مرحله اول شکست خورد و در مرحله دوم اراذل و اوباش را به خیابان آوردند، پول پخش شد اما این پول عددی نبود. بعدها از تسلط بر منابع نفت ایران و سایر منابع، میلیون‌ها و شاید میلیاردها دلار کسب کردند. پس اگر بگویند کودتا هزینه مالی دارد الان معنایی ندارد، همان زمان هم هزینه مالی برای دولت آمریکا معنایی نداشت، پس مقصود ما هزینه سیاسی است، هنوز که هنوز است دولت آمریکا در نگاه جامعه ایرانی، حتی ملی‌گرایان و برخی از روشنفکرانی که وجدان بیدار دارند، مثل جریان روشنفکری بعد از ۳۲ که هرکس به آمریکا معترض ‌شود متهم است، هزینه سیاسی برای دولت آمریکا دارد.

چرا یک دولت می‌پذیرد هزینه مالی و سیاسی بدهد تا یک دولت را حفظ بکند؟ تا پهلوی را حفظ کند؟ مسئله اشتراک منافع است؛ یعنی دولت اجنبی و دولت خارجی از این کودتا کسب منفعت می‌کند، از سرمایه‌گذاری برای این کودتا ولو اینکه برای او هزینه سیاسی داشته باشد، ولو اینکه چهره‌اش خراب بشود.

ما باید اینجا تاریخ را بررسی کنیم. آمریکایی‌ها پیش از کودتا، در جامعه ایران تصویر سیاه استعمارگری نداشتند؛ چون آمریکایی‌ها تازه در دنیا صاحب قدرت شده بودند، آمریکا چهره استعمارگری که اروپایی‌ها داشتند را نداشت. چهره منفی که روس‌ها و انگلیسی‌ها در جامعه ایرانی داشتند آمریکایی‌ها نداشتند. اولین گروه‌های آمریکایی که وارد ایران شدند گروه‌های مذهبی، آموزش‌دهنده‌ها، کسانی که معلمان زبان و مبلغین مسیحیت بودند را شامل می‌شدند، آنها حتی در ایران درمانگاه ساختند، بیمارستان ساخته شد. لذا باید بگوییم که چهره اولیه آمریکا در ایران و حتی در جهان، تجربه و سبقه استعماری و مداخله‌گر نداشت. هر چقدر روس و انگلیس داشتت آمریکا نداشت.

اولین سنگ بنای ضد آمریکایی شدن جامعه ایرانی
بعد از کودتای ۲۸ مرداد وقتی جامعه ایرانی متوجه اشتراک منافع استبداد داخلی و استعمار می‌شود، نیروی خارجی به نام آمریکا را مقصر بقای پهلوی‌ می‌داند. این جا است که حتی جریان روشنفکری هم معترض می‌شود. اینجاست که وقتی آقای نیکسون، معاون رئیس جمهور آمریکا، در ۱۶ آذر سال ۳۲، به ایران سفر می‌کند، جریان دانشجویی معترض می‌شود. اینجاست که اولین سنگ بنای ضد آمریکایی شدن جامعه ایرانی شکل‌می‌گیرد؛ و باید توجه داشت که هنوز در این بازه زمانی که جامعه ایرانی به آمریکا واکنش نشان می‌دهد، اصلا نهضت انقلاب اسلامی و امام خمینی هنوز فرا نرسیده است.

ما در مورد سال ۳۵ صحبت می‌کنیم که ساواک با مشورت و سازماندهی سازمان سیا شکل‌می‌گیرد. یکی از چیزهایی که بعد از سال ۳۵ بر شدت نفرت ایرانیان از آمریکا‌می‌افزاید همین تاسیس ساواک است؛ یعنی نقش آمریکا در تاسیس ساواک است.

اولویت همیشگی برای دولت آمریکا کسب منفعت است!
باید به این نکته هم توجه داشت که دولت مصدق مرگ بر آمریکا نمی‌گفت، پرچم آمریکا را آتش نمی‌زد، حتی در میانه بحران آقای دکتر مصدق به آمریکا سفر می‌کنند. ایشان وقتی در آمریکا تحریم می‌شود، ایران توسط انگلستان مانع صدور نفت ایران می‌شود و کشتی‌های ایران‌ را می‌گیرند. درآمد نفتی ایران کاهش پیدا می‌کند و دولت دچار بحران اقتصادی و بودجه می‌شود. هر چند دکتر مصدق سعی می‌کند با فروش اوراق و مشارکت دادن مردم، بخشی از کسری بودجه را تامین کند اما وقتی آقای مصدق در مذاکره با آمریکا و رئیس جمهور آمریکا، درخواست وام می‌کند، او از آمریکا می‌خواهد که اگر با درخواست وام موافقت نمی‌کنید، این درخواست را رسانه‌ای نکنید؛ چون اگر در داخل چپی‌ها متوجه بشوند که مصدق از آمریکا در خواست کمک کرده، تظاهرات می‌کنند و برای مصدق هزینه سیاسی ایجاد می‌شود؛ چرا که فضا، فضای تقابل شرق و غرب است. چپی ها نیز متاثر از شوروی و مخالفت آمریکا هستند.

آمریکا وسط بحران، نه تنها به مصدق کمک نمی‌کند بلکه نشریات آمریکایی خبر درخواست کمک مصدق را منتشر‌ می‌کند. وقتی مصدق به ایران می‌رسد توده‌ای‌ها و چپی‌ها اعتراض می‌کنند. نکته بسیار مهم این است که جریان جبهه ملی که از نظر سیاسی در ملی شدن صنعت نفت نقش آفرینی دارد، شخص آقای مصدق، نه ضد آمریکایی بودند، نه پرچم آمریکا را آتش می‌زدند و نه با منافع آمریکا در تعارض بودند، بلکه از آمریکا درخواست کمک هم کردند اما آمریکایی‌ها براساس منطق منفعت که اولویت با منفعت آمریکاست، نه تنها یاری نکردند بلکه با اقناع توسط انگلستان به سمت کودتا حرکت کردند. این نشان می‌دهد که اولویت همیشگی برای دولت آمریکا کسب منفعت است ولو این که بگوید فرد همراهی داشته باشد یا سکوت کند.

آن چیزی که برخی‌ها امروزه در تحلیل‌ها سعی‌ می‌کنند ارائه بدهند که آغاز دشمنی با آمریکا بعد از انقلاب اسلامی است، این حرف غلطی است. بله برخی از گروه‌ها و جریان‌ها در پیش از انقلاب متاثر از نگاه بلوک شرق و غرب جریان کمونیستی و رهبری شوروی با آمریکا در تعارض بودند اما همه جامعه ایرانی که متاثر از این نگاه نبود. بخشی از جریان روشنفکری و بخش عمده از ملی‌گرایان که حتی گرایش مذهبی هم ندارند، هزینه‌ای که آمریکا ایجاد کرد را دیدند.

افزایش قدرت استبداد مطلقه
نکته مهم این است که بعد از کودتای ۲۸ مرداد یک یأس و ناامیدی در جریانات سیاسی ایران به وجود آمد و فضا به سمت امنیتی شدن حرکت کرد. در واقع بعد از ۲۸ مرداد سیر صعودی قدرت شاه افزایشی و بلامنازع می‌شود.

محمدرضا پهلوی در قبل از کودتا، قدرت مطلق ندارد. نخست وزیر‌هایی سر کار می‌آیند که مثل قوام و مصدق با شاه چالش دارند و سعی می‌کنند قدرت شاه را محدود کنند. اما بعد از کودتای ۳۲ که رقبای شاه حذف، تبعید و زندانی می‌شوند، به ویژه از ابتدای دهه ۴۰، با سرکار آمدن هویدا که یک نخست وزیر کاملا مطیع است قدرت شاه مطلق می‌شود؛ تا پیش از این افرادی مثل مصدق و قوام سعی کردند که یک تفکیکی بین قدرت شاه و نخست وزیر و مجلس باشد و اجرای امور دست شاه نباشد ولی یکی از عواقب کودتای ۲۸ مرداد همین امنیتی شدن و مطلق شدن قدرت شاه است. افزایش این قدرت و صعودی شدن و انحصار قدرت شاه همه بخش‌های جامعه ایرانی را متضرر می‌کند و در نهایت به خود شاه هم آسیب می‌زند و مجلس فرمایشی‌تر می‌شود. بجز یکی دوتا انتخابات که آن هم برای قبل از کودتاست، کار به جایی می‌رسد که محمدرضا پهلوی که معتقد به فعالیت احزاب بود، وقتی دچار قدرت مطلق می‌شود، کشور را تک حزبی می‌کند. همان حزب رستاخیز.

هم زمانی که قدرت شاه افزایش پیدا می‌کند، بازیگر جدیدی به نام دولت آمریکا در سیاست خارجی ایران صاحب نفوذ بیشتری‌ می‌شود.

اشتراک منافع استبداد و استعمار
آمریکا بعد از کودتای ۲۸ مرداد حوزه نفوذ، اثرگذاری، دخالت، بهره‌برداری از منابع، حتی افزایش نیروهای آمریکایی و مستشاران آمریکایی را بیشتر می‌کند. در اثر افزایش این نیروها تصویب لایحه کاپیتولاسیون انجام می‌شود. لذا هم زمان که بعد از کودتای ۲۸ مرداد جریان قدرت استبداد مطلقه افزایش پیدا می‌کند حوزه نفوذ و میزان دخالت دولت آمریکا هم زیاد می‌شود. اینجا دوباره این دوبال مشترک را می‌بینیم؛ استبداد و استعمار؛ یعنی افزایش قدرت این‌ها توامان است، چرا که اشتراک منافع به ویژه بر سر منابع نفتی ایران دارند.

در رقابت با شوروی، تسلط بر منطقه و بعدها دکترین افرادی مثل نیکسون که معتقد بود آمریکا نباید در منطقه و جنگ دخالت کند، بلکه یک سری از دولت‌ها باید به نمایندگی از آمریکا دخالت کنند و در درگیری‌ها حضور پیدا کنند. این تئوری نیکسون بود که ژاندارم منطقه بودن را با شاهی که حالا رقبای او حذف شده به وجود بیاورد.

تلاش استقلال‌خواهانه جامعه ایرانی
لذا کودتای ۲۸ مرداد، یک آسیب جدی و خطر بزرگ بود. چرا که ضمن سرکوب استقلال خواهی جامعه و ایجاد یأس و ناامیدی در جامعه ایرانی، باعث افزایش همزمان قدرت دو نیروی مخرب یعنی "استبداد" و "استعمار" بود. جامعه ایرانی در طی چند دهه، از انقلاب مشروطه تا ملی شدن نفت؛ و بعد از آن در انقلاب اسلامی، مدام برای مبارزه با این دو نیرو و این دو قوه مداخله‌گر و مخرب تلاش می‌کند. یعنی هم در مشروطه، هم در ملی شدن نفت و هم در انقلاب اسلامی تلاش جامعه ایرانی این است. لذا شعار استقلال در سال ۵۷ که شعار سراسری و ملی است، «استقلال آزادی جمهوری اسلامی» مقدم بودن شعار استقلال به دلیل سرکوب دهه‌های متوالی و متعدد مداخله‌گری اجنبی است. پس ما باید این استقلال خواهی را ریشه‌یابی کنیم؛ یعنی جامعه ایرانی یک شبه، یک ماهه، یک ساله خواهان استقلال نشد. جامعه ایرانی بارها برای استقلال مبارزه کرد و شکست خورد. ملی شدن نفت یک مورد استقلال خواهانه بود، به پیروزی موقت رسید اما با مداخله خارجی و همراهی استبداد شکست خورد.

جامعه ایرانی در لاک دفاعی رفت، مأیوس شد، گروه‌های چریکی به وجود آمد، فضا امنیتی شد؛ اما استقلال خواهی سر جای خودش ماند و در انقلاب اسلامی شعار اولویت‌دار استقلال بود. (نه شرقی نه غربی)

ما با مطالعه و بررسی عواقب کودتای ۲۸ مرداد‌ می‌توانیم علل استقلال خواهی و شعار استقلال طلبی جامعه ایرانی در سال ۱۳۵۷ را درک کنیم؛ که چرا طبقات گوناگون، روشنفکر، مذهبی، گروه‌ها و جریانات متعدد، با وجود اختلاف مبانی اندیشه‌ای و فکری بر سر استقلال‌ خواهی و قطع ید خارجی اتحاد دارند.

نکته مهم‌تر اینکه برای حذف اجنبی ابتدا باید استبداد را حذف کرد. باید استبداد پهلوی کنار گذاشته شود تا آمریکا کنار گذاشته شود. با حضور دولتی که در حیات و در بقا وابسته به خارجی و آمریکاست، شما نمی‌توانید اجنبی را بیرون کنید؛ لذا درک عواقب کودتای ۲۸ مرداد‌ می‌تواند به درک تحولات دهه ۴۰ و ۵۰ و رمزگشایی آن کمک کند؛ از اینکه چرا جامعه ایرانی پیش از شروع نهضت امام خمینی نسبت به آمریکا موضوع منفی دارد.


منبع: ماهنامه تخصصی گرای انقلاب

آمریکاحکومت پهلویکودتای 28 مرداد
شبکه تولید و جریان‌سازی سیاسی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید