تنش ها در فضای سیاسی و فرهنگی کشور مدام رو به افزایش بود. تحولات دانشگاه با حوادث خارج از دانشگاه و آنچه در سیاست و اجتماع رخ میداد کاملا پیوند خورده بود. هر اتفاقی در بیرون از دانشگاه به سرعت منجر به عکس العمل تشکل ها و بیانیه دادن ها میشد. هر اتفاق، بیانیه، نامه، نشست، تجمع و درگیری دانشگاهی نیز در رسانه های داخلی و خارجی به سرعت بازتاب داده میشد. همه حوادث روی دور تند قرار گرفته بود. بعضی از سیاسیون نیز میدانستند که اگر بتوانند حرف های خود را از زبان تشکل های دانشجویی بیان کنند به خواسته های خود نزدیک تر میشوند. اسم این کار را هم گذاشته بودند «فشار از پایین، چانه زنی از بالا». یکی از مهمترین چالشهای پیش آمده در کشور مسئله قتل های زنجیره ای بود. ماجرا از این قرار بود که در مدت کوتاهی چند نفر از نویسندگان و فعالان سیاسی منتقد یا مخالف جمهوری اسلامی به قتل رسیده بودند. این اتفاق حواشی زیادی به وجود آورد. رسانه های غربی و برخی مطبوعات دوم خردادی به سرعت آن را تصمیم جمهوری اسلامی برای حذف و سرکوب مخالفان و نشانه ای از نبود آزادی در جمهوری اسلامی دانستند. این مسئله در دانشگاه نیز بازخوردهای زیادی داشت. چالش بزرگ بعدی نیز اتفاقات مربوط به اصلاح قانون مطبوعات بود. بعد از انتخابات سال 76 با حمایت دولت اصلاحات افراد بسیاری فرصت را مناسب دیدند تا با استفاده از مطبوعات، علیه اسلام و انقلاب موضع گیری کنند. وقتی یکی از این روزنامه ها به خاطر نقض قانون بسته میشد، بلافاصله همان مجموعه با همان امکانات، صرفا با اسم متفاوت روزنامه دیگری چاپ میکردند. برای اینکه جلوی نفوذ جریانات ضد انقلاب و منافقین و... به مطبوعات کشور گرفته شود در اواخر مجلس پنجم اصلاحیه ای بر قانون مطبوعات نوشته و تصویب شد. اما تصویب این قانون با اعتراضاتی مواجه شد و بحث هایی جدی در موافقت و مخالفت با آن در کشور و در دانشگاه شکل گرفت. درتیرماه 78 روزنامه سلام به خاطر قانون شکنی و تنش آفرینی در مسئله قتل های زنجیره ای و اصلاح قانون مطبوعات توقیف شد. همین مسئله باعث شد که کوی دانشگاه تهران در بامداد 18تیر 78 شاهد درگیری های شدیدی باشد. این درگیری ها بین دانشجویان و نیروهای امینتی، انتظامی و عده ای از لباس شخصی ها صورت گرفت و خسارات زیادی به بار آورد. حادثه کوی احساسات دانشجوها را تحت تاثیر قرار داده بود. رسانه های غربی هم اینطور تبلیغ کرده بودند که این هجوم به دانشگاه از طرف متدینین و حزب اللهی ها اتفاق افتاده است. سید محمد موسوی که دانشجوی دانشگاه علم و صنعت بوده، این بغض و کینه را اینطور توصیف میکند: موسوی: 18 تیر این اتفاق افتاد؛ ما در نمازخانه خوابگاه نشسته بودیم. یکدفعه یک عده با این شلوارک ها ریختند در نمازخانه. با آن آستین حلقه ای ها، از این لباس های رکابی. فحش می دادند، بچه ها را میزدند، پرده سمت خانم ها را پاره کردند، خانم ها جیغ زدند و در رفتند؛ در را بستند که یک وقت اینها سمت خوابگاه خانم ها نروند؛ که چی؟ که شما بسیجی ها و حزب اللهی ها و مومن ها و نمازخوان ها باعث این داستان شدید. یه نفر هم با خودشان آورده بودند که سرش را بسته بود، بعدا این را بچه ها باز کردن دیدند زیرش هیچی نیست. الکی بوده، درست کرده بود که مثلا من در کوی دانشگاه کتک خوردم و بیایید ببینید دانشجوها را دارن د آنجا میکشند. اصلا ما بی خبر بودیم. فردایش مسئول واحد خواهران بسیج آمد کلید بسیج را به من داد و گفت هیچ کدام از خانم ها دیگر در بسیج نیستند. اینقدر فضا سنگین شد. محمد روح الامینی هم آن روزها دانشجوی دانشگاه تهران بود که درباره فضای دانشگاه در روزهای پس از 18تیر چنین میگوید: روح الامینی: مهر آمدیم ترم اول. بهمن 77 ترم دوم بود . امتحانات بهمن 77 درتیر 78بود . تابستانی بود که من موازی کار فضای دانشجویی -حالا یک فعالیت هایی در بسیج دانشکده درگیر بودم- در بسیج شهری درگیر بودم و مثل خیلی از مسجدها، مسجد ما هم پایگاه تابستانی داشت. پنجشنبه قبل از 18 تیر بچه ها را استخر برده بودیم. من هم جزو مربی ها بودم. کنار استخر پایم سر خورد و زمین خوردم. استخوان دستم مو برداشت و گچ گرفتم. این کِی است؟ اگر مثلا 18 تیر جمعه است، 17تیر 78بود. حالا از یک طرف هم ایام امتحانات است. آن موقع اینقدر فضای اطلاع رسانی رسانه ای نبود ؛ یادم است اگر اشتباه نکنم جمعه شب اخبار یک چیزهایی گفت که در کوی دانشگاه همچین چیزی اتفاق افتاده. من هم که کوی نشین نبودم. خانه ی مان آن موقع ها در خیابان فلسطین بود. فردا صبح دیدم اوه فضای دانشکده خیلی بهم ریخته. بعضی ها میخواهند امتحان ندهند بعضی ها امتحان بدهند. 7 -7:30 صبح بود. با 4 - 5 تا از بچه های بسیج به اعتراض پیش رئیس دانشکده رفتیم که آقا شما برای چه دارید امتحان را لغو میکنید. اگر امتحان را لغو کنید به شلوغی ها دامن میزنید. او هم در این فضای ملتهب و در عین این که خودش آدم سیاسی بود ولی بالاخره نمیتوانست حرف بچه ها را نشنود. هیچوقت این صحنه یادم نمی رود یکهو تا من را دید گفت «بگذارید دستتان را ببوسم»، فکر میکرد من دیشب در کوی دستم در شلوغی ها شکسته رفتم گچ گرفتم. من هم در این جمع، پیش این، دیدم لزومی ندارد به همه توضیح دهم که آقاجان من پنجشنبه کنار استخر سر خوردم. در آن مقطع کسانی بودند که در کوی زخم و زیلی شده بودند اما بعضی هایشان پیچانده بودند و به شهرستان رفته بودند. یا آنهایی که قدری در فضای سیاسی بروز و ظهور داشتند معلوم بود بعضی هایشان یک خرده زخم و زیلی هستند. ما خیلی سریع خبردار شدیم که یک جمعی در کوی میخواهند به طرف سردر بروند و شعار بدهند و شلوغ کنند. ما هم با یکسری از بچه ها رفتیم. دغدغه ی ما این بود که لا به لای جمعیت باشیم. سر و شکل 19 - 20 سالگی داشتیم، خیلی هم تیپ خفن حزب اللهی نداشتیم ولی بالاخره معلوم بود دانشجوی سوسول هم نیستیم. به ذهنمان رسید که بودن در آن تجمع ها اولا مانع برخی حرمت شکنی ها و شعارهای تیز و تند میشود و شاید هم جاهایی بتوانیم هدایت کنیم. تا دو روز سه روز میشد در آن محوطه ها چرخید. حرکت های اعتراضی از دست دانشجوها، انجمن و تحکیم خارج شد و خیلی سریع به تقابل با نظام و ولایت فقیه رسید. تجمعات کوچک اما با تخریب زیاد از دانشگاه بیرون رفته بود و با شعارهای تند در بخش هایی از تهران پا گرفته بود. روح الامینی: 19تیر که شنبه باشد 20 تیر که یکشنبه باشد، از یکشنبه به بعد نمیشد چرخید. چون تقریبا آدم هایی که یکم معترض بودند یا یکم دلخور بودند دیگر کنار کشیده بودند. چون حرکت های تند رادیکالی داشت مطرح میشد. آدم های غیردانشجو هم درگیر شده بودند. دوشنبه و سه شنبه دیگر حرکت های اعتراضی به سمت وزارت کشور و به سمت بیت شروع شد. بسیج دانشجویی نیز سعی میکرد در حد توان خود تنش ها را کم کند و در مدیریت آشوب ها و همچنین احقاق حق دانشجوها موثر باشد. یکی از دانشجویان فعال آن روزها، مالک شریعتی دانشجوی ورودی سال 77 مهندسی شیمی بود . مالک شریعتی: سال 78 همه آچمز بودند، از نیروی انتظامی گرفته تا مجموعه دولتی و امنیتی تا بسیج دانشجویی و تشکل ها همه گیج بودند. یک عده به حمایت از دانشجوها بیرون آمده بودند و شلوغ میکردند. یک شورای متحصنین هم تشکیل داده بودند که یک نفر از آن ها هم عضو دانشگاه تهران نبود. پنج نفری که عضو شورای مرکزی متحصنین بودند، همه آنها غیر دانشگاه تهرانی بودند. مثال افشاری از دانشگاه امیر کبیر بود. بالاخره آن ها کوتاه نیامند و پر قدرت کار خود را انجام میدادند. با دولت بسته بودند. خود را تحمیل کرده بودند، تلویزیون هم با آن ها به عنوان یک شورا مصاحبه کرد، رسمی نمیگفتند که [میخواهند] چه کاری انجام بدهند، ولی تحلیل ما این بود که [میخواهند] مسیر را به سمت براندازی ببرند که [این] اتفاق می افتد. بچه های دانشگاه تهران تصمیم گرفتند یک اطلاعیه بدهند. با کیهان هماهنگ کردند که تیتر اول کند و با صدا و سیما هماهنگ شد که ظهر ساعت دو اطاعیه را به عنوان شورای متحصنین بخواند، یک اسم جزئی هم کنار آن گذاشتند که اگر کسی چیزی گفت، بگوییم این یکی دیگر است. اطلاعیه شماره چند شورای متحصنین دانشگاه تهران، اسم آن را دانشگاه تهران گذاشتیم. اطلاعیه خیلی در حمایت از دانشگاه و فضای دانشگاه بود که دانشجوها مظلوم هستند و کتک خوردند، نیروهای لباس شخصی آمدند. آن ها زیر بار نمیرفتند، ما گفتیم خود ما این کار را انجام میدهیم، شما زیر بار نمیروید. خود بسیج دانشگاه تصمیم گرفت این اطلاعیه را بدهد که «ما مطالبات به حق جریان دانشجویی در دانشگاه را با قدرت دنبال میکنیم، حکومت موظف است به ما پاسخ بدهد. اما یک عده میخواهند ما را برانداز جلوه بدهند، میخواهند ما را [با] دشمن خارجی پیوند بدهند، ما با آن ها نیستیم، ابراز برائت میکنیم و مطالبات خود را درون چهارچوب فضای فیزیکی دانشگاه دنبال میکنیم. هر کسی بیرون از دانشگاه است با ما نیست. » به عنوان اطلاعیه شورای متحصنین دادیم، گفتیم: «ما مطالبات خود را در دانشگاه دنبال میکنیم، ولی درون دانشگاه. بیرون از فضای دانشگاه با ما نیستند و ضد انقلاب هستند و دولت میتواند برخورد کند» این اطلاعیه که بیرون آمد، آن ها یکدفعه آچمز شدند، افشاری اینها نمیدانستند چه کار کنند. اگر تکذیب میکردند یعنی اینکه ما با بیرونی ها وصل هستیم، اگر تأیید میکردند که آن ها اطلاعیه نداده بودند. مجبور شدند قبول کنند و سکوت کردند واین اطلاعیه، اطلاعیه اصلی دانشجوها و شورای متحصنین شد. از آن جا شد که بسیج توانست وارد عمل شود. یعنی همزمان با این اطالعیه جلسه شورای امنیت کشور بود . اینها در جلسه بودند، یک دفعه اطلاعیه در آمد. نفهمیدند چه کسی بود، فهمیدند که رو دست خوردند. تلویزیون هم که اعلام کرد، تیتر یک روزنامه کیهان هم شد. این از چیزهایی بود که اگر میخواستیم معطل تصمیم آقایان بالا سر
شویم، کار جلو نمیرفت. یعنی تشخیص دادیم و عمل کردیم، الحمدلله نتیجه هم داد. روز دوشنبه 21 تیرماه رهبر انقلاب در پی حوادث کوی دانشگاه تهران صحبت هایی کردند که تا سال ها میتواند در حوادث مشابه راه را از چاه برای بچه های بسیج جدا کند: بارها گفته ام، باز هم تکرار میکنم؛ من معتقدم که جوان مملکت بایستی در همه میدان ها حضور و آمادگی داشته باشد؛ منتها با انضباط. اینگونه حرکاتی که ملاحظه شد کسانی به دانشگاه حمله کنند، ناشی از بی انضباطی است؛ با هر نامی انجام گیرد، غلط و محکوم است. اگر با نام دفاع از دین هم انجام گیرد، غلط است؛ اگر با نام دفاع از ولایت هم انجام گیرد، غلط است. مگر من بارها نگفته ام در اجتماعات کسانی که مخالفند، هیچ کس نباید رفتار خشونت آمیز داشته باشد؛ چون این، دشمن را خوشحال میکند. بارها ما این حرف را گفتیم، چراگوش نکردند؟! چراگوش نمیکنند؟! حتی اگر یک حرفی که خون شما را به جوش میآورد به زبان آوردند - مثلا فرض کنید اهانت به رهبری کردند - باز هم باید صبر و سکوت کنید. اگر عکس مرا هم آتش زدند و یا پاره کردند، باید سکوت کنید. نیرویتان را برای آن روزی که کشور به آن نیازمند است، برای آن روزی که نیروی جوان و مؤمن و حزب اللهی باید در مقابله با دشمن بایستد، حفظ کنید، والا حالا فرض کنیم یک جوان، یا یک دانشجوی فریب خورده ای هم حرفی زد و کاری کرد؛ چه اشکالی دارد؟ من از او صرف نظر میکنم. رهبر انقلاب روز بعد هم در پیامی به مردم ایران آن ها را به حضور در صحنه و هوشیاری فراخواند تا اجازه ادامه شرارت به دشمنان داده نشود. چهارشنبه 23 تیر سال 1378 روز خاصی برای تهرانی ها شد و برای همیشه در قاب تاریخ باقی ماند. جمعیت زیادی به خیابان ها آمدند و از انقلاب حمایت کردند. روح الامینی: 23 تیر مردم به آن تجمع آمده بودند و جان گرفته بودند. انگار [فتنه را] با یک آبی شسته بودند رفته بود. روحیه امیدوارانه ای در بچه حزب اللهی ها به وجود آمد. ولی بالاخره واقعا یک داغ درست درمانی در فضای دانشگاه گذاشتند. من هیچ وقت یادم نمیرود، در 3 - 4 سالی که بعد از آن در دانشگاه بودیم، همیشه از یک ماه مانده به 18 تیر هی نگران بودیم که این یک زخم است که یک عده ای دوباره میخواهند بازش کنند. حادثه 18 تیر زخمی عمیق بر پیکره دانشگاه نشاند و بسیج دانشجویی باید هوشیار میبود که در سال های بعد در سالروز این حادثه « 18تیر» های دیگری درست نشود؛ چرا که دانشگاه پر از تنش و آشوب مطلوب عده ای بود تا از این طریق از نظام امتیاز بگیرند و سالگرد گرفتن برای چنین روزی بهانه خوبی برای آن ها بود.